بر خیالی جنگشان و صلحشان

سه پرسش از سه حاکم خودکامه                                                                سه‌شنبه ۲۴ بهمن ۱۳۹۱


   
۱- صدّام حسین نباید به همین زودی فراموش شود. دیوانه‌ای تمام عیار که نه نفع خودش را شناخت و نه کشورش را چگونه از یادها برود؟ پیش از آنکه طناب دار را با آن وضع رقّت بار به گردنش انداختند اگر یک سؤال از او می‌پرسیدند جا داشت. عراق کشوری بی‌نظیر در خاورمیانه بود از لحاظ داشتن منابع فراوان آب و نفت توأمان. کشورهای دیگر بیشترشان نفت دارند و کمترشان آب و بعضی هم هیچکدام. عراق پیشینه‌ی تاریخی خوبی هم داشت که می‌توانست یا می‌تواند پشتوانه‌ی فرهنگی آن باشد. هزینه‌ی دو جنگ با ایران و کویت و پیامدهای آنها در طول سی سال، صدها میلیارد دلار می‌شود. اگر صدّام حسین این پول را در جیبش می‌گذاشت و به اسم خود خرج گسترش دانشگاههای، کشاورزی و صنایع این کشور می‌کرد الآن عراق آبادترین کشور خاورمیانه و یکی از پیشرفته‌ترین کشورهای جهان بود. اکنون نیز صدّام هم در اوج قدرت بود و شاید دستکم بیست سال دیگر در اوج عزّت فرمانروایی می‌کرد و شاید در تاریخ هم اگر نام او را به نیکی نمی‌بردند به بدی هم یاد نمی‌شد. کدام مغز علیلی این را با آن عوض می‌کند؟ 
   
۲- همین سؤال را با مقداری تفاوت از آدولف هیتلر و پیش از خودکشی وی ‌می‌شد پرسید. آلمان نازی با سرعتی حیرت‌انگیز و با قدرتنمایی مردی که حتّی اهل فرهنگ هم شیفته‌ی نظم و اقتدار و ادّعاهایش شده بودند، پیشرفت می‌کرد. برای کسب قدرت بیشتر نیازی به کشورگشایی نبود. به فرض هم اگر آلمان نیازی به فتح دیگر جاها داشت هم می‌توانست به اندک قناعت کند چنانکه به هنگام ورود به اتریش، از ارتش آلمان به رهبری پیشوای اتریشی الاصلش استقبال نیز شد. بیشتر از آن هم امکان داشت، چه بسا کشورهای فتح‌شده بعدها با استقلال نسبی که می‌یافتند شالوده‌ی اروپای واحد را می‌گذاشتند، یکجور ایالات متّحده اروپا؛ امّا اعلام جنگ به شوروی کار را خراب کرد. رایش سوّم فقط اگر به مقداری از فتوحات خود اکتفا می‌کرد و به دیگر نقاط چنگ نمی‌انداخت، تا سالها ضلع سوّم قدرت جهان را در کنار امریکا و شوروی به خود اختصاص می‌داد. اگر از هیتلر می‌پرسیدند که اگر به گذشته بازمی‌گشتی باز هم همان کارها را می‌کردی، چه می‌گفت؟
  
۳- تبلیغات تلویزیونی در ایران خصوصاً در دهه‌ی فجر از فلان صرفه‌جویی اقتصادی می‌گفت که مثلاً سالانه چندین میلیون دلار به کشور سود رسانده امّا کسی از ضررهای یک سال اخیر نگفت. ایران در یک سال پنجاه میلیارد دلار ضرر کرد که معادل نیمی از خسارت غيرنظامی اندکی است که برای جنگ ایران و عراق تعیین کرده‌اند(رقم اصلی دستکم ده برابر این است). اگر تمام ادّعاهای حاکمان کشور را باور کنیم که اینها برای جلوگیری ایران از پیشرفت ایران باشد (که ادّعای مضحکی است) فرض کنید با تعطیل‌کردن غنی‌سازی و واردکردن سوخت از خارج کشور، تحریمها (فقط بخش نفتی و بانکی آن) برداشته و این پول صرف ساخت پژوهشکده‌هایی برای تحقیق در مرزهای دانش امروز می‌شد و کاری می‌کردیم که مغزهای کشور و المپیادی‌ها – البتّه با اختیار خود- در کشور بمانند و رفته‌ها بازگردند؛ در آن صورت حرکت ما به سوی پیشرفت علمی بود یا حالا؟
  
