آیین ِ« شریعت- مداری»


             
برای نویسنده یکی از مهم‌ترین دغدغه‌ها، پاسداری از حریم توحید با پاسداشت مقام بالای معصومان و پرهیز از افتادن در دام غلو بوده است. رعایت چنین اعتدالی با پشتوانه‌ی ذخیره‌ی فکری بخش استدلالی فرهنگ تشیّع، بسیار سخت است. اینکه تا کنون در نقد دیگران یا گزارش آرای خود تا چه حد موفّق بوده‌ام با ایماخوانان است؛ امّا آنچه مدّتهاست که که از پرداختن مستقیم به آن پرهیز کرده‌ام این است که عدّه‌ای می‌خواهند که فردی عادی- گیرم مجتهدی منتخب مردم- را بالاتر از مقام بشری خود تصویر کنند که صد البتّه خطاست و باید به آن پرداخت. هر مقامی که به معصومان نسبت داده می‌شود نه از سر استقلال بلکه به خاطر وساطت و ارتباط ویژه با خداوند است و این ارتباط برای دانشوران ِعلوم عادی حوزوی به دست نمی‌آید وصورت بسیار بسیار نازلی از آن را در عارفانی پاکباخته می‌توان جست که رغبتی به پست و مقام ندارند.


نوشته‌ی شریعتمداری در کیهان گرچه به مطلب درستی اشاره می‌کرد ولی دارای ایرادهایی فاحش بود که یکی بالأخره باید آنان را یادآوری کند. مسئله‌ی سخنان احمدی‌نژاد و مورد مشابه آن را فردا برمی‌رسم ولی امروز مطلب واجب‌تری هست که باید ادا شود.


1. دامنه‌ی اختیارات رهبر پس از بازنویسی قانون اساسی عملاً تمام اجزای حکومت را در بر گرفته است. غلیظ شدن نگاه به ولایت با تأکید بر« مطلقه» بودن آن به کنار، بسیاری از این قلمرو وسیع، نافی بخش‌های دیگر قانون اساسی خصوصاً حقّ مردم است. امروز هر نامزد انتخابات ریاست جمهوری مقدّمه‌ی آمدن خود را« مشورت»- یا کسب اجازه از او- می‌داند که گویی مردم تنها باید به کارگزاری حکومتی که زیر نظر رهبر فعّالیّت می‌کند رأی دهند نه مدیر اجرایی و شخص دوّم کشور. نشان دادن فهرست وزیران و احیاناً وزیران جانشین آنان در طول چهار سال ریاست هم از بدعت‌های بی‌دلیل است. سه طرز جواب‌گویی رهبر – به گفته‌ی شریعتمداری- شبیه احکام شرعی( حرمت و استحباب و کراهت) است که جایی برای نمایندگان مقیّد به نظر او باقی نمی‌گذارد. این‌ها شباهت به هر چیز می‌برند جز آنچه به عنوان حق حاکمیّت مردم در قانون اساسی آمده است.


2. شریعتمداری نوشته که از آنجا که نقل قول غیرواقعی احمدی‌نژاد در کسب آرای علی کُردان مؤثّر بوده است، پس باید این انتخابات تجدید شود! عبارت پایانی نوشته، میزان درک او را از چیزی به نام«قانون» می‌رساند. قانون دائرمدار نقل قول واقعی یا غیر واقعی از رهبر یا هرکس دیگر نیست و تنها شبهه در نحوه‌ی شمارش آرا یا تقلّب یا چیزی مانند آن می‌تواند منجر به ابطال رأی‌گیری شود و در صورت آشکارشدن دروغ‌گویی یا مخفی‌کاری باید آن وزیر یا رئیس را- در صورت اقدام نمایندگان- استیضاح کرد تا از خود دفاع کند و بعد رأی‌گیری مجدّد انجام شود. از آنجا که از دید شریعتمداری مدار جهان بر اساس نظر رهبر می‌چرخد، انتخابات مجلس فرمایشی را هم با نقل قول نادرستی از او باطل می‌بیند.


