بزرگداشت یک کتاب



1. ممنوع ِمرغوب: گرفتارتر از آن بودم که برسم آنرا بخوانم؛ تازگی از یک رشته‌ی علمی به رشته‌ی دیگر هجرت کرده بودم و غرابت و ناآشنایی فضای جدید کاری زیاد می‌طلبید تا بتوانم خودم را هماهنگ کنم. تا اینکه اتّفاق ِنباید، افتاد. دوستی به نقل یکی از علما گفت که کتاب ِقبض و بسط تئوریک شریعت آقای سروش را نخوانید چون هرقدر هم گردن‌کلفت باشید با خواندن آن متقاعد می‌شوید که درست است. او ادبیات و نحوه‌ی استدلالی دارد که به راحتی می‌تواند مطالبش را به شما قالب کند و عواقبش را در فکر و جان شما به جا خواهد گذاشت. من را می‌گویی، تمام کارهایم را تعطیل کردم و تمام وقت به آن پرداختم. در همان نشست اوّلیّه، آنرا دوبار کامل و بعضی جاهای آن را چندباره خواندم.


2. هوای تازه: این کتاب برای من حکم منجی را داشت. تازه از فرمول و آزمایشگاه به علوم نظری کوچ کرده بودم و احساس بیهودگی می‌کردم. پیشتر می‌توانستی با دانستن پیش فرضهایی مقبول و نحوه‌ی استدلال مشخّص، نتیجه‌ی فکرت را عملاً ببینی ولی حالا ادّعاهایی به گوشم می‌خورد که نمی‌توانستم به راحتی بپذیرم. پیشتر اختلاف‌نظرها، حدّاکثر اختلاف سلیقه یا روش بود امّا حالا فاصله‌ها را از مشرق تا مغرب می‌یافتم بی‌آنکه راهی برای اثبات قطعی عقاید وجود داشته باشد و هر فرقه‌ای هم مدّعی کشف حقیقت بود. این جایی است که پای دین در میان نباشد و اگر آنرا هم به حساب بیاوریم که چوب تکفیر را بالای هر عقیده‌ی ضالّه‌ای بلند می‌دیدم. قبض وبسط اکثر شواهد و مثالهایش را از علوم تجربی انتخاب کرده است؛ دیدن آن همه مثالهای آشنا، آب حیاتی بود برایم. اِ...؟ اینجا هم از این خبرها هست؟ حسابی امیدوار شدم و پشتم گرم شد. قبلاً احساس مشابهی را با خواندن آثار بازرگان داشتم ولی این کجا و آن کجا؟


                     


3. تکرار تاریخ: مطهّری در جای جای کتابهایش این نکته را آورده که اختلاف متکلّمان و فیلسوفان باعث رشد و نموّ هردو علم شده است. گرچه در زمان خودشان کار به تکفیر فیلسوفان کشیده و هردو طرف تا ناسزاگویی به هم پیش رفته‌اند ولی این اختلاف، عاقبتی جز پیشرفت معارف اسلامی نداشته است. انتظار داشتم که پس از به میدان آمدن قبض و بسط، بار دیگر سویه‌ی تاریک آن تجربه تکرار نشود یعنی هردو طرف بدانند که سربزنگاه تاریخ هستند و با رواداری، کاروان دانش ما را به پیش ببرند ولی صدتأسّف که این اتّفاق نیفتاد. سه کتاب« فقر تاریخیگری» و« شریعت صامت» و« معرفت دینی» بلافاصله منتشر شدند که هرکدام در کنار نقد، از گوشه و کنایه خالی نبود. شریعت صامت کار را به توهین کشاند و برخی جاهای آن به سختی قابل خواندن بود و چیزی جز آلوده‌کردن فضای بحث به همراه اشتباههای فاحش علمی نداشت. در این میان معرفت دینی صادق لاریجانی آرامتر و البتّه عالمانه‌تر بود. بعدها آقای جوادی آملی با انتشار« شریعت در آینه‌ی معرفت»، صرف‌نظر از توان علمی آن، درس اخلاقی به هر دو گروه داد. فردید هنوز زنده بود و با زبان گزنده‌اش به سروش تاخت و البتّه سروش هم در جواب، در نماند. افراد معصوم نیستند و تحت شرایطی عوض می‌شوند. همانطور که اگر آن مخالفتها با مخملباف نمی‌شد، او الآن شهروند فرانسه نبود، آن سروش هم یک شبه این سروش نشد. آن قدر جواب افراط مخالفانش را داد که به تندی عادت کرد تا جایی در جواب نقد آرام و بسیار متواضعانه‌ی همایون همّتی در کیهان فرهنگی، نوشته‌اش را اینطور آغاز کرد:« یکی از بی‌همّتان ...» و من مطمئن شدم که در این میان چیزی از دست رفته است و هزارحیف و افسوس.


4. کتابندگی*: هرچه بیشتر پشت رایانه می‌نشینم، بیشتر قدر کاغذ و کتاب را می‌دانم. انصافاً این موجود دوست داشتنی با بوی کهنگی و یادگارهای حاشیه‌اش، بی‌جانشین است. کمتر می‌شود که در بزرگداشت یک کتاب، اثری منتشر شود. باید این کار نهادینه شود که به جای بزرگداشت افراد، به آثار آنان پرداخت. کتابی منتشر شده بود در بزرگداشت کلیدر و جشن بیست سالگی آن؛ چه کار خوبی! ای کاش مجموعه‌ای از کتابهای اثرگذار تاریخ اندیشه‌ی ما انتخاب شوند و درباره‌ی هرکدام کتابهایی نوشته ‌شوند، با انواع قالبها. مثلاً نمونه‌هایی ساده برای جوانان یا غیرمتخصّصان و مجموعه مقاله تا تألیف‌های ناقدانه. چه می‌گویم؟ می‌دانید که ترجمه‌ی اثر سترگ پورسینا یعنی« شفا» ناشر پیدا نکرده است! به هرحال یکی از کتابهای تأثیرگذار معاصر که باعث شد مجلّات زیادی در جوابگویی به آن تأسیس شوند و آمار اعزام خودی‌ها به خارج – به دلایل کاملاً معلوم- افزایش یابد و بسیاری به نان و نام و مدرک و مقام برسند و روشنفکری ایران، گام تازه‌ای به جلو بردارد،« قبض و بسط تئوریک شریعت» نوشته‌ی عبدالکریم سروش است.





*« کتابندگی» اصطلاح و تکیه‌کلام جالبی از مرحوم کریم امامی، مترجم و ناشر معروف است که آنرا از دو واژه‌ی« کتاب» و« بندگی» برای نمایش نهایت خضوع و شیفتگی خود به کتاب ساخته است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.