در پرسههای وبانهی خود این نکته بر من روشن شده که فضای مجازی مجال مناسبی برای انواع سوءتفاهم است؛ به راحتی یک جمله یا نوشته، معنایی متفاوت یا حتّی متناقض مییابد. مطلب دو روز پیش من هم که بدون قصد قبلی و فیالبداهه نوشته شد، از آن جمله است.
پیشتر اینجا بحث مشابهی را مطرح کرده بودم. اساس آن مطلب این بود که منی که کاری را به عهده می گیرم که دو مشخّصه داشته باشد: اوّل اینکه کاری لازم و ضروری باشد و دوّم اینکه آن کار از دیگری برنیاید یا کسی علاقهای به انجام آن نداشته باشد، آیا با نوشتن روزانهی این وبلاگ جایی خالی را پر میکنم یا نه؟ اگر پر نمیکنم بدون دلخوری یا شکایت از کسی وقتم را صرف امور واجبتری بکنم.
دو روز پیش هم دو بند اوّل نوشته بیشتر اشاره به کسانی بود که ادّعای آزاداندیشی دارند ولی در عمل خلاف آن میکنند. نوشتم که وبلاگهای شلوغ معمولاً یا دوستان حقیقی هستند یا کسانی که مدام در وبلاگ هم کامنت می گذارند یا مطالبی خاص مثل انتقاد سیاسی و مذهبی ِسطحی از نظام حاکم دارند و یا نویسندگانشان اسم و رسمی دارند. خودم به این نتیجه رسیده بودم که انتظار من از اوّل بیجا بوده است چون پسند بازدیدکنندگان عام وبلاگهای فارسی با نوع ایماهای من نمیخواند.
آنچه خلاف انتظار من بود و آنرا به اشاره گفتم اوّل این بود که علیرغم اینکه بازدید این وبلاگ با مطالبی مثل نقدواره بر کتاب توقیف شدهی مارکز یا فیلم مالنا یا نقد گفتوگو با شبستری به مدد لینک روز جمعه در سایت صبحانه به حدود دو سههزارتا در روز رسید، ولی کمتر کسی از آن تعداد را به بازدید مجدّد ترغیب کرد. چرا؟ در صورتی که در حدّی که برای یک انسان سالم لازم است اعتماد به نفس دارم و تازه متوجّه انواع برداشتهای بیاجازه از مطالب این وبلاگ در سایتها و وبلاگهای دیگر هستم ولی آنرا توی بوق نمیکنم. نوشتههایی بسیار شبیه به ایماهای این وبلاگ چند روز بعد سر از هفتان درآوردهاند تا من از خود بپرسم خوب مگر ایمایان چه تفاوتی با دیگران دارد؟
نکتهی دوّم عدم مشارکت دوستان بازدید کننده است. دوستی در بخش نظرات پست دو روز پیش نوشت که با شما اختلاف نظرهایی دارم، خوب چرا نمیگویید تا ما هم استفاده کنیم؟ در دیگر وبلاگها بین افراد نظر دهنده گاه گفتوگویی در میگیرد ولی اندک نوشتههای بخش نظرات این وبلاگ تنها خطاب به من بوده است، چرا؟ در بخش نظرات پریروز میدانم که برخی از دوستان دارای وبلاگ هستند ولی بدون اشاره به نام- حتّی مستعار- خود و بدون گذاشتن آدرس وبلاگ کامنت گذاشتند، چرا؟ اینها چیزهایی است که من از آنها سر در نمیآورم و دوست دارم بدانم.
به این اضافه کنید سوء تفاهم سیمرغ جو را که نمیدانم در نوشتهی من چه دیده که نوشته است گذاشتن نظرات در این وبلاگ را الآن ناشی از سفاهت[!] خود میداند، چرا؟ من حساب دوستانی که با گذاشتن نوشتهای تأییدکننده یا انتقادآمیز به من کمک کردهاند را جدا کردهام و دلیل این گونه واکنشها را نمیفهمم. اگر واضحتر بخواهم مثال بزنم دوست عزیز Shaniaki است که هر گاه مطلبی در قبول یا رد یا سؤال از نوشتهی من به نظرش رسیده، نوشته و گاه این تبادل نظر به گفتوگویی طولانی و جالب برای من- و احتمالاً او- تبدیل شده است. حق دارم از خود بپرسم چرا دیگران مثل ایشان نیستند. برخی از دوستانی که پریروز نظر دادند در وبلاگهایی که تشابه فکری کمی با آنان دارند مدام نظر میدهند یا حتّی در واکنش به نوشتهای در وبلاگ دوست دیگر پستی مینویسند ولی این موضوع در مورد ایمایان یا اتّفاق نیفتاده یا کم رخداده است. گاه حتّی دستی که به سوی کسی به نشانهی آغاز آشنایی دراز شده- با گذاشتن نظر در وبلاگش- بیپاسخ مانده و اینها فقط پرسشهایی برای من بوده و هست و گرنه عدم احتیاج نامی مستعار به این مسائل که واضح است و با توجّه به شناخت دوستان از روحیّهی من نیاز به دلیل آوردن ندارد. اگر کسی جوابی به پرسشهای بالا به نظرش میرسد بگوید تا ما هم استفاده کنیم. این آخرین یادداشتم دربارهی این موضوع خواهد بود و روزی اگر مطمئن شوم که بود و نبود ایمایان یکسان است، بی کوچکترین شکایتی آنرا به عنوان تجربهای سودمند ولی موقّت به پایان خواهم برد.
نوشتهی آن روز نه گلهگزاری بود و نه شکایت از تعداد بازدید یا چیزی شبیه آن. تنها اعتراف به اشتباه خود در برآورد جوّ حاکم بر وب فارسی و نبود زمینهی حقیقی گفتوگو بود و تأکید بر اینکه اگر کسی مانند من در فضای واقعی بخواهد کار فرهنگی کند بهتر است خود را از الآن برای هر واکنش نامناسب یا- بدتر از آن- عدم واکنشی آماده کند و نوشتن در وبلاگ میتواند تمرینی برای حضور در سپهر فرهنگی جامعه باشد، همین.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.