در دو مثال بالا، دو حاکم عراق و آلمان از جایی به بعد به سیم آخر زدند و همان مقدّمه‌ی شکستشان شد، از روز روشن‌تر است، نظامی که خود را برای برخورد با شورشهای احتمالی آماده می‌کند، به سیم آخر زده است. این شاید برای برخی خوشحال‌کننده باشد ولی فراموش نکنید که آن دو نفر، دو سرزمین سوخته از خود به جای گذاشتند ولی هیچ ایرانی نمی‌تواند ببیند ایران به سرنوشت دو کشور دیگر دچار می‌شود. رهبر نظام، سیاست ِیا من یا هیچ را در پیش گرفته و هرکسی به هرمقدار که می‌تواند باید جلو این برنامه‌ی او را بگیرد. روشن‌گری درباره‌ی پوچ‌بودن حماسه‌ساختن از چنددرصد غنی‌سازی اوّلين گام در این راستاست.

۷ نظر:

  1. دوست عزيز مشکل اينجاست که اهدافِ حکومت با اهدافِ معمول در اکثرِ کشورها فرق می‌کند. برای حکومت تلاش برای گسترشِ شيعه در آفريقا و آمريکای جنوبی و انگولکِ اسراييل و آمريکا و محبوبيت در ميانِ توده‌ی کم‌سوادِ کشورهای عربی نسبت به رفاه و تعالی و کرامتِ انسان برتری دارد. آنها و طرفدارانشان با اين تفکر جلو می‌روند و لاجرم شيوه‌ی استدلالشان متفاوت است و با اين حرف‌ها نمی‌توان با آنها محاجه کرد.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. من در نوشته‌هايم بيش از آنكه رو به سوی منتقدان نظام داشته باشم، با پايبندان به نظام حرف می‌زنم. دو بند اوّل را بخوانيد، نوشته‌ام صدّام و هيتلر حتّی اگر نفع خودشان را می‌خواستند بايد جور ديگری عمل می‌كردند. رهبر نظام حتّي اگر به فكر گسترش انقلابی‌گری و نفوذ تشيّع و افزايش محبوبيّت و... هم باشد بايد ايران قدرتمندی داشته باشد. اين راهی كه می‌رود به بدجايی ختم می‌شود و به ضرر خودش و نظامش است؛ رفاه و تعالی و كرامت انسانی پيشكش.

      حذف
  2. افرین آفرین . من نمی دونم این منتقدان حکومت که گاهی انقدر خوب مشکلات رو شناسایی می کنند چرا راهکارهاشون هیچ تناسبی با اون مشکل نداره.
    اگر ما می دونیم که رهبری ایران داره مملکت رو به سوی سرزمینی سوخته می بره آیا باید همچنان به راهکارهای متوهمانه خویش مثل نافرمانی مدنی بچسبیم یا با درک حساسیت شرایط از گروه های معتدل داخل حاکمیت حمایت کنیم تا با قدرت گرفتن انها از حرکت کشور به سمت نابودی جلوگری شود ؟

