1. اگر ابتدای دورهی فیلمسازی امیر نادری را « تلاش برای تلاش» بنامیم، عنوان این مطلب بهترین شعار برای دورهی فعلی زندگی اوست.
2. تولّد و کودکی در آبادان، پدرش را نشناخت، کارها: آب یخ فروشی، کفّاشی و کار در کشتی.
3. از عکس شروع کرد و برای قیصر و پنجره و حسن کچل عکّاسی کرد.
4. در بیست و دو سالگی با خود عهد کرد که اوّلین بلیط اوّلین اکران فیلم اودیسهی2001کوبریک در لندن را بخرد و برای این کار تمام زندگیش را فروخت و موفّق هم شد؛ چرا؟ همینجوری.
5. خداحافظ رفیق که به ماجرای آخرین دزدی مردی میپردازد که پس از آن میخواهد این کار را کنار بگذارد، اوّلین فیلم او بود و مرثیهسرای شکست.
6. تنگنا از دید برخی بهترین فیلم اوست. ماجرای مردی که پس از قتلی ناخواسته فرار میکند و فرار تا از پا در میآید. تلاش برای تلاش.
7. تنگسیر فیلم او نیست، وثوقی بر فیلم میچربد. این فیلم و چند فیلم کوتاه او را کنار میگذارم.
8. دونده بهترین فیلم اوست. حدّ فاصل محتواگرایی پیش از انقلاب و فرم گرایی پس از انقلاب. هم به این دلیل و هم به دلیل دیگری که امیرو خود امیروی نادری است و کودکیاش. این فیلم اوّلین سفیر سینمای ایران برای درو جوایز جهانی بود.
9. آب، باد خاک؛ حکایت پسری که در کویر به دنبال خانوادهاش میگردد ولی به آب میرسد. ادامهی تلاش برای تلاش.
10. پس از ناراحتی از واکنشها به دو فیلم آخرش به آمریکا مهاجرت میکند و هویّت ایرانیاش را کنار میگذارد و خود را فیلمسازی آمریکایی میخواند. فکر میکند به چه چیزهایی وابسته است، سیگار و گوشت و قهوه را کنار میگذارد. به زنش وابسته است او را هم رها میکند. هر چه ممکن است بر او تأثیر بگذارد کنار میگذارد. برای آنکه« خودش» باشد، دیگر کتاب نمیخواند و به سینما نمیرود تا از کسی اثر نپذیرد. به تلفنها و تماسها از ایران و تمام دوستانش جواب نمیدهد.
11. پس از دو سه فیلم، ماراتن را میسازد. یک جور دوندهی مؤنّث. زنی میخواهد ببیند در یک محدودهی زمانی چقدر میتواند جدول حل کند. برای چه؟ برای اینکه« چیزی» را به خودش ثابت کند. درست مثل امیرو که میدوید و علی خوشدست که فرار میکرد و باز امیرو که به لندن رفت تا اوّلین بلیط ...
12. دیوار صوت؛ تا قبل از این فیلم آرزوها، لااقل احتمال دستیابی داشتند. در این فیلم نوجوانی ناشنواست که میخواهد بشنود. البتّه داستان فیلم این نیست. او میداند که میان انبوه نوارها، نوار صدای مادرش هم هست و می کوشد که آنرا بیابد و به کسی بدهد تا با لبخوانی او بتواند مادرش را« حس» کند. او به آنچه میخواست نمیرسد ولی ثمرهی تلاشش، احساسی شبه مکاشفه- یا شاید نوعی شنیدن- است که به او دست میدهد.
13. دیگر چه محالی باقی مانده؟ پروژهی رؤیایی نادری ساختن فیلمی در کرهی ماه است. میخواهید باور کنید میخواهید نکنید؛ خودش گفته.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.