بازگشت خاتمي -1


دیباچه 
                              
1. چندی پیش- هنوز آن زمان که نامزدی خاتمی در حدّ احتمال هم نبود- وزارت اطّلاعات، صداوسیما و دانشگاه آزاد، نظرسنجی گسترده‌ای را انجام دادند که گویا هزینه‌ای میلیاردی داشت. نتیجه امّا به مذاق آنان خوش نیامد، پس آنرا رسماً منتشر نکردند. خاتمی و احمدی‌نژاد با اختلاف زیاد از دیگران- از جمله کرّوبی و موسوی- در صدر بودند و آمار خاتمی و احمدی‌نژاد دو به یک بود یعنی خاتمی حدود 55 درصد و احمدی‌نژاد حدود 27 درصد. این آمار در تهران، سه به یک به نفع خاتمی بود. مانند دیگر پنهان‌کاری‌های ناکام ایرانی جماعت، این نظرسنجی نیز کمابیش در سایت‌ها انعکاس یافت که همین الآن هم با جست‌وجویی ساده یافت می‌شود. توجّه داشته باشیم که توده‌ی مردم آنچنان که باید و شاید هنوز در کوران اخبار انتخابات قرار نداشتند و ندارند. احمدی‌نژاد هر روز در رسانه‌ها حضور دارد ولی خاتمی مدّتهاست که در رسانه‌های رسمی به خصوص صداوسیما دیده نمی‌شود. از دید من این آمار، بدبینانه‌ترین نتیجه‌ی انتخابات آینده است. گفت‌وگوهای انتخاباتی احمدی‌نژاد چیزی اضافه بر حضور هر روزه‌ی او در صداوسیما نخواهد بود ولی خاتمی حتماً با حضور خود بر میزان آرا تأثیر می‌گذارد.


2. نظر شخصی من این است که نمی‌توان جز با منع خاتمی از حضور در انتخابات جلو پیروزی او را گرفت و تنها گزینه برای مخالفان وی، کاهش آرای او با اجازه دهی به دیگر نامزدهای اصلاح‌طلب- یا موسوم به اصلاح‌طلب- به شرکت در انتخابات و کاهش آرای اوست؛ کاری که در انتخابات گذشته خوب نتیجه داد و رقابت معین و هاشمی و کرّوبی و دیگران، به نفع رقیب آنان تمام شد تا در مرحله‌ی دوّم بتواند رئیس جمهور شود. چه کسی فکر می‌کرد که مهرعلیزاده با تکیه بر آرای ترک‌زبانان، یک میلیون رأی بیاورد؟ همین کار را می‌توان با خاتمی هم کرد، خاتمی را با پانزده میلیون رأی بهتر می‌توان مهار کرد تا با بیست و پنج میلیون رأی، پس باید منتظر تعداد زیاد کاندیداها- دستکم در حدّ همان ده نفر- بود. این را که گفتم از منظر عقلانی قضیّه بود و گرنه پیروان احمدی‌نژادی که در زمان شهرداری او خود را برای ریاست جمهوری آماده می‌کردند، لابد علم غیب داشتند یا رمل و اسطرلاب می‌دانستند که حالا نیز پیروزی او را حتمی می‌دانند و حتّی برای دوران پس از او لنکرانی را در نظر گرفته‌اند تا باز احمدی‌نژاد برگردد. کاش این همه دوراندیشی برای حفظ قدرت، در برنامه‌ریزی اقتصادی حضرات هم وجود داشت.

3. لحن خاتمی در چهار سال دوّم ریاست جمهوری او با دوران اوّل فرق کرده بود. او بیش از آنکه از جامعه‌ی مدنی و آزادی بگوید از اقتصاد و نرخ تورّم و توزیع مستقیم یارانه‌ها می‌گفت، این هم خوب بود و هم بد. بد بود چون عقب‌نشینی و یأس او از شعارهای انتخاباتی او به شمار می‌آمد ولی خوب بود چون رونق اقتصادی، درآوردن تمرکز اقتصاد از دست دولت و خصوصی‌سازی تا حدّ زیادی به چند کانونه شدن قدرت نیز خواهد انجامید. همین کار را سلف او هاشمی رفسنجانی انجام داد و از دید بسیاری از صاحب‌نظران زمینه‌ی دوّم خرداد را فراهم کرد. فرهنگ را هم با آرامش و سکوت بهتر می‌توان اداره کرد تا با شعار و هیاهو و جنجال. به گمان من خود خاتمی در چهارسال دوّم به اندازه‌ی کافی راه خود را تصحیح کرد و در این چهارساله نیز فرصت برای اندیشیدن داشته است. درباره‌ی زمینه‌های دوّم خرداد، شیوه‌های اصلاح‌طلبان، افرادی که- درست یا نادرست- از نیمه‌راه حذف شدند یا کناره گرفتند و بسیاری مسایل دیگر حرفها هست که اگر عمری بود به تدریج خواهم نوشت.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.