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. "چرا فكر می‌كنی كه نمی‌دونی چرا راهكارهای ما هيچ تناسبی با مشكلات نداره؟ وقتی خودت می‌گی راهكار ما متوهّمانه است، توهّم يعني عجز از درك واقعيّت و اين همون دليل عدم تناسب هست. شما متوجّه گير قضيّه شدی، خودت رو دست كم نگير."
      در دوباری كه اينجا كامنت گذاشتی، تمايل به تكّه‌پراندن بيشتر از تلاش برای همفكری در نظرهايت ديده می‌شود؛ در عين حال به سه نكته‌ی زير توجّه كن. پيشتر اينها را نوشته‌ام، در آينده هم خواهم نوشت:
      يك. منتقدان فكر می‌كنند كه تمام راههای قانونی برای اصلاح كشور از ابتدای دوران خاتمی امتحان شد ولی نتيجه نداد. اوج آن تحصّن مجلس در زمانی بود كه مجلس و دولت در دست اصلاح‌طلبان بود. آن وضع ديگر هرگز تكرار نخواهد شد، وقتي در اوج قدرت تغيير ممكن نشد، در كمتر از آن نمی‌شود.
      دو. سبزبودن امثال بنده به اين است كه معتقديم در انتخابات گذشته تقلّب شد و در آينده هم با ردّصلاحيّت يا دستكاری در آرا نخواهند گذاشت كسی خلاف ميل آنها قدرت بگيرد.
      سه. مواردی كه الآن كشور را دچار بحران كرده مستقيماً به رهبر مربوط مي‌شود، مثل: مذاكره با امريكا، دخالت در كشورهای منطقه مثل سوريه، مسأله‌ی اتمی و.. به فرض كه آن فرد معتدلی كه نوشتی به قدرت برسد نمی‌تواند كاری خلاف ميل رهبر بكند. در بافت قدرت هم كسی مثل احمدی‌نژاد پيدا نخواهد شد كه بتواند در برابر رهبر بايستد امّا او هم گفته‌اش درباره پيشنهاد مذاكره‌ی امريكا را بلافاصله پس از نهيب رهبر پس گرفت. او يك‌بار نيز در مسأله اتمی به سوی مصالحه رفت امّا رهبر دخالت كرد و نگذاشت. درباره‌ی سوريه هم گفته‌های او با رهبر زاويه داشت امّا باز هم ساكتش كردند، می‌بينی كه مشكل اصلی جايی است كه دست كسی به آن نمی‌رسد.
      من يک‌شبه به اين جمع‌بندی نرسيده‌ام. برای حرفهايم- درست يا نادرست- دليل دارم؛ شما هم تلاش كن به جای متوهّم خواندن امثال من دلايلم را نقد كنی. بند سوّم كفايت می‌كند.

      حذف
    2. در کف شیر نر خونخواره ای غیر......

      حذف
  3. بیشتر بررسی وضع فعلی بود و حقیقتن راهکار درستی برای مقابله با نظام ارائه نشده. شکی نیست که برخوردهای تند و حمایت از طرفداران خشونت و وارد شدن به عرصه خشونت این حق را برای حکومت بوجود می‌آورد که با خشونتی بسیار بیشتر از چیزی که تاکنون دیده شده، با مخافان برخورد کند. حتا اگر شرایطی مانند سوریه ایجاد گردد برخورد حکومت ایران بسیار خشونت‌بار تر از حکومت سوریه خواهد بود ...
    در مورد نافرمانی مدنی هم باید اقرار کرد که به نتیجه مطلوب نرسیده و نخواهد رسید. همانطور که در این مقاله اشاره شده، اصولن زیان‌های وارده به کشور برای حکومت و مخصوصن رهبر کمترین اهمیت را دارد. طبق همین نوشته، رهبر نظام سیاست ِیا من یا هیچ را در پیش گرفته و اساسن در این نوع سیاست، کمترین جایگاه برای زیان‌های اقتصادی و علمی و ... در نظر گرفته می‌شود ...

    باید در پی راهکاری کارآمدتر بود که در آن ابتدا سیاستهای نظام و شخص رهبر تجزیه و تحلیل گردد و سپس به مقابله صحیح با آن پرداخت ..

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. اين نوشته‌ی كوتاه اصلاً در پی ارائه‌ی راهكار نبود. اينكه چرا بن‌بست فعلی وجود دارد به اين برمی‌گردد كه از طرفی راه اصلاح قانونی بسته شده و از طرفی منتقدان، خشونت و روشهای تند را نفی می‌كنند و خود را برابر پيامدهای آن مسئول می‌بينند. نافرمانی مدنی هم تا كنون در حدّ شعار بوده و به آن به صورت جدّی پرداخته نشده كه بتوان در مورد آن قضاوت كرد. جنبش سبز يك تحريم را تجربه كرد كه نتيجه‌اش بر اساس اخبار درز كرده خيلی خوب بود. درباره‌ی واكنش مشابه سوريه من گمان نمی‌كنم اينطور باشد. تاريخ يك‌سده‌ی اخير ايران نشان می‌دهد كه حاكمان به وقتش كناركشيده‌اند و اين مانورها هم بيشتر نمايش است.

      حذف

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.