دههی شصت را به گمانم به بهترین چیزی که میتوان تشبیه کرد، یک میدان مین بسیار بزرگ است که همچنان و تا سالیان کشته و زخمی و مفقود خواهد گرفت. دههی شصت آمیزهای از روحیّهی انقلابیگری، تصفیهحساب، جنگ، مطلقنگری ایدئولوژیک، سودای درانداختن طرحی بزرگ برای جهان و صدور انقلاب بود که این همه، مجوّز ارتکاب هر عملی را برای رسیدن به اهداف والای نوآمدگان فراهم میکرد. چه دروغها که گفته شد و چه راستها که گفته نشد؛ چه کارهای نکردهای که به اسم بعضی نوشته شد و چه کارهای کردهای که پوشیده ماند، چه قبرستانها که برپا شد و چه هواهای تازهای برای زندگی که مسموم شد؛ چه کسانی که جانشان را برداشتند و فرارکردند و چه کسانی که ماندند و کودکی یا نوجوانی یا جوانی خود را درباختند. هر بار اشاره به گوشهای از این کلاف پر گره، بلوایی میآفریند؛ بلوایی بزرگ مانند اشارهی فرزند بنیادگزار انقلاب اسلامی به سرّ ادامهی جنگ پس از فتح خرّمشهر که به قیمت جانش تمام شد و بلوایی کوچک مانند سخنان اخیر زیباکلام.
زیباکلام چیزهایی گفته که درست است ولی خیلی دقیق نیست. پیشتر در محافل نیمهخصوصی و دانشگاهی دکتر افتخار جهرمی این مطالب را با صراحت و استناد بیشتری گفته بود. از ایشان شنیده بودیم که همانطور که ایران از آمریکا مطالباتی داشته، آمریکا و آمریکاییان نیز اموال زیادی در ایران داشتند که رها کردند یا از آنان گرفتند و پس از مصالحههایی که از آن سالها بین ایران و آمریکا در لاهه و یا به طور دوجانبه صورت گرفته است، چیز دندانگیری از مطالبات ایران باقی نمانده است. این مطلب را آقایان رفسنجانی و خامنهای اگر نمیدانند یک عیب است و اگر میدانند و باز شرط گفتوگو را بازگرداندن اموال ایران برمیشمرند، یک عیب دیگر. افتخار جهرمی عضو ثابت هیئتهای حقوقی ایران در محافل بینالمللی بوده است و با جناحبندیهای سیاسی هم کاری ندارد و گفتهی او را نمیتوان به سادگی زیر سؤال برد. بهتر است آقایان از این پس برای گفتوگو نکردن با آمریکا به دنبال بهانهی دیگری باشند.
من از کسانی که دههی شصت را ساختند، اهریمن نمیسازم. مقدار زیادی از آن اعمال اقتضای زمانه و شرایط اجتماعی بود و البتّه بسیاری از آن سوءتدبیر و تندروی افرادی که صلاحیّت لازم برای کارهایی که به عهدهی آنان گذاشته شد، نداشتند. یک راه این است که به فکر انتقام باشیم و بذر کینه و مقابله به مثل بپراکنیم و یک راه این است که بشر را با تمام سیاهی و سفیدیش بپذیریم و بگوییم که انتقام نمیکشیم ولی فراموش هم نمیکنیم. شرط آنچه گفتم این است که بتوانیم به یاد بیاوریم، باز ببینیم، تحلیل کنیم و درست را از نادرست بشناسیم بعد شعار بخشیدن و فراموش نکردن سر دهیم و گرنه با دور باد کور باد حاکمان، آمیزهی شایعه و حقیقت مانند کابوسی در ذهن و جان ما باقی خواهد ماند و این مینزار همچنان تلفات خواهد گرفت.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.