جبهه‌ی سبز


یا: چرا موضوع حیثیّتی شده است                                                        ‌‌    چهارشنبه ۱ خرداد ۱۳۹۲



۱- چندبار تا کنون به نقل خاطره‌ای از جبهه ارجاع داده‌ام. دیدند شخصی که به زور به جبهه آورده شده بود، پس از چندی با شوروحرارت مشغول تیراندازی و دیگر کارهاست. از او پرسیدند: تو که ابتدا بی‌میل و منفعل بودی، چه شد که اینطور شد. در جواب از تیرخوردن یکی از رفقایش گفت که درست کنارش به زمین افتاد. گفت وقتی دیدم حتّی اگر نزنم می‌خورم، گفتم انگار بحث روکم‌کنی است، خواستم کم نیاورده باشم. وقتی آماری ناقص از حمله‌ی تظاهرکندگان سبز به مأموران منتشر شد، من باور کردم و گفتم طبیعی است که اگر جلو چشمت کسی را بزنند تو هم واکنش نشان می‌دهی. بماند که دروغ از کار درآمدن آن آمارها خود از معجزات بود. حالا وضع ما اینطور است. باید کاری کرد؛ حالا هر کاری می‌خواهد باشد. 

 
۲- ردّ صلاحیّت هاشمی هر بدی داشته باشد، دو خوبی دارد:  
یک. دروغگوبودن شورای نگهبان و عزم رهبر نظام را برای چیره‌کردن «یک‌ رأی خود» بر مردم نمایش می‌دهد. اگر نبود سه‌بار امتناع شورای نگهبان از پذیرش شرط سنّی می‌شد اندکی- و فقط اندکی- به آنان حق دارد امّا با ردّ این پیشنهاد و حالا اجرای آن شکّی باقی نمانده که اینان مشتی یاوه‌گوی تشنه‌ی قدرت بیش نیستند. این را دستکم اندک هواخواهان خامنه‌ای باید متوجّه شده باشند.
دو. اینطور که فاطمه هاشمی می‌گوید، رفسنجانی قرار نیست که اعتراضی بکند. به نظرم اگر اعتراض نکند بهتر است. گرچه این نظر را که «کسی که با حکم حکومتی تأييد شود، ضعیف و خنثی‌ می‌شود» قبول ندارم ولی هاشمی حالا دیگر فهمیده که رهبر توان تحمّل او را ندارد. مُهر ردخوردن بر هاشمی حالا او را محبوبتر از سابق می‌کند و وی را مانند تمام کسانی که در چندسال گذشته از قطار نظام پیاده شدند می‌نمايد. من هم با اشکوری موافقم که او با ورود دوباره نباید این سرمایه را هدر دهد. او تنها با شخصیّت حقيقی خود می‌تواند تأثیری بسیار زیاد بر سیاست ایران داشته باشد؛ البتّه با رفتاری متفاوت با گذشته. 
 
