دوشنبه ۸ آبان
۱۳۹۱
انتشار کتابهای پیرامون
پیشبینی علمی آینده، آیندهنگاری یا آیندهپژوهی (با تفاوت معنایی که بین آنها
وجود دارد) بیش از یک دهه در ایران سابقه ندارد و رشتهای بسیار جوان است. نظر به
اهمیّت این بحث و استفادهای که برای دیگران دارد، معرّفی و پیشنهاد به مطالعهی
روشهای آن را لازم دیدم. به این پرسشها دقّت کنید:
پایان درگیریها در سوریه چه
خواهد شد؟ آیا بهار عربی باز هم گسترش خواهد یافت؟ در کشورهایی که شاهد انقلاب
بودهاند، کشاکش نیروهای سکولار، مذهبی و سلفی به کجا میرسد؟ آیا ورود پهپاد به
اسرائیل، تحریک به جنگی مجدّد خواهد بود؟ سیاست جدید آفندی ایران در عرصهی سایبری
و موارد دیگر، چه واکنشی را از سوی امریکا در پی خواهد داشت؟ حاکمیّت
ایران برای یکدستکردن حاکمیّت چه راهی را در پیش خواهد گرفت؟ رایزنی اصلاحطلبان
برای شرکت در انتخابات به کجا میکشد؟ حملهی نظامی به تأسیسات هستهای ایران چقدر
محتمل است؟ هاشمی رفسنجانی برای ایفای نقشی فعّال چه کار خواهد کرد؟ آیا تشدید
تحریمها به امتیازدهی بیشتر ایران خواهد انجامید؟ نتیجهی انتخابات امریکا تا چه حد
بر وضعیّت ایران تأثیرگذار خواهد بود؟ و... اینها نمونهای از سؤالاتی است که امروز
کمابیش در عرصهی سیاست مطرح است. پرسشهای دیگری نیز در ساحت اجتماع و دیگر عرصهها
میتوان طرح کرد که نیاز به پیشبینی دارد یعنی راهی که بتوان محتملترین گزینه را
برای ارائهی تحلیل برگزید. با مرور تحلیلها در نمونههایی مانند تعلیق غنیسازی،
ورود مهدی هاشمی و انتخابات گذشتهی مجلس، به نظرم ضعف شدید تخمین آینده به چشم
میخورد؛ آن هم در حدّ ابتدایی مانند استفاده نکردن از تمام اطّلاعات موجود،
دخالتندادن جانبداری در تحلیل، استفادهنکردن از شیوههای استنتاج صحیح و جز آن.
تازه اینها که برشمردم شرط لازم- و نه کافی- برای چیزی است که به آن آیندهپژوهی
میگویند. طرح کامل چنین بحث گستردهای اینجا ممکن نیست امّا در حدّ مرور چند شیوه
و معرّفی منابع، میتواند برای علاقمندان مفید باشد.
۱- پیشبینی مبتنی بر
قضاوتهای فردی
راهبرد پیمایشی بر اساس تعیین
جامعهی آماری، جامعهی نمونه، طرّاحی پرسشنامه و تحلیل دادهها یکی از نمونههای
رایج و کارآمد این روش است. تعیین دقیق احتمالات به تعداد لازم و دوری از
دخالتدادن خواستهی شخصی پیشنیاز چنین روشی است. برای مثال پرسشنامهی پنج
گزینهای برای انتخابات اینگونه خواهد بود: شرکت قطعی، احتمال شرکتکردن، هنوز
تصمیمنگرفتن، احتمال شرکتنکردن، شرکتنکردن قطعی. نظرسنجیهای فعلی پیرامون
انتخابات امریکا، قدرت و اهمّیّت چنین روشی را نشان میدهد. برای دیدن نمونههای
جهتدار نیز بد نیست نگاهی به نظرسنجیهای رسانههای نزدیک به حاکمیّت (و
نیمهشوخی-نیمهجدّی، برنامهی نود) بیندازید.
