اسم مستعار


          
اسم مستعار در مقابل اسم واقعی است. هر کس به دلیلی  از این اسم استفاده می‌کند، یکی از آنها می‌تواند این باشد که نخواهد شناخته شود. تأمّل در هر چیز ما را به گنجی می‌رساند که در آن یا بهتر بگویم در خودمان پنهان شده، کندوکاودر جای ِفرودآمدن ِتیری است که جلوی پای ما به زمین می‌افتد ولی ما بی جهت کمان را می‌کشیم. در این باره چند نکته به نظر می‌رسد.
1. این اسم نمایشگر اختیار ماست در مقابل جبری که اسم واقعی بر ما تحمیل می‌کند . اسم واقعی را ما خود انتخاب نکرده‌ایم ، بر ما نهاده‌اند شاید بخواهیم یا بتوانیم اسم یا لقبمان را عوض کنیم ولی این که زمانی اسم واقعی ما فلا ن بوده انکار ناپذیراست.
2.اسم واقعی علیرغم اینکه واقعی است واقعی نیست! یعنی اسم زشترویی را زیبا می‌نهند و اسم لاغری را رستم. لقب ملحدی دیانتی است و لقب بی هنری هنردوست ولی اسم مستعار هر قدر نمادین باشد ربطی معنادار با صاحب آن اسم دارد حتّی اخوان ِبی‌امید  که به کنایه اسم خود را امید می‌گذارد.
3. هر کس یک اسم واقعی دارد که با آن شناخته می‌شود. ولی – خصوصاً پس از فراگیرشدن دنیای مجازی- در آن ِواحد هرکس می تواند چند اسم مستعار داشته باشد و با هر کدام نقشی را ایفا کند با صفا مؤمن شود. با مروه دخملانه بنگارد و با سینا فیلسوفانه. با عبید طنز بریزد و با لولی شهری را به هم. بازیگری است با تکنیک فاصله‌گذاری. گاه می‌خواهی واقعاً شناخته نشوی و گاه با علم به اینکه طرف می‌شناسدت هر بار در پرده‌ای نو جلوه‌گری می‌کنی.
4. با اسم واقعی- گیرم تغییریافته- زندگی می‌کنی و می‌میری ولی با اسامی مستعار بارها مرگ و میلاد را تجربه می‌کنی . یکی از اسمها جایی افتضاحی به بار می‌آورد که با آن اسم دیگر نمی‌توانی ادامه دهی .او اشتباه کرده تو که نکرده‌ای، پس او را خط می زنی . اگر دل نازک باشی شاید چشمی هم تر کنی و خاطره‌اش را گاه به یاد بیاوری. اسم جدیدی خلق می کنی، بازی از سر می‌گیری.
5. با اسم خود در خویشتنت حبسی با اسم مستعار به تجرّد می‌رسی از خود بیرون می‌آیی از بیرون به خودت نگاه می‌کنی در جمعی که با اسم مستعار خودت را معرفی کرده‌ای می‌نشینی که اثری از تو مثلاً کتاب شعری را خوانده‌اند . از خودت بد می گویی و به واکنش دیگری می‌خندی که با حرارت از اویی که تو باشی دفاع می کند.
6. با اسم مستعار از عوامی به در می‌آیی و بهدان می‌شوی شاید هم عارف. در می‌یابی که اگر آنچه دیگران به تو داده‌اند واقعی نیست این چیزها فقط شامل چند حرف که نامت را تشکیل داده‌اند نیست شامل قیافه و اندام و خانواده و جامعه و زبان و فرهنگ و هر آنچه به اختیار برنگزیده‌ای هم هست. توکه خود را نقّاشی نکرده‌ای . بخش اعظم روحیّه و اخلاق و نحوه‌ی مهر و خشم ورزیدن تو هم هست . از ابتدا راه می‌افتی که زبان خود را کشف کنی بعد جابه جای درونه ی خود را می‌کاوی ومتن خود را باز می‌نویسی و خانه تکانی که نه خودتکانی می کنی که چیزی از دیگران به ارث نبرده باشی یا اگر برده‌ای دستکم ناآگاهانه نباشد  . تا بدانی که همه‌ی دنیا استعاره‌ای بیش نیست پس به دنیا خیّامانه می خندی و اگر همّتت عالیتر شود به هردو جهان مولوی وار. تا برسی به جایی که مصر و عراق و شام نیست ، آنچنان جایی کو را نام نیست.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.