نقد الاهيّات كيهاني


                                        
الاهیّات کیهانی( نسخه‌ی pdf) نامی است که ابوالقاسم فنایی بر نقد خود بر سلسله نوشته‌های اخیر اکبر گنجی نهاده است، چند نکته را شایان ذکر می‌بینم:
1. نقد فنایی از آخرین نوشته‌ی گنجی آغاز می‌شود که از دید من نادرست است و مانند آن است که نقد یک کتاب را از فصل آخر آن شروع کنیم. اگر این نوشته، اشاره‌ای کوتاه به نحوه‌ی استدلال و ارجاع‌ گنجی بود، شاید اشکالی نداشت ولی از آنجا که فنایی می‌خواهد این کار را ادامه دهد، بهتر است راه خود را تصحیح کند. برای نقد شیوه‌ی گنجی نقد دو سه نوشته‌ی اوّل او که شیوه و هدف خود را بیان می‌کند، لازم و کافی است، گرچه ادامه‌دادن آن نیز حتماً مفید خواهد بود. بررسی ارجاع‌ها و برداشت‌های او از متون، فرع نقد شیوه و هدفی است که در ابتدا بیان می‌کند و بدون آن – مانند نوشته‌های مهاجرانی- کار به پرسش و پاسخ‌های بی‌پایانی می‌کشد که در آن، جواب برخی تناقض‌ها داده نمی‌شود و در عوض مثال‌های دوپهلوی دیگری از متون ارائه می‌شود. اینجا دیگر بحث به معنای جست‌وجوی حقیقت به بحث به مثابه‌ی روکم‌کنی بدل می‌شود و آن کس غالب است که پُرتر می‌نویسد و حرف آخر را به طرف سخن خود که از گفت‌وگو با او ناامید شده می‌زند. دعوت به هم‌سخنی، آغازیدن از ابتدای نوشته‌ها، پیشنهاد تمرکز بر نمونه‌ها و استدلال‌های موجود در متن و پرهیز از پرداختن به مثال‌های جدید برای گریز از اطناب با هدف رسیدن به نتیجه‌ای که به حقیقت نزدیک‌تر باشد، تنها راه سودمند است.
2. هیچ چیزی نمی‌تواند بهتر از عجز مخالفان، دلیل بر استحکام یک عقیده باشد. به همین دلیل است که بسیاری از مدّعیان اندیشه‌ورزی، دو گونه نظر را برمی‌تابند و در سایت خود انعکاس می‌دهند، یکی تحسین موافقان و دیگری ناسزا یا نقد ضعیف مخالفان. هر دو واکنش می‌تواند نشانه‌ای بر قوّت عقیده و نظرشان باشد ولی از بازتاب‌دادن نقدهای قوی ابا دارند چون کم‌توانی اندیشگی آنان را آشکار می‌کند. عبدی کلانتری در نظری که در وبلاگ میردامادی گذاشته است، می‌گوید:« آیا انتظار نشر چنین نوشته‌ی ضعیف و موهنی را در زمانه دارید؟» از دید من همین سخن دلیل بر قوّت متن است. اگر نوشته‌ی فنایی ناتوان یا تکفیرگر بود، به احتمال بسیار زیاد امکان نشر می‌یافت.
3.  آگاهی بر یافته‌های متکلّمان و دین‌پژوهان نامسلمان از یکسو و یافته‌های نواندیشان دینی و عرفی مسلمانان ناایرانی از سوی دیگر، لازم و ضروری است، امّا راه بازفهمی قرآن و احادیث پیشوایان دین با رجوع به آنها و خردورزی در ذخیره‌ی فرهنگی خود میسّر می‌شود. این دو گروهی که نام بردم به علاوه‌ی شاخه‌ای از روشنفکران دینی که به تصویر خدای نامتشخّص ادیان ناابراهیمی نزدیک و نزدیک‌تر می‌شوند، در طرح سؤال برای دین‌پژوهان و فلسفه‌ورزان بسیار مفید هستند. عرصه‌ی مجادلات ما بسیار سیاسی است و تقابل‌ها حرف اوّل و آخر را در آن می‌زند. یک روز یکی به دلیل نقشی که به او در انقلاب فرهنگی نسبت می‌دهند، منفور است و فردا که با تکفیر شخص دیگری رو‌به رو می‌شود، به اوج می‌رود؛ برعکس آن کس که فیلم کوتاهی برای المپیک می‌سازد، نمایشگر هنر ماست و پس از آنکه بیتی متضمّن معنای تکفیر خواند، نماد جزم‌اندیشی می‌شود. این عرش و فرش‌های سرابی، نمی‌تواند معیار قضاوت باشد، التزام به استدلال و استقلال اندیشگی و پرهیز جدّی از پیوستن به نحله‌های فکری، تنها راه جست‌وجوگران الاهیّات نوینی است که پایه‌هایش همین امروز و فرداست که ریخته شود.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.