۳- و امّا پیرامون نامزدهای طرفدار رهبر. بر خلاف مشهورات، لنکرانی به نفع جلیلی انصراف نداد. او پس از آنکه فهمید شورای نگهبان گزینه‌های «مدیر و مدبّربودن» را درباره‌ی او احراز نکرده ابتدا متوسّل به مصباح شد ولی وقتی نامه‌نگاریهای مصباح هم نتیجه نداد. جلیلی وارد گود شد. همانطور که یک‌بار نوشتم طبق برخی اخبار ولایتی کاندیدای سردارهای بیت رهبری است امّا جلیلی این وسط چه کاره است؟ بهتر است کمی به گذشته بازگردیم.
چه شد که احمدی‌نژاد در سال ۸۴ توانست نظر رهبر را از قالیباف برگرداند؟ حاصل تمام گمانه‌زنی‌ها این است که احمدی‌نژاد نامزد نیمه‌ی فاسد و رانت‌خور سپاه بود و گرنه هم خامنه‌ای قالیباف را به حضور در انتخابات تشویق- یا مجبور- کرده بود و هم فرزندش مجتبی در ستاد او رفت‌وآمد داشت. این نیمه‌ی فاسد، فربه و بی‌نام‌ونشان بود که منافع خود را در فردی- به معنای دقیق بی‌صفت- دید و از او حمایت کرد و مزد حمایتش را گرفت. به نظر من منبعی مذهبی- احتمالاً با گرایشات شبه‌عرفانی- هم پشت این جریان بود که پیشتر به آن اشاره کردم. بعضی پشتیانی‌های رهبر از برخی حرفهای احمدی‌نژاد را به همین علّت می‌دانم. رهبر حتّی پس از تیره‌شدن روابط خود با احمدی‌نژاد بعضاً از برخی حرفهای او حمایتهایی عجیب می‌کرد که جای تأمّل دارد. برای مثال به موضوع تعدّد اولاد برگردید. چیزی که کمتر کسی به آن توجّه کرد این بود که موضوع را ابتدا احمدی‌نژاد مطرح کرد، سپس رهبر. پس یا باید رهبر تابع احمدی‌نژاد باشد( که محال است) یا هر دو تابع منبع ثالث. حالا عزيزالله خوشوقت و آقامجتبی تهرانی فوت کرده‌اند. نمی‌دانم هنوز چنین کسی وجود دارد یا نه ولی سؤال اصلی اینجاست که نامزد نیمه‌ی پنهان سپاه کیست؟ اینجاست که با گمانه‌زنی می‌توان جلیلی را با قید احتمال برشمرد. حالا اگر طبق اخبار واصل از بیت، ولایتی تا پایان ماند و حدّادعادل و قالیباف به نفع او کنار رفتند می‌توان منتظر پیکار دو نیمه‌ی سپاه در انتخابات بود و اگر فقط جلیلی باقی ماند یعنی سناریوی سال ۸۴ تکرار می‌شود و این نیمه، نامزد خودش را به بیت تحمیل کرده است.  
 
۴- روزنامه‌ی بهار عکس عارف را بزرگ چاپ کرده و او را تنها اصلاح‌طلب باقی‌مانده خوانده است. این اشتباه بزرگ دوستان است. من مانند بسیاری از تغییر افراد در این چند وقت نوشته‌ام. صرف حضور یک نفر در دولت اصلاحات به معنای اصلاح‌طلب بودن او نیست. عارف بدترین موضع‌گیری‌ها را علیه جنبش سبز داشته است و بارها انقیاد خود را به رهبری خامنه‌ای بیان کرده و خود را مقلّد او خوانده است. دوستان دارند اشتباه می‌کنند؛ ما از این کلاه‌ها سرمان نمی‌رود که امثال عارف بخواهند نقش اصلاح‌طلب را برای ما بازی کنند. این تبلیغات نتیجه‌ی عکس می‌دهد و صلاحیّت حضرات را در رسالت مطبوعاتی‌شان زیر سؤال خواهد برد. 
 
۵- شش سال پیش نوشتم که به نظرم دکترحسن روحانی بیش از هرکس می‌تواند منشأ اثر باشد. او فردی بدون وابستگی‌های جناحی و دارای سوابق بسیار در عرصه‌ی بین‌المللی است. دیپلماتی شناخته‌شده که گاه در سفرش به اروپا مقامی بالاتر از هم‌سطحش به استقبال او می‌آمد. آمدن او و جلیلی- دونفری که دو سیاست هسته‌ای متفاوت را نمایندگی می‌کنند- در انتخابات خیلی بامعناست. در برابر نامزد تقلّبی بی‌پشتوانه و ضدّ جنبش سبزی مانند عارف او تنها کسی است که هم با هاشمی و هم با خاتمی کار کرده است. اگر هاشمی نخواهد از حکم حکومتی استفاده کند، اجماع هاشمی و خاتمی و دیگران روی او می‌تواند جبران مافات کند. شش سال پیش نوشتم که او وجهه و معروفیّت خاتمی را ندارد و حالا هم همان را می‌گویم امّا خاتمی پیش از سال ۷۶ هم بین عامّه‌ی مردم ناشناس بود. سرمایه‌گذاری تمام جناحهای منتقد رهبر نظام روی روحانی می‌تواند از او نامزدی مقبول بسازد. به شرط همان امّا و اگری که پیش از این نوشته‌ام و باز هم خواهم نوشت. روحانی همین اواخر اصلاً فتنه‌ی سبز را انکار کرد در حالی که این کار بازی با آتش بود و ممکن بود به ردّصلاحیّتش بینجامد. حمایت اصولگرایان حامی هاشمی، اصلاح‌طلبان پیرامون خاتمی و جنبش سبز جبهه‌ای بزرگ را تشکیل می‌دهد که بزرگتر از هر حزب و دسته‌ای خواهد بود. اگر کسی خواهان فرار از انفعال و وادادن باشد، تنها راه همین است. 
 
