۱- حسین بن علی برای تشکیل حکومت به طرف کوفه حرکت کرد ولی وقتی با سپاهیانی از مردم کوفه روبهرو شد که خودشان برای او دعوتنامه فرستاده بودند، از تصمیم خود برگشت و گفت که اجازه دهید به مدینه برگردم، گفتند: نمیشود. گفت: پس به سرحدّات میروم و آنجا اقامت میکنم، گفتند نمیشود. گفت: پس خود به دیدار یزید میروم و با او سخن میگویم، گفتند: نمیشود. گفت: پس چه؟ گفتند: باید همینجا اعلام بیعت کنی که یزید بن معاویه را امیرالمؤمنین امّت اسلام و امیر خود میدانی. بقیّهاش را هم که خودتان میدانید.
۲- در اتّفاقات اخیر فقط تعداد اندکی از نخبگان به حمایت از جنبش سبز سخن گفتند و بیشتر عالمان، مراجع تقلید و اهل سیاست طبق تشخیص خود سکوتی معنادار کردند. رهبر از آنها خواسته است که سکوت نکنند. آنان «باید» موضع خود را- به نفع ایشان- شفّاف کنند. در ضمن طرفداران رهبر هم این کلام ایشان را از این پس یک «شاخص و معیار «بدانند. افراد را از این پس میتوان بنا بر اینکه از ایشان حمایت بکنند یا نکنند سنجید. کسانی که به هر دلیل- مانند ترس از برخورد نیروهای ولایی یا رضایت نداشتن از هر دو طرف یا ...- سکوت کنند، فضا را غبارآلوده و به دشمن کمک کردهاند. طبعاً تکلیف کسانی که کمککار دشمن باشند نیز معلوم است.
۳ - بند یک و دو ارتباطی به هم ندارند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.