براي زهرا بني‌يعقوب


                                      
درست آن است که کار آنکه را که تقبیح می‌کنیم، وقتی خود در موقعیّت مشابه قرار گرفتیم، تکرار نکنیم. علی مرتضی به قاضی ایراد می‌گیرد که چرا به من گفتی« ابوالحسن»( که در عرف عرب نامیدن شخص با کنیه، دال بر بیان احترام است) و طرف دیگر دعوا را- که شخصی از کیش او نیز نبود- به اسم خواندی؟ علی افسانه است ولی می‌توان « سعی کرد» کمی شبیه او شد. اگر نظامی را تقبیح کردیم که افرادی در آن از انتقاد مصونند- چه رسد به احضار به دادگاه- باید بتوانیم خود صورت عادلانه‌ی آنرا به مرحله‌‌ی عمل درآوریم و گرنه چه فرقی است بین ما و آنها؟ نامه‌ی دردمندانه‌ی خانواده‌ی زهرا بنی‌یعقوب که جان بر سر استواری و سرسختی خود گذاشت، دل هر انسانی را به درد می‌آورد. بله، نمی‌توان هر عملی را در هرجای کشور به مقام‌های بالاتر منتسب کرد ولی وقتی آن امر، علنی شد و همه دانستند، انتظار برخورد با عاملان می‌رود و اگر چنین امری صورت نپذیرد، آنان که قدرت دارند و کاری نمی‌کنند، در جرم عاملان شریکند که به گفته‌ی پیشوایان دین« هر کس که به عمل گروهی راضی شود، از آنان است». بساط استقبال گسترده و مدّاحی و دست و پابوسی اگر دال بر محبوبیّت بی‌خدشه و ماندگاری بود که محمّدرضا پهلوی رفتنی نمی‌شد. به هنگام خواندن منابع خبری و تفسیری اوّل انقلاب در مورد اشغال سفارت آمریکا، اصرار دولت و مردم در اوّل انقلاب بر بازگرداندن پهلوی دوّم برایم عجیب بود که چرا به جای پرداختن به شاه، به فرهنگ شاهنشاهی نپرداختند، به فرهنگی بر مدار قدرت مطلق و ناپاسخگو. حیف است خیزشی که با کرور کرور آرزو از سوی پیر و جوان، از هر فرقه و عقیده در ایران به سوی آزادی و عدالت آغاز شد، به سرانجام تلخ داستان« قلعه‌ی حیوانات» بینجامد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.