مدل فکشنز و پولیکون در محیط
سیاسی زیرمجموعهی روش فوق است که بر اساس این مراحل صورت میگیرد: تعیین موضوع
پیشبینی، تعیین بازیگران مؤثّر بر موضوع، رسم طیف گروهای متعارض، تعیین گزینهها
یا انتخابها روی خط، مشخّصکردن قویترین بازیگر و تعیین بیشترین ارزش برای آن سپس
تعیین ارزش نسبی دیگر بازیگران و تعیین اهمّیّت موضوع پیشبینی برای هریک از
بازیگران. برای مثال اگر صدور قطعنامه برای ایران را روی یک خط تصوّر کنیم که صدور
و عدم صدور دو سر آن باشند و وسط قطعنامهی ضعیف یا غیرالزامآور باشد، کشورهای پنج
به اضافهی یک به همراه ترکیه و برزیل و اعضای غیردائم شورای امنیّت و جنبش عدم
تعهّد بازیگران آن خواهند بود. با تعیین ارزش هر یک از بازیگران، درنظر گرفتن معارض
یا حامی بودن هر یک از آنها و جمعبستن ارزش حامیان صدور و حامیان عدم صدور میتوان
پی برد در تمام مدّتی که اینجا برای قطعنامهدان شورای امنیّت شعر میخواندند یا
تلاش میکردند که اجلاس جنبش عدم تعهّد را به جایی برای امتیازگیری بدل کنند،
همواره امتیاز حامیان صدور بسیار بیشتر از مخالفان آنها بوده است. از طرفی در
جداولی از این دست، امریکا به عنوان قویترین گزینه حضور دارد؛ با توجّه به معارض
بودن همیشگی این کشور، حدسزدن اینکه بر طبل دشمنیکوبیدن با این کشور تا چه حد به
منافع ملّی ایران آسیب وارد کرده دشوار نیست. دشمنتراشیهایی مانند واقعهی
میکونوس، حمله به سفارت انگلیس یا قتل خبرنگار ایرانی-کانادایی در افزایش کشورهای
معارض یا تشدید معارضهی آنها بسیار مؤثّر بوده است؛ تهوّرهایی مقطعی که دارای
تأثیر معکوس طولانی هستند.
۲- پیشبینی بر اساس
شواهد
بهرهگیری از شواهد همراه با
بهرهگیری از منطق فراگرد تخمین، راه مرسومی برای پیشبینی است. در این روش ابتدا
بر اساس تأییدگرایی در حدّ امکان حدسهای ممکن جمعآوری میشوند و سپس بر اساس
شواهد، حدسهای بسیار ضعیف ابطال میشوند و احتمالهای باقيمانده درجهبندی میشوند.
اهمّیّت این روش به این است که تأیید یا ابطال همیشگی نداریم، کافی است
که شاهد جدیدی پیدا شود که حدسی قوی را از اعتبار بیندازد یا حدسی ابطالشده را
دوباره مطرح کند. تلاش من برای گردآوری انواع تحلیل پیرامون ورود هاشمی، نمونهای
کوچک و غیرحرفهای از تأیید ابتدایی بود. در چنین روشی حتّی شایعات نیز دور انداخته
نمیشوند، آن هم در کشوری مانند ایران که بسیاری از شایعات پس از مدّتی رنگ واقعیّت
به خود میگیرند. پرهیز از حدسهای گرد بر اساس مغالطهی جملات دوپهلو از دیگر
چیزهایی است که باید مراعات کرد مثلاً جملهای همچون «بعید است ورود مهدی به ایران
بر اساس توافق پدر با دیگر اجزای نظام باشد امّا نمیتوان احتمال آنرا منتفی دانست»
ارزش تحلیلی ندارد.
روش بیز از روشهای مبتنی بر
شواهد است. در این روش ابتدا تحلیلگران درصد وقوع یک اتفاق را- مانند حمله به
ایران- بر اساس دانش و تجربهی خود درصدبندی میکنند. از اینجا به بعد به عهدهی
محاسبهگران است. آنان ابتدا میانگین پایه را به دست میآورند؛ سپس هر یک از عوامل
تشدید یا تضعیفکنندهی جنگ نیز شناسایی و درصدبندی میشود. در پایان بر اساس
بازههای زمانی معیّن و ظهور عوامل تشدید یا تضیفکننده، منحنی خطر بروز جنگ رسم
میشود. زیرپاگذاشتن توافقهای هستهای، صدور قطعنامهی شورای امنیّت یا پیداشدن
شواهد مشکوک باعث بالا رفتن این احتمال میشود یا برعکس. برای مثال در آبان ۸۶ با
برگزاری نشستی هشتصد کارشناس در شهر الکساندریای ویرجینیا با ابتکار جیمز موران از
سیاستهای جنگطلبانهی دولت امریکا انتقاد شد؛ چند روز پیش از آن سخنگوی ارتش
امریکا از آزادی قریب الوقوع ۹ ایرانی مظنون به کمک به شورشهای ضدّامریکایی در عراق
خبر داده بود که این دو رخداد باعث شد منحنی احتمال جنگ به شدّت افت
کند.