3. در این متن از آقای خامنه‌ای به عنوان ِ« مقتدای همه‌ی مردم ایران»، « مراد همه‌ی ملّت‌های مسلمان»، « نقطه امید تمام آزادگان و محرومان جهان» و... نام برده شده است. یاد مصاحبه‌ی چند سال پیش سیّد محمّد حسین فضل الله با بی‌بی‌سی افتادم که به القابی که در ایران برای رهبر ایران برمی‌شمردند انتقاد می‌کرد که چرا او را رهبر تمام مسلمانان می‌دانند، من که در لبنان به او رأی نداده‌ام، پس چرا باید رهبر من باشد؟


بسیاری از« محرومان جهان» نام سیّد علی خامنه‌ای را نشنیده‌اند چه رسد به اینکه نقطه امید آنها باشد. بسیاری از آزادگان جهان با او و منش او مخالفند و قسمت اعظم مسلمانان جهان ( اهل سنّت و بسیاری از شیعیان)، ولایت فقیه را قبول ندارند، پس چطور می‌توان القابی چنین اغراق‌آمیز را به او نسبت داد؟ ایشان فرد منتخب مجلس خبرگان است که از لحاظ قانونی، رهبر سیاسی ایران به شمار می‌آید، نه یک کلمه بیش‌تر، نه یک کلمه کمتر. 


4. اظهار فضل نمکین مدیر مسؤول کیهان با آوردن بیتی از مولوی و نازنین خواندن احمدی‌نژاد- آن هم پس از آنکه کار او را نادرست شمرد- به کنار، آوردن مصرعی از بیت معروف خواجه عبدالله انصاری در جای نامناسب شرم‌آور و ناپسند بود. پیر هرات می‌گوید « گر جمله‌ی کائنات کافر گردند، بر دامن کبریاش ننشیند گرد» این بیت که وصف استغنای باریتعالی است به‌خاطر مصالح سخیف و بی‌ارزش سیاست‌بازی ولایی برای آقای خامنه‌ای به کار رفته است. نسبت دادن صفت« کبریایی» که از صفات خاص توحیدی الهی است به بشری خاکی، نشانگر غلو- این بار درباره‌ی فردی غیر معصوم- می‌باشد. تنها خداست که هیچ اتّفاقی، خللی به ربوبیّت او وارد نمی‌کند و گرنه پیامبر اسلام هم که عین عصمت است در قرآن تهدید شده است که اگر قول نادرستی را به خدا نسبت دهد، رگ گردنش زده خواهد شد( الحاقّه- 44 تا 46)


اغراق، غلو و بزرگنمایی در حق رهبر ایران و او را منزّه از هر اشتباه خواندن با فقه شیعه و امکان از بین رفتن عدالت مجتهدان- هر که می‌خواهد باشد- منافات دارد. یاوه‌هایی از این دست، ارکان عقیدتی مردم و نظام سیاسی ِبالیده در طول این سه دهه را با تهدید مواجه می‌کند. عدم واکنش نسبت به اینگونه سخنان از طرف آگاهان قوم قابل اغماض نیست .لازم نیست حتماً سیّد حسن خمینی در عالم رؤیا ببیند که پدربزرگش به او می‌گوید:« دارند مرا از خانه‌ام بیرون می‌کنند» تا حرفی بزند. سکوت امثال خاتمی و هاشمی رفسنجانی نیز در قبال این سخنان شرک‌آمیز پذیرفتنی نیست؛ أین التّراب و ربّ الأرباب؟


                  


پ. ن.1: شریعتمداری در یادداشت دیگری امروز به بررسی اجتهادی حکم جلسات خصوصی با رهبری پرداخته و نظرات جالبی را در شیوه‌ی اتّصال خاک به افلاک داده است که بهتر است چیزی پیرامون آن نگویم.


پ. ن.2: گزارش این دیدار با آقای سیستانی و واکنش ایشان به شخصی که گفت:« إن شاءالله تحت سایه‌ی شما بتوانیم خدمت کنیم» هم خواندنی و قابل مقایسه با وضع ماست.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.