حاشیه را از متن بزرگتر کنیم


                                
پس از جریان احضار هنرمندان به دادسرای جنایی، گفتم که پیشنهادی برای وضع موجود دارم. نمونه‌ی ساده‌تر این پیشنهاد را خیلی وقت پیش دادم؛ زمانی که بحث از سانسور کتاب در ایران بود و من پیشنهاد دادم که چاپخانه‌هایی برای چاپ کتاب‌های تألیفی و ترجمه‌ای ممنوع- و سالم- در خارج و کشورهای همسایه- افغانستان، عراق، ترکیه، امارات و ..- تأسیس شود و آن کتابها خواه ناخواه به ایران نیز راه خواهند یافت. آمدیم و تا صدسال دیگر اجازه‌ی چاپ اولیس را ندادند، جوان ایرانی برای خواندن ترجمه‌ی فارسی آن چه باید بکند؟


خبر به تعویق افتادن نمایش آخرین فیلم اصغر فرهادی به خاطر بازی گلشیفته فراهانی انگیزه‌ی نوشتن این ایما شد. موهای گلشیفته در نماهایی از این فیلم آشکار است که گویا از کلاه‌گیس استفاده کرده است. حکم شرعی تصویر که معلوم است چون دیدن تصویر زن بی‌حجاب مسلمانی که نمی‌شناسی یا دسترسی به او نداری، اشکالی ندارد ولی ارشادی‌ها با شرع چکار دارند؟ آنان بسته‌ی دگم‌های ذهنی خود هستند که آن را با شرع اشتباه گرفته‌اند. گلشیفته در مصاحبه با شهروند گفته که شاید من هم مثل سوسن تسلیمی از ایران بروم و معلوم است که او هم به فکر جلای وطن افتاده است. حذف یکی ازبهترین بازیگران زن سینمای ایران و یکی از مستعدترین کارگردانان جوان چندسال اخیر سینمای ایران به خاطر چند نمای یک فیلم؟ چرا آنرا زودتر ااز فیلم« یک مشت دروغ» اکران نمی‌کنند تا صدها میلیون تومان ضرر به آنها وارد نشود؟


به دو موضوع فوق( کتاب و سینما)، امثال محسن نامجو و خوانندگان زیرزمینی و حتّی روزمینی[!] که مورد بی‌مهری ارباب ارشادند را نیز بیفزایید. دولتیان واسطه‌ی بین هنرمندان و مردم هستند و هنرمندان باید راهی برای دورزدن یا حذف این واسطه بیابند. حاشیه‌ای که می‌گویم همین است که جدای از اینترنت و امکان گسترده‌ی آن، باید امکان چاپ کتاب و تکثیر نوار و سی دی و ساختن فیلم در خارج از کشور یا داخل از کشور ایجاد شود. منظورم از خارج آمریکا یا سوئد نیست و همین اطراف است. وقتی بازرگانان ایرانی به حتی می‌توانند بساط خود را در دوبی پهن کنند، چرا هنرمندان و دانشوران نتوانند؟ به اینها پیشنهاد تأسیس یک شبکه‌ی تلویزیونی را هم بیفزایید. می‌دانم مشکلات خاص خود را دارد ولی ابتدای هیچ کاری بی‌سختی نیست.


همانطور که گسترش شبکه‌های ماهواره‌ای به تعدّد شبکه‌های داخلی و متنوّع‌شدن آن انجامید، وجود یک حاشیه‌ی قدرتمند فرهنگی مرزهای آزادی را در فرهنگ این سرزمین گسترده‌تر خواهد کرد. من خود یقین دارم بعضی از طرح‌هایی را که برای آینده دارم در این ولایت مجوّز نخواهد گرفت و تنها راه من اندیشیدن به راه فوق است و گرنه من کسی نیستم که کتابی را در کشو بگذارم یا خیلی راحت آنرا در یک سایت در اینترنت منتشر کنم. کتاب‌‌ها و سی‌دی‌ها و فیلم‌ها یا به صورت قاچاق یا تکثیر به داخل ایران خواهند آمد و به دست مردم خواهد رسید.


مابین رفتن و اقامت در خارج- مانند مخملباف- یا بایکوت شدن در داخل- مانند پوری بنایی- راه دیگر هم داریم و آن هم اقامت در داخل و ارائه‌ی محصول فکری خود در خارج از کشور است. نمی‌دانم چرا موزیسین‌هایی که اجازه‌ی فعّالیّت نمی‌یابند خیلی راحت جلای وطن می‌کنند و دیده‌ایم که ایرانی جماعت خارج از ایران آن فروغ پیشین را ندارد. درباره‌ی افول خوانندگان زیرزمینی پس از گرفتن مجوّز نیز زیاد شنیده‌ایم. طبیعی است که پذیرفتن چارچوب‌های ارشاد دامنه‌ی کار را برای آنان محدود می‌کند و از کیفیّت کار آنان می‌کاهد. بهترین نمونه‌ی کار هنری در ایران را گروه کامکار می‌دانم اینان بدون ایجاد هیچ حاشیه‌ای کار خود را می‌کنند، اگر امکان ارائه‌ی کار یا برگزاری کنسرت خود را یافتند که هیچ و گرنه دست روی دست نمی‌گذارند و اثر خود را در خارج از کشور ارائه می‌کنند و برمی‌گردند. کنسرت هه‌ولیر آنان با تک‌خوانی صبا کامکار طبیعی است که ابداً امکان انتشار رسمی در ایران را نداشته باشد. چرا الگوی کامکارها را دیگران به کار نگیرند؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.