برنامهی دیشب« دو قدم مانده به صبح» مرا بر آن داشت که مثالی که چند بار پیش از این آوردهام بازسازی کنم. فرض کنید برگهی املای سینمای ایران از بیست سطر نوشته، نمرهی ده بگیرد؛ «سینمای ملّی» را با تقلّب آن ده سطر درست معرّفی میکنیم و غلطهایش را نادیده میگیریم. انگار صفت ملّی میتواند چونان اکسیری مس سینمای ایران را طلا کند. برعکس وقتی دور هم مینشینیم که « مشکل» سینمای ایران را بیابیم- که معمولاً بحث فیلمنامه به میان میآید- فقط به آن ده سطری که غلط دارد نگاه میکنیم.
منظورم را واضحتر بگویم؛ وقتی دربارهی سینمای ایران حرف میزنیم ، همین فیلمهای موجود را مدّ نظر داریم ولی آیا اینها همهی سرمایهی سینمای ایران است؟ وقتی بیضایی هر ده یا هشت سال یکبار فیلممیسازد یا کیمیاوی مجال فیلمسازی نمییابد و فیلمهای مهرجویی، قبادی و پناهی توقیف میشود و از آن طرف فیلمی سخیف مانند دهرقمی که اصلاً برای تلویزیون ساخته شده سر از سینما در میآورد و ماحصل ِکار میشود فیلمهای حاضر روی پرده یا فیلمهای زیر متوسّط جشنواره، سخن گفتن از مشکل سینمای ایران راه به جایی نمیبرد چون دربارهی فیلمهایی حرف میزنیم که نمایندهی سینمای ایران نیستند.
کجای دنیا اگر فیلمی نظر خواص را جلب کرد و پرفروش هم بود، کارگردانش نباید تا مدّتها مجال کار پیدا کند؟ چه کارگردانی باسابقه مانند بیضایی و فیلم سگکشی، چه کارگردانی تازهکار مانند نعمتالله و فیلم بوتیک. از طرف دیگر کجای دنیا کارگردان فیلمی زیرمتوسّط و کمفروش، پشت سر هم میتواند فیلم بسازد؟ شاید بزرگترین مشکل سینمای ایران مسؤولانی نالایق باشد که نمیتوانند از سرمایهی موجود سینمای ایران درست استفاده کنند و به آنها مجال کار بدهند. این در صورتی است که نخواهیم بدبینانه سخن بگوییم که اصلاً کارگردانان مستقل به عمد فرصت کار نمییابند تا کوتولهها بیلان کاری پشت میزنشینان را پر و پیمان نشان دهند.
به راحتی میتوان نام شصت کارگردان ایران را آورد که اگر سه سال یکبار هم کار کنند، جشنواره به راحتی بیست فیلم خوب خواهد داشت و اکران سال بعد نیز پرفروش و سلیقهساز خواهد بود. در این شصت فیلم من جای چندانی برای جیرانی و قاسمعلی یا کریمی نمیبینم که حالا این آقایان به فکر رفع مشکل از سینما یا فیلمنامهنگاری ایران باشند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.