مغالطه‌ها -۴

              
دسته‌ی سوّم از تبیین‌های مغالطی در جایی است که حادثه یا سخنی نقل و بازگو می‌شود.
۱۶- دروغ (lying)
سخنی است نامطابق با واقع که گاهی آگاهانه و گاهی ناآگاهانه بیان می‌شود و شناخت آن به خلاف بسیاری از مغالطه‌ها به سادگی از خود کلام آشکار نیست و برای همین بسیاری از دروغها در طول تاریخ به عنوان وقایع یا سخنان درست مشهور شده‌اند و اثبات نادرستی آنان زمان زیادی برد یا حتّی هنوز در پرده‌ای از ابهام قرار دارند. توجّه به اینکه از بسیاری از وقایع تاریخی چند روایت وجود دارد برای نشان‌دادن اهمیّت این موضوع کافیست؛ چند روایت که لاجرم فقط یکی از آنها صحیح است یا بخشی از حقیقت در هر کدام وجود دارد یا حتّی گاهی هیچ کدام درست نیست. در داستان یوسف پیامبر، برادران او به دروغ ادّعا می‌کنند که یوسف را گرگ دریده و در همان داستان، زلیخا وی را متّهم می‌کند که به او نظر داشته است و هربار پیراهن یوسف نادرستی سخن آنان را آشکار می‌کند. پیراهنی که برادران آوردند، اثری از دندان گرگ  رویش نبود و پیراهن یوسف در کشمکش با زلیخا هم از پشت پاره شده بود نه از جلو. همین نشان می‌دهد که دروغها هر قدر هم ماهرانه طرح شده باشند، از آنجا که با حقایق احاطه شده‌اند بالاخره با کوشش فراوان می‌توان ناهمگونی بین دروغ و راست را تشخیص داد. اگر فرصتی دست داد به زودی یک ایما در همین رابطه می‌نویسم.
۱۷- توریه (economy with truth)
در توریه سخنی که ظاهر درستی دارد برای فریفتن مخاطب ارائه می‌شود:
 شخصی پولهایش را در جیب می‌گذارد و می‌گوید: «کیف پولم را همراه نیاورده‌ام.»
شما پرسیدید فلانی چقدر پول دارد و من گفتم: «خدا می‌داند» ولی می دانستم امّا دروغ هم نگفتم.
یکی از حجج اسلام در ایمایان با دو نام کامنت می‌گذاشت؛ با یکی مؤدّبانه می‌نوشت و با دوّمی بدوبیراه می‌گفت. یک‌بار ذیل نظری با اسم دوّمش او را با نام اصلی خطاب کردم و او پاسخ داد: «گودرز به شقایق چه ربطی دارد؟»
فتوای رهبر نظام: «ما کاربرد سلاح اتمی را حرام می‌دانیم.»
۱۸- نقل قول ناقص (incomplete quotation)
اگر از سخنان مرجع مورد استناد خود عباراتی را برگزینیم که محتوای آن مغایر با کلیّت آن باشد مرتکب مغالطه نقل قول ناقص شده‌ایم. به این عبارت توجّه کنید:«این مجموعه‌ی داستان به عنوان شروع برای نویسنده‌ای جوان خوب است، گرچه داستان‌نویس تا رسیدن به مرحله‌ی پختگی ذهن و زبان راه زیادی در پیش دارد. در عین حال مطالعه‌ی آن را به کسانی که می‌خواهند سیر تحوّل نسل جدید نویسندگان ایران را دنبال کنند توصیه می‌کنم». حالا از این عبارت می‌توان اینگونه نقل قول کرد: «این مجموعه داستان خوب است و مطالعه‌ی آن را توصیه می‌کنم.»
«خلق الله آدم علی صورته» یکی از مشهورترین احادیثی است که از پیامبر اسلام روایت شده و بسیاری از عرفا پیرامون آن مطالب زیادی نوشته‌اند. روزی شخصی از امام رضا پرسید که آیا درست است که پیامبر چنین گفته است که خدا آدم را شبیه صورت خودش آفرید. ایشان موضوع را رد کرد و گفت که دو شخص در حال مجادله بودند، یکی از آنان به دیگری گفت :«قبّح الله وجهک و وجه من یشبهک» (خدا روی تو و هرکس شبیه توست زشت گرداند) پیامبر او را از نفرین کردن نهی کرد و گفت :« إنّ الله خلق آدم علی صورته» (خدا آدم را شبیه صورت او آفریده است.) یعنی یا حضرت آدم شبیه آن شخص بوده است یا اینکه بنی‌آدم همه به نحوی شبیه هم هستند و آن ناسزا همه یا اکثر آنان را در بر می‌گرفت ولی با نقل قول ناقص ضمیر به جای آن فرد به خدا برمی‌گردد و معنا عوض می‌شود. (عیون اخبار الرّضا، ج۱، ص ۱۱۹)
در ابتدای سوره‌ی توبه پس از عهد شکنی بسیاری از کسانی که با مسلمانان پیمان بسته بودند، آیه نازل می‌شود که با آنان که بر سر عهد خود باقی ماندند، شما نیز پیمان نگه دارید ولی به جنگ کسانی بروید که عهد شما را شکستند و دشمنان شما را یاری کردند. اگر بدون آوردن توصیه به مدارا با کسانی که پیمان ‌نگه نداشتند، فقط دستور به جنگ با کفّار ( پیمان‌شکسته) را بیاوریم، مرتکب مغالطه‌ی نقل قول ناقص شده‌ایم. در همین چند آیه به کسانی که در سرزمین مسلمانان زندگی می‌کنند گفته می‌شود که می‌توانید ایمان بیاورید و - مانند دیگر مسلمانان- زکات بدهید. جای دیگری به آنان گفته می‌شود که اگر بر عقیده‌ی خود باقی بمانید، باید جزیه بدهید. در هر دو حال، دادن زکات یا جزیه (مالیات) بر همه واجب بوده، چه مسلمان و چه نامسلمان. حال اگر فقط وجوب دادن جزیه آورده شود و گفته شود که نامسلمانان فقط باید مال خود را پرداخت می‌کردند باز هم دچار همین مغالطه شده‌ایم. ( این مغالطه در دنیای وب که کوتاه‌نویسی رواج دارد، یکی از پرطرفدارترین موارد مغالطه در نقل قول از قرآن یا دیگر متون دینی است.)
