۱. طالبان در زمان بی نظیر بوتو پا گرفتند و بالیدند. نظامیان پاکستانی که کرکری با هندیان و بمباتمیبازی، آنان را به هوس ابرقدرتی انداخته بود با هدایت آمریکا به دخالت در کشور همسایهی خود پرداختند و با هدایت ایدئولوژیک از طرف مفتیان سعودی و سربازپروری مدارس علمیهی سنّتی پاکستان، زهر وهّابیّت را در جام نظامیگری ریختند تا جای پایی در کشور همسایه بیابند. تشکیل گروه طالبها( آنطور که افغانیها مینامندشان) اگر در زمان اشغال افغانستان توسّط شوروی توجیهی داشت بعد از آن تنها معلول قدرتطلبی آنان و حمایت عربستان و پاکستانی بود که بلافاصله پس از استقرار «امارت اسلامی افغانستان*»، آنرا به رسمیّت شناختند.
۲. بی نظیر بوتو شیعه مذهب که با ظاهری پوشیدهتر به ایران میآمد و زیارت مشهد را هم هیچ وقت فراموش نمیکرد و خلاف مقرّرات استقبال توسّط رئیس جمهور وقت، رفسنجانی، استقبال میشد، پس از اینکه با اخطار شدید ایران دربارهی حمایت از طالبها روبه رو شد، برای اوّلین بار با ظاهری آزادتر، مشابه آنچه در خارج از ایران بود، آمد که مثلاً بیاعتنایی و اعتراض خود را به ایرانیان نشان دهد. پاکستان هوای ابرقدرتی در سر داشت و افغانستان را به عنوان حیاط خلوت خود میطلبید و از مزاحمتهای ایران که از پشتیبانی شیعهها و حزب وحدت به حمایت از تمام نیروهای مخالف طالبها رسیده بود، خوشنود نبود. او آن زمان نمیدانست که ترکش این نیروهای دست پرورده قرار است به خودش هم اصابت کند.
3. خوارج اوّلیّه که پس از واقعهی صفیّن از دیگر مسلمانان جدا شدند عقیده داشتند که هرکس مرتکب گناه کبیره شود، قتل او جایز خواهد بود« مانند کافران». گناه و نحوهی خروج از دین را هم خودشان تفسیر میکردند و در دادگاههای یک طرفه فتوا به قتل افراد میدادند. چنین بود که سه نفر از آنان در یک شب تصمیم گرفتند که علی(ع) را به همراه معاویه و عمروعاص به قتل برسانند. شاید این عقیده اوّلین تلاش برای تئوریزه کردنِ« فتک» یا تروریسم در جهان اسلام بود.
۴. روند مقابله با عقلگرایی در جهان اسلام داستانی است پر آب چشم. این داستان از مخالفت ظاهرگرایان صدراسلام مانند ابن حنبل که تفکّر در آیات قرآن را باطل میشمرد و تنها معنای ظاهری آنرا حجّت میدانست شروع شد تا غزّالی که با نوشتن کتاب« تهافت الفلاسفه» ریشهی فلسفه را در جهان اسلام- به جز ایران- خشکاند. مخالفت غزّالی هرچه بود نوعی خردورزی به همراه داشت امّا در روزگار ما کسانی ظهور کردند که همان را هم برنمیتابیدند و هرگونه اندیشهورزی در متون دینی را رد میکردند. نه تنها فلسفه بلکه کلام و منطق را هم مضر میدانستند و تنها به ظاهر اخبار و عمل محض به آنها فرمان میدادند. این جنبش که از ابن تیمیّه(660-727هـ. ق) آغاز شد با ظهور محمّدبن عبدالوهّاب در قرن دوازدهم تبدیل به نهضت وهّابیگری شد که پس از پیروزی خاندان آلسعود در عربستان به صورت مذهب رسمی آن جا درآمد.
۵. در یکی از معدود مصاحبههای بن لادن که متعلّق به همین نحلهی فکری است، وی با تمسّک به این آیه که کفّار را دوستان خود نگیرید( نساء-۱۴۴) فتوا به قتل تمام متجاوزان غیر مسلمان در سرزمینهای اسلامی داد. گذشته از اینکه اولیاء را سرپرست- در اینجا سرپرست فکری- باید معنا کرد، چه فاصلهی بعیدی است بین دوستی نکردن با کسی و مهدورالدّم دانستن او. این آیه حتّی اگر آنچنان که بن لادن میگوید این معنا را داشته باشد، حتّی معنای کینه ورزیدن به دیگران را نمیدهد چه رسد به کشتن آنها. اینکه میبینید من روی یک آیه تمرکز کردهام به این دلیل است که امثال او و ملّاعمر جز ترجمهای سطحی و غلط از قرآن و چند خبر از دوازده قرن پیش چیزی برای استدلال ندارند؛ گرچه آنها با«استدلال» هم میانهای ندارند.