۳- روش شبیهسازی
نقشها
این روش جالب گروهی مستزم
نوعی بازیگری است. در این روش طرفهای ماجرا در قالب افرادی متخصّص آن موضوع
دستهبندی میشوند و بر اساس دانش و تجربهی خود تصمیم میگیرند و نتیجهی همکنشی
آنها سنجیده میشود. در روزهای پایان ۲۰۰۹ مرکز مطالعات سابان وابسته به مؤسّسه
تحقیقاتی بروکینز، حملهی اسرائیل به تأسیسات هستهای ایران را شبیهسازی کرد. در
این شبیهسازی سه گروه چند نفره در قالب سه تیم نمایندهی شورای امنیّت ملّی
امریکا، کابینهی اسرائیل و شورای عالی امنیّت ملّی ایران قرار گرفتند. در هر کدام،
افرادی که سالها در دولت امریکا حضور داشتند یا در اسرائیل و ايران حضور داشتند و
کارشناس آن کشورها به شمار میآمدند حاضر بودند و هر کدام تلاش کردند که تصوّر کنند
اگر در آن شرایط قرار بگیرند، چه واکنشی نشان میدهند.
مهرهچینی دقیق افراد، خبره و
بهروز بودن افراد، توانایی ذهنی برای نوعی بازیگری و رعایت هرآنچه میتواند به
واقعیشدن بازیها کمک کند در صحّت این روش از پیشنیازهاست. تماس هر گروه فقط با
یکدیگر و پرهیز از ارتباط یا تقابل با دیگران، پوشیدن لباس خاص آن گروه و قرارگرفتن
در مکانی شبیه مکان واقعی میتواند به باورپذیری این روش کمک کند. افراد عادی در
تحلیلهای سیاسی معمولاً کار گروهی را تکنفره انجام میدهند و مثلاً نویسندگان
منتقد حاکمیّت ایران تلاش میکنند به جای آنها حدس بزنند و اتّفاقاً همین نقطهی
ضعف آنها و همانندانشان در طرفداران حاکمیّت است. شعارزدگی، برخی بزرگنماییها و
ایراد اتّهامهای ریزودرشت به طرف مقابل از سکّههای رایج دو طرف
است.
متن شبیهسازی حملهی اسرائیل
شامل جزئیّاتی مانند، حمله به شش هدف در ایران، تنش بین روابط اسرائیل و امریکا،
ارسال اسلحه از سوی امریکا و در عین حال توصیه به خویشتنداری به دو طرف، حملات
تلافیجویانهی ایران به کمک حماس و حزبالله، متقاعدشدن ایران به
همراهی عربستان با اسرائیل، حملهی ایران به تأسیسات نفتی عربستان، خودداری ایران
از حمله به اهداف امریکایی، منازعهی درونی در اسرائیل بین ادامه یا توقّف جنگ،
بازی ایران با کارت نفت و مینگذاری تنگهی هرمز، تقویت حضور امریکا در خلیج فارس
و... از جزئیّّات گزارش این گروه بودند. البتّه حالا اوضاع بسیار عوض شده برای مثال
نه حماس آن حماس است و نه عربستان نشان داده که در تقابل صریح با ایران قرار
میگیرد. امّا هر از چندگاهی رسانهها گمانهزنیهایی نردیک به این مدل را منتشر
میکنند که با پیشبینی تعداد روزهای جنگ و تلفات دوطرف وجز آن همراه است.
