مغالطه‌ها -۶


           

۲۷- طرد شقوق دیگر (damning the alternatives)
اگر پیرامون یک موضوع، شقوق مختلف به استقرای کامل یا حصر عقلی، محدود باشند می‌توان با ردّ شقوق دیگر، یک شق را ثابت کرد:
قدّ او بیش از یک متر و هشتاد سانتیمتر نیست، یک متر و هشتاد هم نیست، پس کمتر از یک متر و هشتاد است.
امّا اگر شقوق گوناگون، - خصوصاً در مقام عمل- تمام شق‌های ممکن و محتمل نباشند (که در دنیای واقع معمولاً چنین است) ردّ آنها نمی‌تواند اثبات کامل یک شقّ باقیمانده باشد.
فلان تئوری باید پاسخ صحیح فلان مسأله باشد، چون دیگر پاسخها تا کنون غلط از کار درآمده‌اند. (شاید پاسخ دیگری موجود باشد)
چهار راه برای انتخاب پیش روی شماست، راه اوّل زمان‌بر است راه دوّم اقتصادی نیست و راه سوّم نیز تا کنون موفّق نبوده است، پس راه چهارم راه درست است (از کجا معلوم راه پنجمی نباشد یا راه چهارم ضررهایی به مراتب بیشتر از آن سه راه دیگر نداشته باشد؟)
تلاش نامزدهای انتخاباتی در سیاست جهان برای نشان‌دادن نقاط ضعف رقیبان، گونه‌ای از این نوع مغالطه است.
۲۸- تکرار repetition))
به این مغالطه- با نام لاتین
argumentum ad nauseam - مغالطه از راه هیاهو هم می‌گویند. در این نوع مغالطه، تلاش می‌شود تا یک ادّعای بدون دلیل صرفاً به دلیل تکرار زیاد جا انداخته شود، روان‌شناسی تبلیغات بر همین مغالطه‌ی تکرار بنا شده است.
مگر صدبار نگفتم که این کار غلط است؟! (یک بار هم دلیل نیاوردی)
خمیر دندان برفاب، دندانهای شما را مثل برف سفید می‌کند، مثل برف، آری برف!
بسیاری از ضرب‌المثلهایی که در فرهنگها هستند، اساس درستی ندارند و صرفاً به دلیل تکرار بیش از حد پذیرفته
شده‌اند. (این نوشته از ابراهیم نبوی در نقد همین ضرب‌المثلهاست)
۲۹- فضل‌فروشی blinding with sience))
اگر کسی با استفاده از کلمات ثقیل یا پیچیده، ارجاع پی‌درپی یا بی‌جا به نام بزرگان اندیشه مطلبی را بی‌جهت مغلق کند و مخاطب را مرعوب نماید و چشم استدلال او را کور کند، در صورت نیاورن دلیل، مرتکب این نوع مغالطه شده است. در علوم حوزوی با عربی‌کردن بی‌ثمر کلام و در علوم جدید- که عمدتاً از راه ترجمه از زبانهای فرنگی وارد ایران شده‌اند- با ردیف کردن اصطلاحات فرنگی، این نوع مغالطه بسیار رایج است. کارل پوپر در مناظره‌ی مشهور خود با آدورنو مثال می‌آورد که او چگونه برخی مطالب را که می‌توانست ساده‌تر بیان کند، بی‌جهت می‌پیچاند و مغلق می‌کند. در نوشته‌های ادبیات چپ در ایران در کنار آوردن اصطلاحات فرنگی، معادلهای نامرسوم برای واژه‌های بیگانه و شیوه‌ی نگارش عجیب نیز نشانه‌هایی از این روش است. استاد ادبیاتی داشتیم که مقاله‌ای دو سه صفحه‌ای در کیهان فرهنگی چاپ کرده بود که چهار صفحه پی‌نوشت داشت و به این موضوع می‌بالید؛ در حالیکه به بسیاری از آن ارجاعها و ردیف‌کردن نام بزرگان، نیازی نبود.
