شایعه سازی


          
چند سال پیش در اخبار بود که در ترکیه یک مرکز تفرحی شبانه فروریخت، به دلیل خرابی یا خرابکاری. این دوّمی به نظرم آشناتر می آید چون عبدالله اوجالان را به تازگی دستگیر کرده بودند و چریکهای پ.ک.ک علیرغم خواهش او از آنان مبتنی بر عدم مقابله به مثل، این امر را ناشی از فشار حکومت دانستند و کارهایی می کردند. فیلمی در دسترس بود از دوربین مداربسته‌ی آنجا که تلویزیونهای ترکیه بارها و بارها نشانش دادند.


چند روز پیش در مکانی عمومی دیدم که شخصی دیگران را به تماشای فیلمی که در موبایل خود داشت دعوت می کند که بیایید که جمعی خوشگذران میان رقص و آواز، قرآن را پاره کردند و ناگهان زمین فرو رفت و همه‌ی آنان را بلعید! من را می گویید سرکی کشیدم و همان فیلم کذایی را دیدم. کسی به او گفت که اگر اینطور بود وقتی زمان امام علی قرآن را سر نیزه می کردند چنین اتفاقی می افتاد طرف بُراق شد که چه ربطی دارد و... دل و جرأت می‌خواست در آن جمع حقیقت را گفتن ولی با احتیاط جریان را تعریف کردم نمی دانم باور کردند یا نه ولی راوی ماجرا که خیلی خوشش نیامد.    


شایعه‌ها مانند هر پدیده‌ی اجتماعی دیگر آینه‌ی ما هستند و ما را به خودمان نشان می دهند به شرط آنکه اهل جست و جو باشیم. شایعه ها جهل ما، آرزوهای ما و نقاط ضعف ما را به ما نشان می دهند و مثل هر سندرُمی میمون و مبارک اند. از آن بیماری باید ترسید که سرطان وار ما را از درون تهی می کند و وقتی متوجّه می شوی که دیگر چاره‌ای نمانده است. و گرنه کارکرد درد، آگاهی بخشی است.


شایعه‌ها با مجهولات ما کاری ندارند و معمولاً چیزی را نشانه می گیرند که برای ما آشناست، حتی اگر امری یکسر غیرواقعی باشد. اگر شما موجودی به نام جنّ را نشناسید احساسی نسبت به آن ندارید و به هر خبری درباره‌ی آن واکنش نشان نمی دهید. شایعه درباره ی فلان کشور بیگانه یا کسی که در مرکز توجه نیست برای شما جذاب نیست. ولی اگر در یک خبر خصوصی خانوادگی بشنوید که فلان آدم متشخّص فامیل وقتی که گفته به مأموریّت رفته با خانمی ناشناس دیده شده قضیّه کاملاً فرق می کند.


شایعه‌ها معمولاً با یکی از عواطف ما سروکار دارند و رابطه‌ی آنان با عقل حکایت جن و بسم الله است. ترس، خواهش های نفسانی، نفرت و مسائلی از این دست آبشخور شایعاتند. گسترش کویر برای هیچ یک از مردم ما متأسفانه کنجکاوی برانگیز نیست که امری واقعی است ولی شایعه ی زلزله، تهران را خلوت می کند با اینکه همه می دانند که هنوز نمی توان زلزله را پیش بینی کرد. این فرمولی است که جواب داده اگر شک دارید این شایعه را امتحان کنید: فعالیتهایی در قلهّ‌ی کوه دماوند مشاهده شده و به زودی این آتشفشان خاموش فوران می کند و تهران اوّلین جایی است که گدازه‌های آن به طرفش سیل آسا روانه می شوند! اگر چنین شایعه‌ای پیچید و قیمت خانه پایین آمد و عدّه‌ا ی را به فکر تغییر مکان انداخت تعجّب نکنید.


سیاست، زندگی خصوصی بازیگران سینما، فوتبالیست‌ها، مذهب و هر امرِ فراگیر دیگری همیشه خوراک شایعه سازان بوده درباره‌ی شایعه دعانویس شدن رضا کیانیان در حرم امام رضا دیروز نوشتم. شایعه‌ی مسخ شدن انسان نیمه پلنگی در شهر قم را هم که همه شنیده‌اند. دوسه سال پیش شایعه‌ای پیچید که مردی به دلیل اهانت به امام علی در مشهد سگ شده باعکس و تفصیلات. آشنایی که خود آن شب در حرم بود تعریف می کند که مردی بیمار را که ظاهراً نوعی بیماری استخوانی داشته برای شفا پشت پنجره فولاد می آورند که ناگهان شایعه می پیچد تا جاییکه خادمان مواظب بودند کسی آن بخت برگشته را اذیّت نکند. داستانی هم ساخته بودند که مردی سالم بوده میخواسته با همسرش کله پاچه بخورد سر دیگ را که برداشته اشاره به سر گوسفند کرده و گفته... ناگهان روی زمین افتاده و دردی شدید او را فرا گرفته و دست وپا و پوزه اش شروع کردند به تغییر حالت تا جاییکه سگ شد! بدبخت شفا که نگرفت هیچ احتمالاً کلّی مشت و لگد و تف و لعن ونفرین هم نوش جان کرد.


چیزی که جالب توجه است این است که شایعات اصلاً مختص عوام نیست بلکه قشر نخبه هم شایعات خاص خود را دارند، هر کدام به یک نحو. گلشیری به عقاید جزمی داستان نویسان معاصر نام ِخرافه داده بود که در مجموعه مقالاتش آمده است. بررسی این مسأله را که حسّاستر و جنجالی تر از آب درخواهد آمد به بعد موکول می کنم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.