ابرقدرتی در جهان حقّ مسلّم ماست



در پی درج مصاحبه‌ی همشهری جوان با آقای فرشید. گ به عنوان یکی از نوابغ ایرانی که پس از معجزه‌ی هزاره‌ی سوّم – رئیس جمهور محبوب-، پدیده‌ی این چند سال عرصه‌ی فرهنگ ایران بوده است بر آن شدیم تا با آوردن مطالبش راهی نو برای سرافرازی ایران و ایرانی بگشاییم. ایشان که متخصّص بستن و بازکردن افراد و ایجاد موفّقیّت یا شکست هستند و به ویژه در زمینه‌ی ورزش و فوتبال تخصّص دارند این نوید را به ما می‌دهند که از توانایی‌های ایشان بتوانیم –مثلاً- از لحاظ فردی در جهت شکوفا کردن استعدادها و معرّفی چهره‌های علمی، ادبی و هنری به جهانیان، درو کردن انواع جوایز از گرمی تا نوبل و قهرمانی در جام جهانی فوتبال و المپیک- بدون هیچ گونه برنامه‌ریزی واز این جور قرتی‌بازیها- استفاده کنیم و از لحاظ اجتماعی هم می‌توان از توانایی ایشان در جهت پایین آوردن تورّم، بالا نگه داشتن- یا بردن- قیمت نفت و گاز و زعفران و خاویار و یا غیب کردن نیروگاه بوشهر و تأسیسات نطنز در صورت حمله‌ی خارجی و ایجاد دهها حماسه مانند واقعه‌ی طبس برای بیگانگان استفاده کرد. خلاصه‌ای از فعّالیّت‌های مخلصانه‌ی ورزشی- پزشکی- عاطفی ایشان که در شماره ی 149 همشهری جوان صفحات 40 و41 آمده تقدیم می‌گردد.





« ... آن سال] دوسال پیش[ با تیم دیگری بودم که پنج میلیون از پولم را ندادند و من هم برای تلافی شب بازی آنها با تیم پ]پرسپولیس[ به اردوی این تیم رفتم و گفتم که حاضرم کاری کنم که شما برنده شوید. قرار شد م. م] مهرزاد معدنچی[ گل بزند و من دروازه‌بان حریف را ببندم تا نتواند توپ را بگیرد. پس از بازی هنوز باورشان نشده بود به من گفتند اگر راست می‌گویی کاری کن که پ. ن] پژمان نوری[ گل بزند آنهم دقایق پایانی نیمه‌ی اوّل ، من هم قبول کردم. وقت دادن دعا، آن بازیکن به من گفت که من دفاع هستم و امکان گل زدنم کم است شما بی خیال شوید و بی‌جهت خود را بی‌اعتبار نکنید ولی من به او گفتم که تو کاری نداشته باش و همین طور هم شد. دلیل اینکه آن سال آن تیم]همان پرسپولیس[ قهرمان نشد هم این بود که با همین برنامه]زمان آری هان[ آنها را تا فینال بردم ولی بعد یکی از دوستانم گفت که پولت را قبل از فینال از آنها بگیر چون اینها اگر قهرمان شوند پولت را نمی‌دهند. من هم گفتم پولم را بدهید و گرنه قهرمان نمی‌شوید ولی آنها ندادند و در اصفهان] مقابل سپاهان[ قهرمانی از دست رفت. آقای الف]انصاری‌فر[ وقتی به تیم ر] راه آهن[ رفت، گفت یک مبلغی می‌دهم کمک کن تیم به دسته یک نرود من هم قبول کردم و گفتم اگر تمام بازیها را هم ببازید به دسته یک نمی‌روید و پس از آن بود که مربّی‌شان آن ادّعاهای عجیب و غریب را کرد]اشاره به میثاقیان که گفت خودم را از برج میلاد پایین می‌اندازم[ و دیدید که نیفتادند. خیلی‌ها پیش من می‌آیند؛ م. ب ]میثم بائو[ دعا گرفت تا پیشرفت کند، در استقلال درخشید و به امارات رفت. پارسال وقتی س.الف[ سیاوش اکبرپور] محرومیّت طولانی داشت، خانمش پیش من آمد و من محرومیّتش را کم کردم! و ح. ب ]حسین بادامکی[هم به مدد من چند بازی در لیگ درخشید. م. ر]مهدی رحمتی[ هم که همیشه پیش من می‌آید. پارسال که نیمکت نشین شده بود خواست از من که نگذارم استقلال قهرمان شود و من هم نگذاشتم! در ضمن امسال پیش من آمد که نگذارم طالب‌لو در استقلال بدرخشد و من او را بستم و می بینید که به چه روزی افتاده و درخشش در بازی با ذوب آهن را جدّی نگیرید به بازیهای او تا پایان فصل دقّت کنید، زمین خورده و نمی‌تواند کاری کند. امسال استقلالی‌ها هم دست به دامن من شدند ولی پولشان کم است و من قبول نکردم و استیل آذین هم برای آمدن به لیگ برتر با من تماس گرفته‌اند که هنوز به آنها جواب نداده‌ام. در گروهشان با یک تیم قرارداد دارم و قرار است که هوایشان را داشته باشم الآن هم صدر جدولند] داماش[ ولی قول صعود نداده‌ام اگر صعود می‌خواهند باید پول بیشتری بدهند. کارهای دیگر هم می‌کنم افراد را به هم می‌رسانم حتّی اگر یکی از دو طرف آن یکی را نخواهد. مریض‌ها را هم خوب می‌کنم نوع مریضی فرق نمی‌کند امّا نباید خیلی پیشرفت کرده باشد. سلّولهای بیمار را می‌بندم]![ واز پیشرفت بیماری جلوگیری می‌کنم. فوتبال برایم ملموس‌تر است ولی انرژی زیادی می‌برد خصوصاً زمانی که تمرکز می‌کنم تا بازیکنی از هر جای زمین که بخواهد بتواند گل بزند. گلهای م. م]مهرزاد معدنچی[ یادتان است؟ همه‌اش کار من بود. قبل از جام جهانی با مسؤولان تماس گرفتم که حاضرم به تیم کمک کنم تا جزو چهار تیم جام جهانی باشید ولی سیصد میلیون می‌خواهم و مرا باید همراه خود به آنجا ببرید تا از نزدیک نظارت کنم، امّا نپذیرفتند. بهشان گفتم اگر شک دارید بهترین تیمی که فکر می‌کنید نمی‌توانید ببرید- مثل برزیل- را بیاورید وقتی کاری کردم که آنها را شکست دهید، آنوقت با من قرارداد ببندید ولی متأسّفانه باورشان نشد و گرنه ایران در چهار تیم بود...»





پ. ن: اگر دوستان به صرافت نوشتن کامنت انتقادآمیز بیفتند این را در نظر داشته باشند که یک برنامه‌ی رادیویی بعد از تهدید شدن توسّط طلسم‌کننده پخش گزارش خود را به تأخیر انداخت و یک روزنامه هم از ترس بسته‌شدن مصاحبه‌ای را که در همین رابطه تهیّه کرده بود،‌ چاپ نکرد.(همان ص۳۷) به نظرم عن‌ قریب دهان همشهری جوان نیز سرویس خواهد شد؛ ‌شما هم مراقب باشید که مسخره نکنید و گرنه بسته خواهید شد، از ما گفتن.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.