۱۹- تحریف (distorting)
تغییر و تبدیل و دخل و تصرّف در سخن دیگران که به تغییر معنا و مفهوم اصلی آن بینجامد.
اسرائیلیّات در تاریخ اسلام احادیث و رویدادهایی هستند که برخی مسلمان‌نمایان برای ضربه زدن به اسلام با ورود در آن ساختند. برخی فرقه‌ها هم برای اثبات برتری خود احادیثی را به پیامبر نسبت دادند. مثلاً حدیث معروفی هست که :«الحسن و الحسین سیّدا شباب اهل الجنّه» (حسن و حسین سرور جوانان بهشتند)، کسانی به آن افزودند :« عمر و ابوبکر سیّدا کهول اهل الجنّه» عمو و ابوبکر هم سرور پیران اهل بهشت هستند! (امام جواد در پاسخ یحیی بن اکثم به او می‌گوید که بهشت پیر ندارد تا کسی در آنجا سرور دیگر پیران باشد)
داستان کربلا به دلیل علاقه‌ روضه‌خوانان به زیادکردن پیازداغ یکی از موارد مشهور تحریف در تاریخ است که از آن جمله می‌توان به لشکر یک میلیون و ششصدهزارنفری عمر سعد اشاره کرد. نکات بیشتر را مرحوم مطهّری در«تحریفات عاشورا» آورده است.
در سفر پیدایش باب ۲ آیات ۱ تا ۲۳ شیطان ابتدا حوّا را وسوسه می‌کند، سپس حوّا آدم را به خوردن از درخت ممنوع برمی‌انگیزد؛ یعنی حوّا ( یا جنس زن) کسی است که هم فریب شیطان را می‌خورد و هم آدم (مرد) را فریب می‌دهد و همین دستمایه‌ی قضاوتهای زیادی در مورد زنان شده است امّا در قرآن (اعراف ۲۰ تا ۲۳) شیطان هر دو را با هم می‌فریبد.
۲۰- تفسیر نادرست (misinterpretation)
در این مغالطه خود ِنقل قول کامل است ولی تفسیری نادرست همراه آن می‌شود که معنایش را عوض می‌کند.
پیامبر به عمّار گفت :«یا عمّار تقتلک الفئه الباغیه» ای عمّار، گروه ستمکار تو را خواهند کشت. وقتی عمّار کشته شد، همه گفتند که سپاه معاویه او را کشت، پس معلوم شد راه او، همان مسیر باطل است، امّا معاویه گفت که عمّار را علی به جنگ آورد و به کشتن داد و قاتل حقیقی عمّار، علی است نه من!
رهبر نظام: «احمدی‌نژاد نزدیکتر است از هاشمی به من.» می‌توان با توجّه به وقایع اخیر گفت که آقا نگفتند که او به من «نزدیک» است، گفتند از هاشمی به من «نزدیکتر» است. هاشمی و خانواده‌اش به نظام بارها ضربه زده‌اند و از آقا دور هستند، احمدی‌نژاد مقداری نسبت به او، به آقا نزدیکتر است و گرنه این فرمایش ایشان اصلاً در جهت تأیید رئیس‌جمهور نبود.
«من کنت مولاه فهذا علی مولاه» را شیعه به معنای اثبات جانشینی و ولایت حضرت علی پس از پیامبر می‌‌داند ولی اهل تسنّن معتقدند که پیامبر صدهزار نفر را جمع کرد تا بگوید هرکس من دوست اویم علی هم دوست اوست و تا سه روز آنان مشغول تبریک این موضوع به او بودند. (بماند که به همین توصیه به دوستی نیز عمل نشد)
۲۱- تأکید لفظی (accent / verbal emphasis)
با تأکید بر یک واژه می‌توان معنای جمله را عوض کرد:
«ما نباید به هموطنان خود دروغ بگوییم.»
با تأکید روی «هموطنان خود» می‌توان این را القا کرد که دروغ گفتن به دیگران اشکالی ندارد.
با تأکید روی «دروغ» می‌توان اینگونه وانمود کرد که جز دروغ هر کار دیگری اشکال ندارد.
در نوشته‌ی پیش اشاره‌ای به معنای «مفهوم موافق» در اصول فقه داشتم. این مغالطه را در اصول فقه مفهوم مخالف می‌گویند که تعریفش این است: «معنایی ضمنی است که از منطوق (مدلول مستقیم وبی‌واسطه‌ی کلام) فهمیده می‌شود و در نفی و اثبات، مخالف آن است. درباره‌ی آیه‌ی «اذا جاءکم فاسقٌ بنبأ فتبیّنوا» (اگر شخص فاسقی، خبری برای شما آورد به دنبال بررسی سخن او باشید) برخی با تأکید بر کلمه‌ی «فاسق» چنین برداشت کردند که بنابراین اگر شخص عادلی خبر آورد نیازی به تبیّن نیست و بحثهای زیادی در این رابطه شده است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.