بنا به داوری این مرکز، دو
گروهی که قرار بود نقش دولتهای امریکا و اسرائیل را بازی کنند، خوب به وظیفهی خویش
عمل کردند ولی گروهی که نمایندهی شورای عالی امنیّت ملّی ایران بود، خیر. غربیان
خودشان نیز اذعان دارند که شناختشان از مناسبات درونی قدرت در ایران خیلی عمیق
نیست. فرانسوا میتران زمانی به یکی از سیاستمداران ایرانی گفته بود که مشکل ما با
شما این است که نمیدانیم چه در سر شما میگذرد و نمیتوانیم حرکت بعدی شما را حدس
بزنیم.
۴-
سناریوسازی
روشی مانند داستاننویسی است
و به همان مقدار که به چینش اطّلاعات بستگی دارد به خلّاقیّت و توانایی ربط
رویدادها به هم نیز وابسته است. ابتدا تعیین مسأله میشود، سپس گروه کارشناسی تشکیل
میشود با رعایت تضمین ورود دادههای اطّلاعاتی و شنیدن صداهای متنوّع و حتّی
مخالف. برای سناریو اصلی سناریوهای جانشین تعیین میشود و هرکدام احتمالسنجی
میشود. سپس بر اساس تغییر شواهد یا ورود عوامل جدید و محاسبهی نفع و هزینهی هر
سناریو سنجیده میشوند. مثلاً پیشرانهای روابط ایران و امریکا در آیندهی نزدیک
اینها هستند: پروندهی هستهای ایران، روند سازش اعراب و اسرائیل، جنبش سبز در
ایران، رابطهی ایران و اسرائیل، قدرت بازدارندگی ایران و مقاومت ضدّ سلط در منطقه.
برای هر کدام سه مفروش اصلی، بدیل و دور از تصوّر در نظر گرفته میشود مثلاً برای
پروندهی هستهای به ترتیب، ادامهی غنیسازی بیستدرصدی، غنیسازی۹۰درصدی و توقّف
غنیسازی (الآن شرایط عوض شده است) برای جنبش سبز به ترتیب، کمفروغ، اثربخش در
تحوّلات سیاسی و به دست گرفتن قدرت سیاسی. بر اساس هر کدام از مؤلّفهها، سه
نتیجهی کلّی سنجیده میشود: جنگ سرد، درگیری نظامی یا معاملهی
بزرگ.
همانطور که میبینید
اضافهشدن عامل مؤثّری به نام تحریم این پیشبینی را که حدود دو سال پیش انجام
گرفته تغییر داد و ایران پیشنهاد توقّف غنیسازی را ارائه کرده است و با
اثربخشی تحریم، گزینهی جنگ برای به تسلیمکشاندن ایران کمرنگتر شده است. من در
اوّلین ایمای هستهای که نوشتم بدون اینکه این روش را مطالعه کرده باشم، کمابیش
همین کار را کردم؛ یعنی در حاشیهی آن سنایوهای مختلف ادامهی غنیسازی، اعلام
داشتن بمب اتمی، رویآوردن به انرژیهای جانشین یا... را مطرح کردم و توقّف
غنیسازی را ترجیح دادم.
۵- روش
دلفی
این روش به طور خلاصه، ارسال
چندبارهی پرسشنامههای تشریحی برای متخصّصان به همراه جمعبندی نظرات در هر مرحله
است. اگر به اختلاف نظرهای متخصّصان پیرامون یک موضوع دقّت کنید، تفاوت استفاده از
بعضی دادهها و میزان خلّاقیّت در بهرهبردن از دادههای مساوی و مقدار شجاعت در
اصلاح نظر خود معیارهای اصلی هستند. در این روش این امکان هست که هرکس بدون اینکه
تحت تأثیر دیگران قراربگیرد نظراتش را بهتر کند و به خرد جمعی یاری رساند. ابتدا
باید متخصّصان را برگزید. راههای زیادی هست ولی میتواند ضمن یک پرسشنامه باشد،
مثلاً برای پرسش از بهار عربی، چند سؤال مجزّا دربارهی وضعیّت هرکدام از این
کشورها پیش از این رویداد، میتواند مدیر پروژه را به این نتیجه برساند که کدامیک
سابقهی ذهنی و مطالعاتی برای شرکت در این روش دارند. سپس دو یا سه سؤال واضحتر