۶- خودم را آماده کرده بودم که «هاشمی به دو شرط» را با همان معیار «خاتمی به دو شرط» بنویسم. شرط اوّل ارائه‌ی معیارهایی مردمسالارانه در زمان تبلیغات به مردم (و نه مانند مصطفی معین حرفهای کلّی و سربسته‌زدن) و دیگر یافتن راهکاری برای کم‌کردن احتمال تقلّب. خصوصاً که حالا دولت هم نامزدی ندارد که بگوییم شکاف میان دولت و رهبر می‌تواند ضامن صحّت انتخابات باشد. پیشنهاد دادم که سایتی ایجاد شود و رأی دهندگان با هویّت واقعی خود بگویند که به خاتمی (حالا هاشمی یا روحانی) رأی می‌دهند، یکی از دوستان گفت که می‌توان یک سامانه پیامکی درست کرد و جلو شیطنت برخی افراد را گرفت. این دو تا فقط دو راهکار بود. راهکارهای دیگر می‌توانند بهتر و مفیدتر هم باشند ولی حتماً باید چیزی در کار باشد و گرنه نمی‌توان چهارسال از تقلّب گفت و دوباره در همان انتخابات شرکت کرد. حتّی وعده –یا وعید- به تشکیل چنین کاری پس از انتخابات هم از هیچ بهتر است. رضایی و دوستانش پس از انتخابات چنین کاری کردند ولی تأکید می‌کنم باید حدّاقلّی از تلاش برای تضمین انتخابات باشد و گرنه سخن‌گفتن از چندمیلیون رأی بالقوّه و چندمیلیون بالفعل بدون داشتن دغدغه‌ی سلامت انتخابات بیهود است. هم‌زمان می‌توان به چند راه اندیشید مثلاً آن سیستم پیامکی یاران میرحسین که از کار افتاد این بار می‌تواند بهتر و دقیقتر سروسامان داده شود تا احتمال تقلّب به حدّاقل برسد و هزینه‌ی آن را برای برگزارکنندگان بالا ببرد. 
 
۷- دوستان خاتمی کجا هستند؟ به نظرم حمایت برخی افراد از خاتمی بیشتر رُمانتیک می‌آمد تا واقع‌گرایانه و دیدیم که بسیاری پس از نیامدن او سکوت پیشه کردند. برخی از کسانی که مدافعان تحریم را متّهم به منفعل‌بودن می‌کردند حالا سخن از پایان جمهوری اسلامی می‌گویند یا پیشتر، آمدن هاشمی را «آخرین» بخت برای نجات نظام دانستند. کسی که خود را فعّال سیاسی می‌داند نباید اینطور حرف بزند. چند ساعتی از ردّصلاحیّت هاشمی گذشته و نوشته‌ها فعلاً بوی وادادگی و عصبیّت می‌دهد. پس کجایند فعّالان همیشه خوش‌بینی که از ما انتقاد می‌کردند؟ حالا که بحث خاتمی شد بگویم، چیزی که خاتمی را به گزینه‌ی نامطلوب بدل کرد درست همان چیزی بود که وجهه‌ی هاشمی را پس از جنبش سبز تغییر داد: خاتمی هیچ وقت عوض نشد. همیشه از خاتمی متفاوت گفتیم- اوّل بار در دور دوّم ریاست جهوری، بعد در انتخابات بعدی و بعد و بعد..- امّا خاتمی همیشه همان خاتمی ماند. کسانی که می‌گویند هاشمی عوض نشده آخرین خطبه‌ی او و موضع‌گیریش را فراموش کرده‌اند. او به راحتی می‌توانست یکی به میخ بزند و یکی به نعل و حالا هم رئیس مجلس خبرگان باشد یا حتّی نامزد ریاست جهوری شود و کسی ردّ صلاحیّتش نکند. تفاوتها اینجا آشکار می‌شود. 
 