نباید فراموش کرد که گفتار علمی به هرحال برای افراد عادی ثقیل و پیچیده است پس نباید هراستفاده‌ای از لغات تخصّصی را مغالطه نامید، توجّه دقیق به مستدل بودن یا نبودن کلام بهترین روش برای شناخت این نوع مغالطه است. در هرحال، روشن و ساده‌نویسی فضیلتی است که هر نوشته‌ای با آن ارزشمندتر می‌شود، حتّی به قیمت اینکه عدّه‌ای آن را دستکم بگیرند.
۳۰- مغالطه‌ی کمیّت‌گرایی (false precision)
ذکر عدد و کمیّت و آمار معمولاً نشانگر دقّت اظهارنظر درباره‌ی یک چیز است ولی همین امر می‌تواند خود مغالطه‌ی کمیّت‌گرایی (دقّت جعلی) باشد. خاصّه آنکه نتوان آن موضوع را اندازه گرفت یا اعداد صرفاً بر اساس حدس و تخمین باشند.
سه برابر اعتمادی که به برادرم دارم، به شما اعتماد دارم.
از هر پنج نفر، چهار نفر نمی‌توانند این دستگاه را از مشابه خارجی آن تمییز دهند.
نود درصد محبوبیّت سیاستمداران، هنرپیشگان و ورزشکاران موفّق، به خاطر جذّابیّت ظاهری آنان است.
علوم تجربی به دلیل اتّکای بیش از حد به آمار، در آستانه‌ی ابتلا به این نوع مغالطه هستند حتّی اگر آن آمار کاملاً درست باشند. این آمار اگر بدون سنجش با مکانها و زمانها و شرایط دیگر تحلیل شوند، به نتایج درستی نخواهند رسید.  
یک روان‌شناس نمی‌تواند بر اساس چند سؤال میزان بهره‌ی هوشی کودکان را با قطعیّت بیان کند، چه بسا سؤالهای او دقیق نبوده است.
فراوان‌بودن لباسهای تیره در یک جامعه‌ مثل ایران و قیاس آن با یک کشور اروپایی، الزاماً به معنای بیشتر بودن میزان افسردگی روانی نیست چون ممکن است سنّتهای خاص این فرهنگ، استفاده از آن تیرگی را اقتضا کند.
یکی از دوستان ذیل ایمای «مغالطه‌ها -۳» نظری گذاشت و گفت :« دسته دوّم از اشتباهات رایج حتی در میان محققان نادیده گرفتن تفاوت انسان با سیستمهای مکانیکی است ... روشنفکران دارای خاستگاه‌های مهندسی ما در تحلیلهای خود دچار چنین اشتباهی می‌شوند» به گمانم ایشان چیزی نزدیک به همین مورد را در نظر داشت. برای مطالعه‌ی بیشتر درباره‌ی ابعاد دیگر این نوع مغالطه به کتاب «سیطره‌ی کمّیّت و علائم آخرالزّمان» رنه گنون با ترجمه‌ی علی‌محمّد کاردان مراجعه کنید.
۳۱- بار ارزشی کلمات loaded words))
هرگاه برای بیان یک مطلب از کلماتی با بار ارزشی مثبت یا منفی برای پسندیده‌تر یا ناپسندتر جلوه‌دادن موضوع استفاده شود.
در عملیّات دیشب چهل تن از بعثیان به هلاکت رسیدند و سی تن از رزمندگان شربت شهادت نوشیدند.
سعید در اعتقادات خود ثابت‌قدم و استوار است ولی حمید با تعصّب و لجاجت، یک‌دندگی می‌کند.
شما چطور می‌توانید فرمایشات روحانی دانشمندی مثل مطهّری را با اراجیف آخوندی مثل آشوری مقایسه کنید؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.