ندیم حقیقت یا ندیم قوچانی؟

             
خواننده‌ای لینک نوشته‌ای از مجید محمّدی را گذاشت که در آن به قربانی بودن امثال قوچانی می‌پردازد و گفته‌های او را حاصل فشار بازجویان و نوعی اعتراف‌گیری پیشرفته می‌داند و خواهان سکوت در قبال آنهاست تا بازجویان دست از او بردارند. از دید محمّدی نباید در نقد یا تمجید از اینگونه سخنان زیاده‌روی کرد و آنها را جدّی گرفت. اتّفاقاً نوشته‌ی من هم مفصّلتر بود و گرچه به زدن حرفهای تازه از زبان او پس از بیرون آمدن از زندان در یکی دوجا اشاره کردم ولی لزومی ندیدم بیش از این به انگیزه‌ی گوینده بپردازم هرچند نظر دوستان نشان داد که نکته را دریافته‌اند. درباره‌ی نوشته‌ی محمّدی جا دارد به چهار نکته اشاره کنم:
۱- پس از اوّلین اعترافات اجباری اصلاح‌طلبان (امیرحسین مهدوی) واکنشها آغاز شد؛ از یک طرف ردّ و خشم بود که کسانی که توانایی استقامت ندارند نباید کار سیاسی کنند و کسانی هم در پی توجیه بودند که این افراد ناچارند و نباید سخت گرفت. من ایمایی نوشتم و در آن علیرغم حق‌دادن به هرکس برای رهاندن خود با اعتراف اجباری، آوردم که اوّلاً وجود کسانی که به زندان رفتند ولی سالم برگشتند دلیل این این است که می‌توان چنین کرد و عذری برای تسلیم‌شدگان نیست و ثانیاً کسانی که یک‌بار شکستند دیگر نخواهند توانست آنچنان که باید سربالا کنند و پیامدهای این تسلیم‌شدن هیچ گاه دست از آنان برنخواهد داشت. تحمّل فشار و زندان کوتاه‌مدّت بسیار بهتر از چنین تسلیمیست. عاقبت غلامحسین ساعدی پس از حضور در تلویزیون رژیم گذشته بهترین نمونه است.
۲- به یاد داریم قوچانی در اوج اصلاحات نیز همراه عبدی و گنجی با غضنفربازی علیه هاشمی چه ضربه‌ای به اصلاحات زدند (نگویید آنجا هم بازجویان آن مطالب را می‌نوشتند که گنجی علیرغم تمام آنچه من در او نمی‌پسندم نشان داده که با واژه‌ی تسلیم بیگانه است) و در دوران پیش از انتخابات هم در شهروند کم به خاتمی و طرفداران او طعنه و کنایه نزد تا جاییکه صدای محسن آرمین و دیگران را درآورد. او پیشینه‌ای دارد که چنین سخنانی از او بعید نمی‌نماید ولی اگر تمام اینها را فراموش کنیم و نظر محمّدی را دربست بپذیریم هم کار به این سادگی نیست.
این درباره‌ی اعترافات «آشکار» و «شخصی» بود ولی این گونه مطلب نوشتن در مجلّه یا مصاحبه کمی متفاوت است. اینجاست که باید به سوی محکوم کردن اینگونه تسلیم‌شدنها متمایل شد. می‌پذیرم که به سادگی نمی‌توان خود را جای آنها گذاشت و هم من یک فعّال سیاسی نیستم امّا اگر قرار باشد هرکس یک سر برود آنجا و بیرون بیاید و از ترس چند سال زندان بیشتر هر پرت‌وپلایی خواست بنویسد که سنگ روی سنگ بند نمی‌شود.
۳- این نوشته‌ها دو ویژگی دارد:
الف: به دلیل آشکار نبودن (مانند اعترافات تلویزیونی) بسیاری را فریب خواهد داد، تکلیف کسانی که در این میان سخنان وی را جدّی می‌گیرند چه می‌شود؟
ب: اعتراف شخصی ( مثلاً اعتراف به رابطه با بیگانه مثل نمونه‌ی جهانبگلو یا اعتراف به الحاد یا تقیّه‌ی شیعه در صدر اسلام) به خود شخص بستگی دارد و می‌توان از آن گذشت امّا وقتی فرد برای رهایی خود به اتّهام‌زدن به دیگران می‌رسد اینجا دیگر من نمی‌توانم عذری برای او بیابم. قوچانی حق ندارد برای رهایی خود و ترس از زندان افرادی معتقد و مذهبی مثل بازرگان را سکولار بخواند. تحمّل زندان، سکوت یا خروج (قانونی یا غیرقانونی) از کشور – مانند بسیاری دیگر- بهتر از نوشتن چنین مهملاتیست. جهانبگلو فقط به خودش ضرر کوچکی زد امّا قوچانی ضرر بزرگتری به جنبش سبز می‌زند.
۴- من بارها به توجّه به گفته به جای گوینده اشاره کرده‌ام این بار نیز این اصل به درد می‌خورد. در پایان نوشتار آورده‌ام که بی‌اعتنایی جمعی عاقبت نوشتن این سخنان خواهد بود که ظاهراً با پیشنهاد محمّدی یکیست ولی او با توجّه به فشار بازجویان و «احتمال» رهایی قوچانی این را نوشته و من با توجّه به ضعیف بودن استدلال این سخنان، درست مانند نوشته‌های گنجی. بی‌اعتنایی محتمل، سرنوشت ادامه‌‌ی نوشتن چنین مطالبیست امّا من بی‌اعتنایی با توجّه به گفته را بیشتر از بی‌اعتنایی با توجّه به گوینده می‌پسندم هرچند تا زمانی که ممکن است این سخنان خاطر ساده‌دلانی را پی کند، جواب معقول دادن به آنها از دید من لازم است چون باعث تکرار و بازگویی حقیقت می‌شود و همین خود هدف است. قوچانی به این نتیجه رسیده که برای رهایی از زندان هرچه به او می‌گویند بنویسد. خُب بنویسد، جوابش را خواهد گرفت. برعکس آنچه محمّدی نوشته ما مسئول برداشتن فشار فرضی بازجویان از روی او نیستیم چون خود او به فکر خودش هست حتّی با آسیب‌زدن به دیگران؛ شاید از دید خویش محق هم باشد. ما نیز کار خود را می‌کنیم چون ندیم حقیقتیم نه ندیم قوچانی. 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.