۶. قدرت نمایی گروه طالبان در ایران منفجر کردن بمب در حرم امام رضا بود که پیشتر دربارهی آن نوشتهام. رهبر ایران یکبار به هنگام حکمرانی ِآنان، آنها را« کودن و سبک مغز» خواند ولی پس از آن سیاستمداران ایرانی با احتیاط از آنان یاد کردند چون هر آن احتمال مقابله به مثل آنان با حملات انتحاری بود و واقعاً نمیتوان جلو چنین حملاتی را به طور کامل گرفت؛ پس علیرغم نفرتی که از آنان داشتند سعی کردند با صحبتهای خود آنان را تحریک نکنند.
۷. در اخبار آخرالزّمان جایی می خواندم که روزی میرسد که در عراق به مردان و زنان که میرسند از نام آنان میپرسند و اگر نامشان یکی از نامهای اهل بیت مثل حسن و حسین و زهرا و زینب بود آنان را میکشند، گذشت تا اینکه پای صحبت جوان عراقی تحصیل کردهای نشستم که برای سفر و زیارت به ایران آمده بود. بی آنکه چنین متونی را خوانده باشد تعریف کرد که در محمودیّه- جایی نزدیک بغداد- گروهی هستند از تکفیریها – یا ادامهی طالبانیسم و پیروان زرقاوی- که کینهی شیعه در دل دارند، جلو اتوبوسها را میگیرند و از نام مسافران میپرسند، هرکه نامش از نامهای امامان بود میکشند و بی آنکه به اموال آنها کاری داشته باشند به دیگران اجازهی ادامهی سفر میدهند. ادامهی تفکّر طالبانی امروز در عراق با فریبخوردگانی که میپندارند با منفجر کردن خود به حضور پیامبر اسلام میروند – و این مطلب را در نوارهای ویدئویی که پیش از عملیّاتشان میگیرند با خوشحالی بیان میکنند- به قتل عام شیعه پرداختهاند و عراق را در ناآرامی و بیثباتی فرو بردهاند.
۸. غدّهی چرکینی در جهان اسلام سربرآورده که بر پایهی مخالفت بر تعقّل بناشده و هرآنکس که مخالف خود باشد تکفیر میکند و میکشد. متأسّفانه متاع بیعقلی آنچنان خریدار دارد که هر جایی که این ویروس رخنه کند افراد بسیاری را داوطلبانه به کام مرگ فکری میکشد چنانکه دیدیم در لبنان هم پایگاهی برای خود یافتند که –فعلاً- با اقدام ارتش لبنان پایان یافت در حالیکه آمریکا با خیال ِانداختن آنها به جان حزبالله خوابهایی دیده بود که با درایت حزبالله و ایران خوابشان تعبیر نشد. این شبکهی پیچیده که در تمامی کشورهای اسلامی پایگاه دارد، در پوشش بنگاههای خیریّه و دریافت پول برای نیازمندان به تأمین مالی خود میپردازد و آتشزدن کتابها و عمل خالصانه و جهاد علیه کفّار را شاهراهی برای رسیدن به فلاح و رستگاری مینمایاند و جوانان سادهدل را به دام میکشد. جای آن است که دولتهای اسلامی از یک طرف و اندیشمندان مسلمان از طرف دیگر به مقابله با این بیماری سرطانی بپردازند. انفجار برجهای مرکز تجارت جهانی، بمبگذاری حرم رضوی، ترور احمدشاه مسعود و بینظیر بوتو و سایر اقدامهای پلید آنها در چندسال گذشته، در هر کجای کشورهای اسلامی یا غیراسلامی قابل تکرار است و هیچ کس در امان نخواهد بود.
* ما فراموشکاریم. به یاد آوردن این قوانین شاید کمک کند که به آسانی از خاطر نبریم که چه حکومتی در آغاز قرن بیست و یکم در جهان تشکیل شده بود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.