سینمای جنگ-3؛ من و دشمن


  

1. به راحتی می توان انواع فیلمهای جنگی را بر اساس رابطه و نوع نگاه به من( جبهه‌ی خودی) و دشمن دسته‌بندی کرد. هرچه فیلم سطحی‌تر و آوازه گرتر، دشمن درنده‌تر و منفی‌تر و بر عکس دوستان مهربان‌تر و جوانمردتر. در چنین فیلمهایی اگر دشمن ابهّتی هم داشته باشد، به خاطر ابزار و سلاح پیشرفته است و گرنه شجاعت ملک دوستان ماست و تنها آنان حاضرند که از جان خویش برای اهداف بلند خویش بگذرند. هرچه بلوغ فکری فیلمساز بیشتر می شود، از طرفی دشمن چهره‌ای انسانی‌تر به خود می گیرد و از طرف دیگر نقاط ضعف جبهه‌ی خودی- مانند همه‌ی خصلتهای بشری- بیشتر خود را نشان می دهد. آنچه گفتم فراتر از جنگهای بی توجیهی مانند ویتنام است که خود جنگ اصلاً محلّی از اعراب ندارد یا یک طرف کاملاً مقصّر است مانند آمریکا.   
2. این نوع نگرش به نگاه انسانی جامع‌تری  برمی‌گردد که طبقه‌بندی افراد بر اساس عقاید و نژاد و جنسیّت و سایر تفاوتهای ارثی و فرهنگی را نفی می‌کند. انسانها بر اساس محل ولادت و زمان و مکانی که در آن می‌زیند با هم تفاوت می‌کنند. برخی از این تفاوتها منجر به درگیری و جنگ بین آنها می‌شود. تلاش برای درک آنچه واقع شده و نه لزوماً محاکمه و داوری درباره‌ی آنان می تواند هدفی متعالی برای یک هنرمند باشد.
3. گذشته از فیلمهای سخیفی مثل« سیصد»، الیور استون که فیلم تحسین شده‌ی« جوخه» را علیه جنگ ویتنام ساخت با ساختن« اسکندر»، کارنامه‌ی خوبی از خود به جا نگذاشت. بسیاری از اعمال و ویرانی‌های او نشان داده نشد و به عکس آنچنان وانمود شد که تهاجم وحشیانه و فرهنگ‌سوز او صادر کننده‌ی تمدّن غرب به شرق بوده است. این باعث می شود که به برخی شعارهای تند سیاسی جناب استون شک کنیم. من جایی دیگر هم گفته بودم که برخی از فیلمهایی که ضدجنگ ویتنام بودند، بیشتر عذاب وجدان ناشی از باخت در این جنگ بود و اگر آمریکا این جنگ را می‌برد، بسیاری از آنان ساخته نمی‌شدند.
4. از نگاه دینی اتّفاقاً باید برای دشمنی که برحق نیست بیشتر دل سوزاند، گرچه پیروز باشد. او پیروزی دوروزه‌ی این جهانی را بر باخت و خسران آن جهانی ترجیح داده است و دیندار از آنجا که نگران همه‌ی انسانهاست از اینکه می بیند آنان در چه معامله‌ای چگونه خود را باخته‌اند برای آنان دلسوزی می‌کند و متأسّف است. حادثه‌ی عاشورا و آخرین گفتارهای امام حسین در حالیکه تنها مانده بود و گفت:« از اینکه می‌بینم شما به واسطه‌ی کشتن من به دوزخ می‌روید بسیار ناراحتم»، برای هنرمند شیعی راهگشاست.
5. از نگاه ملّی هم باز حرفهای نگفته بسیار بیشتر از حرفهای گفته شده است. احمدرضا درویش به خاطرات خود از جنگ که اشاره می‌کرد، گفت: « جایی به لب مرز رسیده بودیم و از آن رد شده بودیم. تابلویی دیدم که این معنا را می‌رساند که اینجا خاک ایران است. جلو چشم دوستانم با لگد آنرا انداختم. وقتی از دلیل آن پرسیدند گفتم که خاک عراقی‌ها مال آنان است و ما حق نداریم سرزمین آنها را به نام خود تصرّف کنیم». این کنش دقیقاً مخالف شعار« جنگ جنگ تا پیروزی» و« راه قدس از کربلا می‌گذرد» بود امّا نه آن نگاه دینی و نه این نگاه ملّی در آثار خود درویش و دیگر فیلمسازان جنگ ما نمودی نداشته است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.