جدال با جهل


              
روایت رایج از اسطوره‌ی آرش از نظر فکری و ساختاری ضدّ خودش است، هم با دامن زدن به این نظریّه که زمانه هر وقت نیاز داشته باشد، قهرمان خودش را می‌آفریند که معنی عملیش این است که ما وظیفه‌ای نداریم جز اینکه منتظر شویم تا زمانه هر وقت دلش خواست قهرمانی برای نجات ما بزاید و دیگر اینکه در پایان به رغم نیّت و خواست راوی که منظورش بیداری است، همه پای داستان آرش خوابشان می‌برد.
در واقع قهرمانها از جایی نمی‌آیند، موقعیّتها آدم‌ها را در شرایطی قرار می‌دهد که به کارهایی که اصلاً فکرش را هم نمی‌کنند دست می‌زنند. اگر بگویید که آن روایتها از آرش امیدساز است، می‌گویم امید دروغین از ناامیدی بدتر است چون تا کنون امید دروغین و خودفریبی سالها ما را عقب انداخته است امّا ناامیدی برعکس باعث می‌شود که ما دست به کاری بزنیم.
جدال با جهل، (بهرام بیضایی در گفتگو با نوشابه امیری، ص۲۶) با کمی ویرایش
به دو ایراد بیضایی بر روایت معروف از آرش (اینجا آرش کسرایی) می‌توان این را هم افزود که به فرض که قهرمانی، اسطوره‌ای، آرشی پیدا شود، نباید منتظر نجات و رهایی بود چون از آن جا که او محصول یک تعمیم نابجاست، در برابر هر نقدی مقاومت می‌کند و پیروان و طرفدارانش آنقدر بر دور از دسترس بودن او پای می‌فشارند که نیاز به آرش دیگری می‌شود تا او را با زور به زیر بکشد و این دور باطل همچنان ادامه می‌یابد. در تاریخ معاصر ما این آونگ بودن بین صفر و صد، به راحتی مشاهده‌پذیر است وفاصله‌ی «یا مرگ یا فلانی» تا «آی رپتو...» بسیار اندک. احمد شاملو همان اوایل انقلاب وقتی در ادامه دادن به حضور اجتماعی خود تجدید نظر کرد که پس از آن شعارهای تند علیه شاه به فاصله‌ی کمی همان مردم، چراغهای اتوموبیلهای خود را در روز به یاد روزگار گذشته روشن گذاشتند. این فرهنگ عمومی چیزی نیست که با افشاگری و اعتراض خیابانی یا حتّی رفتن این و آمدن آن عوض شود؛ اشکال جاییست که به سادگی و سرعت رفع نمی‌شود، تازه اگر بدانیم که گیر کار کجاست. 
پ.ن: بیضایی خیلی وقت پیش (اینجا) در شبهای شعر گوته هم درباره‌ی سانسور این مسئله را مطرح کرد که افکار عمومی نیز به نوبه‌ی خود می‌تواند مانع باشد و نباید همه چیز را از چشم حاکمیّت دید. او در گفتگوی بالا نیز می‌گوید که ملّت اسطوره‌ساز خود بخشی از مشکل است. وضع فرهنگ عمومی ما را- جز در وب که روز به روز بیشتر به «کیهان»ی مجازی تبدیل می‌شود- در امثال این نوشته هم می‌توان دید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.