مطهّری اوّل، مطهّری دوّم


        
مطهّری اوّل: روحانی آزاداندیش، همراه و همدل با روشنفکرانی چون شریعتی و درگذشتگانی چون اقبال، خوشبین به افراد و مکاتب که همه را به دنبال حقیقت می‌داند. در کتابهایش از محسّنات اندیشه‌ها می‌آغازد و تا جایی پیش می رود که انسان را به فکر می اندازد که نکند مثلاً به نحله‌های چپگرا گرایشی داشته باشد ولی بعد با انصاف وجوه تمایز خود با آنها را برمی شمرد.


مطهّری دوّم: روحانی خلوص گرا و سخت گیر، نظر خوشی به روشنفکرانی چون شریعتی ندارد گویی آنها دکّانی در مقابل اسلام شناسی به زعم او ناب ِروحانیان باز کرده‌اند. با اقبال موافق نیست و نظرات خود درباره‌ی او را پس می گیرد، به آقای خمینی نامه می نویسد و امثال شریعتی را خطری برای اسلام برمی شمرد.

واقعاً دشوار است که بدانیم چه شد که اوّلی به دوّمی تبدیل شد ولی شاید برخی عوامل جنبی مثل استقبال زیاد مردم خصوصاً جوانان از امثال شریعتی در مقایسه با او بی تأثیر نبوده‌است. نزدیکان او نقل می کنند که وقتی می دید برای شریعتی همه‌ی مسجد ارشاد پر می شود ولی برای او بیست نفر می‌آیند اعتراض می کرد. در این میان سخن چینی برخی افراد هم بی تأثیر نبود تا او را نسبت به روشنفکران و اصولاً همه‌ی افراد خارج از سلک روحانیّت بدبین کند. زمانی نظر اقبال درباره‌ی خاتمیّت پیامبر را می ستود و به او علّامه می گفت ولی بعدها نظر او را مستلزم ختم دیانت میدانست. هرچه هست نکته همان مسأله‌ایست که بارها نوشته‌ام و آن هم نگاه به گفته به جای گوینده است. اگر حرفی ایراد دارد مهم نیست از زبان که بیرون می آید، روحانی یا غیر روحانی و اگر درست است همچنین. نباید گذاشت قضاوتها در سنجش سخنان تأثیر بگذارد. مطّهری اوّل نمونه‌ای است از کسی که با افقی باز با فکرها برخورد می کند و خوشبختانه اکثر کتابهای به جا مانده از او به همین دوره تعلّق دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.