خودشیرینی دانش در پیشگاه قدرت


                     
می‌پنداشتم حرفهای بی‌پشتوانه و بی‌نیاز به اثبات، آفت دانش‌هایی مانند فلسفه و کلام است که تا ابد می‌توان بحث جبر و اختیار یا خداباوری و الحاد را ادامه داد و به نتیجه‌ای نرسید. هربار یکی از دو طرف دلیلی تازه می‌یابند تا زمانی که طرف مقابل با جواب قانع‌کننده‌ای با آن روبه‌رو شود. حتّی همین فلسفه اگر اندکی وجه اجتماعی یا اقتصادی پیدا کند ممکن است با فروپاشی یک سیستم وابسته به آن دیدگاه، خود آن فلسفه هم زیر سؤال برود زیرا که نمی‌توان« همیشه» تئوری و عمل را از هم جدا کرد. با اشاره‌ی دوستی در بخش نظرهای پست پیش، متن کاملتری از سخنان یکی از استادان دانشگاه در حضور رهبر را خواندم.


در هر استدلالی مقدّماتی هست و روش استنتاجی که ما را به نتیجه می‌رساند. مقدّمات باید با تعریف دقیق واژگان و مفروضات همراه باشد، مگر آنکه موضوع- لااقل در آن جمع- بدیهی تلقّی شود. برتری دین‌باوری بر بی‌دینی در آن جمع مقبول همه بود ولی در جمع کسانی که به آن معتقد نیستند یا حتّی مضر می‌دانند، خیر. استدلال هم باید بر اساس یک سیستم منطقی امتحان پس داده و« حتماً» همراه با آوردن نمونه و مثال باشد. ذکر نمونه‌هایی که با این استدلال به موفّقیّت رسیده‌اند یا بدون رعایت آن ناکام شده‌اند، بحث را از حالت انتزاعی درمی‌آورد و مجال را برای نقد- سنجش و موافقت یا مخالف مستدل با آن- مهیّا می‌کند. می‌توان به این الگوی ساده توصیه‌هایی مانند جست‌وجوی هرچه بیشتر سابقه‌ی بحث، اشاره به مخالفان این تئوری، توجّه به نمونه‌های نقض و تلاش برای ساده‌کردن این نظر را نیز افزود ولی چارچوب اصلی می‌تواند همین باشد؛ چه بحثی ساده در جمع دوستان و چه پروراندن یک نظریّه‌ی علمی مهم.


این سخنرانی از یک استاد صاحب تألیف دانشگاه نشان می‌دهد که مراکز علم‌آموزی ما در چه وضعی به سرمی‌برند و ما چه انتظاری از شاگردان چنین استادی می‌توانیم داشته باشیم. بی‌وجه بودن اشاره‌های او به سنّت و تجدّد و برتری سنّت بر تجدّد، مصداق‌هایی که بی‌دلیل برای سنّت و تجدّد آورده می‌شود که به اثبات بی‌همتابودن احمدی‌نژاد می‌انجامد، اصطلاح‌های من درآوردی مانند دین اپوزیسیونر، توطئه‌باوری و اینکه دیگران قصد از بین بردن فکر در ایران را داشتند یا خارجی‌ها] به قول قدما، کذا فی الاصل[ چنین و چنان کردند و ...، گوشه‌ای از حرف‌های بی‌ربط ایشان است.


این‌ها به کنار، جسارت ایشان درباره‌ی تعیین تکلیف برای مراجع دینی و تشبیه مرجعیّت آنان به حکومت‌های ملوک‌الطوایفی و نتیجه‌گیری لزوم تمرکز مرجعیّت فقهی در رهبر الحق شاهکاری بود. من نیز اینجا از جلوگیری برخی مراجع از ساخت پی‌دار امام حسین نالیده بودم ولی نادرست بودن دخالت در حیطه‌ی غیرتخصّصی کجا و جمع کردن بساط مرجعیّت فقهی کجا. شاید ایراد از وضعیّت شترمرغی حکومت باشد که هر گوشه‌اش را که بگیری، طرف دیگر رها می‌شود. درآمیختن مذهب با سیاست، تا اینجا که به دستوری شدن بسیاری از امور که پیشتر روندی انتخابی و آزاد داشت منجر شده است و پس از دهه‌ی اوّل انقلاب که تئوری حکومتی به گفته‌ی مرحوم بازرگان قبایی بود که تنها به تن نظریّه‌پرداز آن راست می‌آمد، مشکل‌ها درافتاد. اکنون دیدگاه یکسان‌سازی عقیدتی کار را به توهین به مراجع چه در جریان مخالفت آنان با ورود زنان به ورزشگاه‌ها[ بی آنکه با آنان هم‌نظر باشم] خصوصاً از زبان شمقدری یا سخنان اخیر نوری‌زاد کشانده است. حرف‌های این استاد محترم ادامه‌ی همان دیدگاهی است که بحر را در کوزه می‌خواهد و گستره‌ی دیانت را به تقلید فقهی فرومی‌کاهد و معانی انتخاب و گزینش را به پیروی و اطاعت تحریف می‌کند.


نمی‌دانم چه جوابی به او داده شده است ولی سکوت شنونده را در قبال این مهملات جایز نمی‌دانم. امروز چنین چیزی در یک مجلس گفته می‌شود، فردا در گوش‌ها زمزمه می‌شود و دست آخر یکی هوس می‌کند آنرا تئوریزه کند و لابد بعد پیروانی خواهد یافت. وقتی شخصی که مردم پای سخنانش گریه کنند و سخنانش را بی‌قانون و الزام اجرا کنند دیگر میان ما نباشد، آن پیروی و تبعیّت ِبی‌تکرار را باید با اجبار ایجاد کرد؛ اگر بشود به آن صورت موجّهی هم بخشید و آنرا علمی و مورد تأیید کتاب و سنّت هم جلوه داد، چه بهتر. حکایت جوّ گریز از سیاست در ایران- علیرغم آنچه در رسانه‌های دولتی در باب سیاسی بودن مردم ایران گفته می‌شود- مانند دیگر وجوه فرهنگ ما چون رسیدن در دقیقه‌ی آخر، بی‌توجّهی به بیماری یا فساد دندان تا زمانی که دردآور شود- به نظر می‌رسد. چه کسی در بیست سال گذشته- یا انتخابات گذشته- فکر می‌کرد که کاریکاتوری مانند احمدی‌نژاد بشود رئیس‌جمهور؟ حالا فکر کنید که دوسال دیگر کسی چون جنّتی بشود رهبر؛ خیلی بعید است؟ مگر تا ریاست بر مجلس خبرگان هشت، نه رأی بیشتر فاصله نداشت؟ بر این اساس است که هرکس باید تکانی به خودش بدهد چه یک وبلاگ‌نویس، چه سیاستمدار منتقد و اینگونه است که انتخابات ریاست جمهوری آینده بیش از یک رأی‌گیری ساده به نظر می‌رسد. بسیاری از حرف‌های بی‌پایه جز در جوّ ایجاد شده پس از سوّم تیر نمی‌توانست گفته شود و اینجاست که بازگشت کسی مانند خاتمی بیش از یک گزینه به نظر می‌رسد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.