۸- گزینه‌ی تحریم همیشه روی میز است. این را برای جلوگیری از پیش‌داوری –فعلاً- درباره‌ی انتخابات شوراها می‌گویم که دیديم و دیدید که نتوانستند همان چند اصلاح‌طلب بی‌خطر را هم تحمّل کنند. تحریم همیشه راهی برای فعّالیّت ایجابی سیاسی در تاریخ جنبشهای مردمی بوده و با طنزهایی مانند «در خانه نشستن و اخم‌کردن» نمی‌توان آن را دست انداخت. برعکس بسیاری من تحریم انتخابات گذشته را بسیار مؤثّر می‌دانم و نشانه‌اش همان آمارلورفته از دفتر هاشمی. البتّه درباره‌ی معنای تأثیر حتماً اختلاف‌نظرهایی هست. 
 
جمع‌بندی: هر اتّفاقی که بخواهد بیفتد چند نکته از دید من واضح است: 
یک. ردّصلاحیّت هاشمی، در درجه‌ای پایینتر از خروج‌ممنوع کردن خاتمی و البتّه حصر رهبران سبز، سرمایه‌ای اجتماعی برای هاشمی است. این ممانعت ماهیّت فعلی نظام را بیش‌ازپیش آشکار کرد. اصلاح‌طلبی به معنای بازی در زمین رهبر نظام معنای چندانی ندارد.
دو. عارف نه اصلاح‌طلب است و نه در خور کمترین حمایت. او ترفندی برای به پای صندوق رأی‌آوردن اصلاح‌طلبان است.
سه. جلیلی مشابه احمدی‌نژاد و آلت دست نیمه‌ی فاسد سپاه است. حتّی کسانی که در انتخابات شرکت نمی‌کنند، باید دیگران را از رأی‌دادن به او بر حذر دارند.
چهار. هنوز می‌توان با اجماع بر روحانی – و دو قیدی که عرض کردم- همان کاری را کرد که می‌شد با خاتمی یا هاشمی کرد.
پنج. گزینه‌ی تحریم به عنوان آخرین گزینه همیشه روی میز است و فعلاً دستکم در انتخابات شوراها توصیه می‌شود. 

۹ نظر:

  1. من جداً متوجه نمی‌شم دليل مخالفت اصلاح‌طلبها با قاليباف چيه. تنها دليلی که می‌تونم تصور کنم «حسادت» هست. درسته که قاليباف در حرف جزو اصول‌گراها حساب می‌شه، اما اگر عملکردش رو در نيروی انتظامی و شهرداری از نظر دستآوردی نگاه کنيم انگاری که اصلاح‌طلبه. فرض کنين اسم قاليباف را بر دارن و جاش کرباسچی بذارن. جداً چه کاری کرده و يا چه کاری نکرده که کرباسچی می‌کرد يا نمی‌کرد. مشکل ما ايرانی‌ها اينه که به جای کارنامه‌ی فرد به حرف و حديث توجه می‌کنيم. همينه که تا احمدی‌نژاد حرف‌های قشنگ قشنگ می‌زد و با وجودِ گندِ عظمايی که زده بود باز بين دوازده تا شونزده ميليون بهش رای دادن. من به قاليباف رای می‌دم. دليلم هم روشنه: مديرِ باکفايتی هست، به زيرساخت اهميت می‌ده و ده برابر جناحی که بهش تعلقِ اسمی داره به کرامتِ انسان معتقده. حرفش هيچوقت يادم نمی‌ره که می‌گفت ما سعيمون اين بود که فرايندها رو تا جای ممکن الکترونيکی کنيم تا ملّت با ايستادن تو صف گذرنامه «تحقير» نشن. حالا این رو بذارين کنار ماشين احمدی‌نژاد که سرعت کم می‌کرد تا مردم بدون دنبالش!