دربارهی عوامل رویدادن این جنبش، سهم ساختارهای داخلی، نیروهای خارجی و مانند آن
پرسیده میشود. از اینجا به بعد نقش مدیر پروژه پررنگ میشود زیرا تمام پرسشها را
میخواند و جمعبندی میکند و دوباره به همراه سؤالهایی ریزتر برای شرکتکنندگان
میفرستد. هر شرکتکننده از مجموع نظرات دیگران باخبر میشود و نظر خودش را نزد خود
ویرایش میکند و از دادهها و استنتاج دیگران بهره میبرد و این فرایند ادامه
مییابد. خیلی مهم است که شرکتکنندگان در این روش همدیگر را نشناسند تا تحت تأثیر
کسی که مشهورتر است یا قدرت بیان بیشتری دارد قرار نگیرند (در تقابل با روش پانل که
به روش BOGSAT اداره می شود و این خطر در آنجا وجود دارد). در ضمن به دلیل آشکارنبودن
جوابها هرکس این امکان را دارد که نظر قبلی خودش را پس بگیرد یا تصحیح کند در
حالیکه در رسانهها وقتی کسی حرفی زد، طبیعی است که برگشتن از آن برایش دشوارتر
است؛ یا بر آن اصرار بیهوده یا سکوت میکند گاهی نیز آنرا اصلاح مینمايد امّا وانمود
میکند که نظر جدید همان نظر قدیم است. این روش برای اوّلین بار در اوایل دهه پنجاه
در صنایع دفاعی امریکا به کار رفت و طرّاحان آن به دلیل قوّت نتایج ناشی از این روش
نام معبد معروف یونان را بر آن گذاشتند.
نرمافزار تحت وبی برای این
روش هست که معرّفی آن خالی از لطف نیست. مدیر پروژه تعیین میشود و به این نشانی
میرود. بخش جدیدی را ایجاد میکند، پرسشها را طرح و خبرگان را به همراه اطّلاعات و
نشانی آنان برمیگزیند و فرایند آغاز میشود. ضمن اجرای پروژه بررسی و ارزیابی
پاسخها و دیگر نکات ریزتر را میتوان مشاهده کرد.
خاتمه: آینده از درهمکنش
چهار مؤلّفهی رویدادها ((events، روندها (trends)، تصویرها (images) و اقدامها (actions) به وجود میآید. رویدادها، حوادث مهم دارای بعد زمانی
مکانی هستند که بر آینده اثر میگذارند (فروپاشی دیوار برلین)، روندها، رویدادهای
متناوب، جهتدار و دارای استمرار هستند (دخالت نظامی امریکا در منطقه) اقدامها،
رفتار عوامل انسانی اثرگذار بر محیط و تصویرها، دغدغهها ایدهها و خواست مردم یا
دولتها هستند ( منافع ملّی هر کشور یا ظهور منجی در ادیان) . مؤلّفهی اخیر نقش
آرمانخواهی را در آیندهنگاری نشان میدهد ولی فقط به عنوان یکی از چند مولفه.
زیادهروی در اولویّتبخشیدن این عامل به افراط منجیباوران در یقینیپنداشتن یک
آیندهی محتمل و نابهنجاریهایی میانجامد که همه کم یا بیش از آن باخبریم. در حدّ
طبیعی، منافع ملّی و نقش هر کشور در جهان تصویر آن کشور را در آیندهپژوهی تشکیل
میدهد. پس آرمانخواهی جزئی از واقعبینی است و مثلا در مورد ایران چون نه وضع
فعلی موافق خواست امریکاست و نه تنها بدیل ممکن در آیندهی نزدیک یعنی به ثمر رسیدن
جنبش سبز میتواند منافع آن کشور را تأمین کند، معقول نیست که این کشور روی «تغییر
نظام» ایران به عنوان هدف اوّل و آخر خیلی حساب باز کند به دلیل اینکه برنامهی آن
کشور حاصل حساب متخّصصان است نه خواستههای یک قشر، گروه ویژه یا حتّی شخص خاص. از
آنجا که نظام کنونی در طول سه دهه به این مؤلّفه نقشی بسیار بیش از آنچه باید
بخشید، خود نیز میپندارند دیگران همینطور هستند. (برای مثال نگاه کند به تصویر
