ابراهیم و رؤیایش


          
1. تصدیق یعنی صادق شمردن چیزی؛ وقتی گزاره‌ای را راست و مطابق واقع می پنداریم- صرف نظر از اینکه واقعاً اینگونه باشد یا نه- آنرا تصدیق کرده‌ایم. تعبیر گونه‌ای تفسیر است که از (عبر) به معنای عبورکردن می‌آید. شنیده‌ایم که مَجاز قنطره( پُل) حقیقت است. برای معانی مجازی باید پُل زد و آنها را به سوی واقعیّت آورد و به این عمل تعبیر می‌گویند. وقتی خواب می‌بینیم که شیر می‌نوشیم، به ما می‌گویند که تعبیر شیر، علم است و وقتی در آلودگی و کثافت فرومی‌افتیم- علیرغم انتظار ما- آنرا ثروتمند شدن تعبیر می‌کنند. البتّه اندک کسانی هستند که می‌توانند عین یک واقعه را در رؤیا ببینند یا برای هرکس ممکن است به تعداد بسیارکم این مسأله پیش بیاید و گرنه نباید در سایر موارد خواب را تصدیق کرد بلکه باید به تعبیر آن پرداخت.


2. ابراهیم در خواب دید که فرزندش را ذبح می کند. او البتّه از کسانی بود که خواب بی نیاز به تعبیر هم می‌دید و چه بسا برخی صورتهای وحی بر او در این حالت نازل می شد، پس خواب خود را راست پنداشت و فکر کرد که مأمور به ذبح فرزندش شده است و باقی ماجرا که در قرآن آمده است. وقتی جلو انجام عملش گرفته شد به او گفته شد که « قد صدّقت الرّؤیا»( صافّات-105) یعنی خواب خود را راست پنداشتی و تعبیر نکردی که توضیح دادم.


3. گویند که ابراهیم خلیل علاقه‌ای غریب به فرزندش داشت و شاید دلیل دیدن این خواب هم همین بود که خدای عالم‌آفرین به او بگوید که تو که به همه‌ی عالم می‌نگری،« مرا» می‌بینی، چرا به اسماعیل که نگاه می‌کنی، اسماعیل‌آفرین را نمی‌بینی؟ « او را ذبح کن» شاید به این معنا باشد که نگاه استقلالی به فرزندت نداشته باش و موقع نگریستن به او هم مرا ببین. چیزی شبیه آنچه که علی مرتضی می‌گفت: در چیزی ننگریستم مگر آنکه پیش و پس و همراه آن خدا را دیدم.


4. پرسش: خدایی که از همه‌ی احوال باخبر است، نمی‌دانست که به اشتباه قصد کشتن فرزندش را می‌کند؟ چرا، ولی هم با این کار به مقصود خود رسید و القای معنی کرد، هم به او آموخت که نباید به ظاهر امور بسنده کند و چه در خواب و چه بیداری، ظواهر تنها روکش حقیقت‌اند و رسیدن به حقیقت ِپنهان تلاش و کوشش بیشتری می‌خواهد.


5. امّا آنچه این برداشت- که برداشت ابن عربی در فص اسحاقی کتاب« فصوص الحکم» است- را از برداشت عامّه‌ی مسلمانان و مسیحیان و یهودیان جدا می‌کند، تصحیح نوع نگاه به خداوند است. خدای ادیان دیگر، وجه قهّاریّت و جبّاریّتش بر رحمانیّت و رحیمیّتش می‌چربد به خلاف اسلام که با« بسم الله الرّحمن الرّحیم» آغاز می شود. خدایی که – حقیقتاً- فرمان به سربریدن فرزند بیگناه دهد، به راستی خدای ترسناکی است. فرزندت را دوست داری؟ پس او را بکش! حالا اگر من آقایی کردم و جلوت را گرفتم که هیچ و گرنه به تکلیفت عمل کن. « ترس و لرز» کرکگور و آثاری از این قبیل، زیر سایه‌ی چنین خدایی نوشته می‌شوند. رهبانیّت و ریاضت‌های- از دید اسلام- نالازم و گاه نامشروع به خاطر ترس از چنین خدایی است. با این تصحیح عقیده درمی‌یابیم که خدای رحیم و حکیم هیچوقت دستور به امرغیر معقول نمی‌دهد و با توجّه به آنچه گفتم به نظر می‌رسد که مهر و رحمت و حکمت خداوند باید درعقاید و فقه اسلام توسّط عالمان دین بیش از پیش ملاحظه و منعکس شود. 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.