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. اگر منظور شما من باشم، من مخالفت زيادی با او ندارم فقط بعضی كسان ديگر را بهتر از او می‌دانم. ای‌كاش به جای احمدی‌نژاد همين قاليباف رئيس‌جمهور می‌شد امّا بصيرت فراوان رهبر نگذاشت.

      حذف
    2. دوست عزیز، انتخابات این دور محل برخورد جریان هاست و در این انتخابات جریان ها خیلی مهمتر از افراد هستند. ممکنه قالیباف به لحاظ فردی مدیری توانمند باشه، ولی متاسفانه در جریان نادارستی قرار داره و بشدت به این جریان بدهکاری سیاسی داره که بعد از انتخابات باید پس بده.
      البته به لحاظ فردی هم متاسفانه نشون داده که رفتارش بسیار ماکیاولیستی است که نمونه اخریش هم همین داستان کوی دانشگاه بود.
      موفق باشید.

      حذف
  2. آقا من مطالب بسیار جالب شما را در باب مغلطه ها خوتنده ام و استفاده بسیار بردم، اکثر نوشته های شما نیز از پایه و قوام منطقی برخوردار است، شما در شماره 5 آورده اید "دکتر" حسن روحانی، تا جایی که اهالی وب بررسی کردند این دکترا هم مربوط به دوره ی قبل از اینترنت است مثل مدارک تحصیلی اغلب آقایان، حتی دانشگاه گلاسکو هم فارغ التحصیلی ایشان را انکار کرد.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. با تشكّر از نظر لطف شما،
      در صفحه حسن روحانی در ويكی‌پديای فارسی به اين شبهه جواب داده شده است:

      حذف
  3. شما گزینه پنجم رو اول بیار همه چیز درست میشه.سعی کن تکلیف خودت رو با خودت روشن کنی.
    تکلیفت با خودت روشن نیست برای مردم نسخه نپیچ
    فقط سرنگونی رژیم.
    زنده باد آزادی جاوید ایران زمین

    پاسخحذف
  4. حسن روحاني شد جنبش سبزي؟ اين هست اشارتي كه مكرر نمي شود؟ كاش صدسال سياه اين ترهات مكرر نشود؟ تو سخنراني شيخ حسن روحاني در 23 تير88 يادت هست؟ حسن روحاني تا مغز استخوان به مافياي قدرت استبدادي وصل هست پسر خوب! اين چه اعتمادبنفس مضحكي هست كه تو داري؟

    پاسخحذف
  5. علی یعقوبی

    پ.ن.: این اسم خیلی مهم تر از اونی است که فکر میکنی

    پاسخحذف
  6. ضمناً

    آقا تهرانی نمرده و هنوز هم همان آخوند جبهة پایداری است. فردی که فوت کرد، آیت الله مجتبی تهرانی است که از شاگردان خمینی بوده و از دوستان آقا مصطفی، آدم حسابی ای است که 40 سال امام جماعت مسجد جامع بازار بود، انسانی وارسته و به دور از بازی های سیاسی. هر چند مثل خیلی های دیگر حضرت آقا از جنازه ایشان هم نگذشت و به نفع خودش تشییعش کرد.

    تا انجا که من میدانم مصباح طرف نیمه روشن بیت است، نه نیمه تاریک. بنابراین به نظر من -و در تأیید نظر شما- پایداری نفهمیده که پشت جلیلی رفته است -بازم هم جالب که یک نیمة سپاه هم هنوز نفهمیده که نیمه دیگر چه آشی برایش پخته است ما انتظار داریم تحلیل گران سیاسی خارج و داخل نشین بدانند!- و در آیندة بسیار نزدیک مانند محمود به سرعت به گه خوردن افتاده و او را بدترین خظر برای اسلام از زمان مادها اعلام خواهد کرد.

    پاسخحذف

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.