آزادسازی عراق در جنگ که چقدر صلح را به تأخیر انداخت یا الآن و پروندهی اتمی)
دلیل اینکه برنامهی دو نامزد انتخاباتی امریکا نمیتواند تفاوت معناداری از هم
داشته باشد نیز همین است چون هیچکدام نمیتوانند از نظر متخصّصان خیلی فاصله
بگیرند، برعکس ایران که هر کس میتواند هر وعدهای بدهد و تفاوت برنامههای افراد
از زمین تا آسمان است. اینها فقط چند روش از روشهای آیندهپژوهی بود که بیشتر در
کتابهای مفصّل میآیند (اوّلین کتاب در فهرست پایین، بهترین منبع در زبان فارسی
است). این روشها را با کمی درایت در زمینههای گوناگون میتوان به کار برد. تلاش
برای طرحریزی آرمانشهر از افلاطون در یونان قدیم تا کتابهایی مانند اوتوپیای مور و
آتلانتیسنو بیکن و دیگران ادامه یافت. نویسندگانی مانند ژول ورن و اچ. جی. ولز و
انبوه فیلمها و نوشتههایی که رو به آینده دارند- خصوصاً پس از نوشتههای
عامّهپسند الوین تافلر- نشان از رواج این تفکّر در غرب دارد در صورتی که وعدهی
منجی در ادیان به خصوص تشیّع، میباید به آیندهاندیشی بیشتری میانجامید. در
حالیکه کتاب «آیندهی اسلام» سی بلانت در قرن نوزدهم منتشر شد، تازه یکقرن بعد
ضیاءالدین سردار کتابی با عنوان «آیندههای اسلامی» نوشت؛ وی ابوریحان بیرونی را
مهمترین سرمشق فکری خود معرّفی میکند. برای دیدن اثر و ریشههای این فن در علوم
انسانی خواندن دو کتاب آخر را توصیه میکنم. این بحث زمینهی فلسفی خوبی برای پرورش
هم دارد چون«هستی عین شدن است؛ از طرفی هر حالتی در آینده امکان ندارد که از هر
پیشزمینهای پدید آید و مطابق با اصل ضرورت و وجوب نظام هستی، این نظام، نظامی
قاعدهمند و بیتصادف است. بین گذشته و آینده آن چنان پیوند عمیقی
برقرار است که میتوان ادّعا کرد بین هر واحد از آنچه هست و هر واحد از آنچه خواهد
بود، ارتباط و تناسب برقرار است» (اصول فلسفه، سیّدمحمّدحسین طباطبایی، اوایل جلد۴
با تلخیص).
منابع:
فنون پیشبینی، دکتر علی
عبداللهخوانی، انتشارات مؤسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات بینالمللی ابرار معاصر
تهران
بررسی، شناسایی، و طرّاحی
الگوریتم اقتضایی مناسب آیندهنگاری در سطح بخشی، مرکز آیندهپژوهی علوم و فناوری
دفاعی
بررسی و شناخت روشهای
مطالعهی آینده، روحالله قدیری، مرکز آیندهپژوهی علو م و فناوری دفاعی
نظامهای آیندهپژوهی شش
کشور(امریکا، انگستان، کانادا، کرهجنوبی، فرانسه و آلمان) مرکز آیندهپژوهی علو م
و فناوری دفاعی
نواندیشی برای هزارهی نوین،
ریچارد اسلاتر و همکاران، اندیشکده صنعت و فنّاوری (آصف)
الفبای آیندهپژوهی، عقیل
ملکیفر و همکاران، اندیشکده صنعت و فنّاوری (آصف) مقالهی «نابغهها چگونه میاندیشند» از اين
كتاب با ترجمهی محمدرضا میرزاامینی در وب موجود است.
...به خصوص تشیّع,میباید به آیندهاندیشی بیشتری میانجامید.
پاسخحذفبه غیر از این دو کتاب ، کتاب دیگه ای در این زمینه هم هست که پیشنهاد کنین ؟
كتابهايی را معرّفی كردم كه مطالب پايهای داشته باشد؛ خوشبختانه سايت، وبلاگ، مقالات و كتابهای الكترونيک خوبی در وب فارسی وجود دارد كه میتوان استفاده كرد.
پاسخحذفبه قول ملانصرالدین ؛ کو فرصت
حذف!