این مملکت در دست کیست؟

                                                                                                         سه‌شنبه ۹ دی ۱۳۹۳
   
 
علی یونسی گفته است که برخود با دراویش خارج از اراده‌ی حاکمیّت است. این یعنی چه؟ برخورد با دراویش شامل دستگیریها و احضارهای امنیّتی، ‌ضرب‌وشتم علنی خیابانی نیروهای انتظامی،‌ بازداشت و زندان قوّه‌ی قضائیّه و موارد مشابه می‌شود. منظور یونسی این است که نیرویی خارج از اراده ی حاکمیّت در این مملکت، این همه شاخه و شعبه دارد و کسی متعرّض آن نمی‌شود؟! تا پیش از این موضوعهای مانند «رفع حصر» خارج از اراده‌ی «دولت» خوانده می‌شد امّا حاکمیّت و حکومت را بار اوّل است می‌شنویم، آن هم در این مقیاس وسیع.
   
جزوه‌ای که منتسب به منبعی نزدیک به رئیس جمهور بود و بار اوّل در سحام منتشر شد، از وجود نیروهایی گسترده و سازمان‌یافته جهت کارشکنی برای دولت می‌گفتند که در واقع شفّاف‌سازی همان نهادی بود که در زمان خاتمی بحران‌آفرینی می‌کرد و اندک‌کسانی از اندرونی نظام مانند علی کردان بعدها در مصاحبه‌هایشان غیرمستقیم به آن اشاره کردند. این خیلی بزرگتر از آنچه بود که من نیمه‌ی تاریک سپاه خواندم. نکته‌ی جالب در آن متن، نارضایتی رهبر از این افراد و فرمان‌نبردن آنها از وی بود. این چگونه ممکن است؟
  
نکته‌ی مهم این است که کسانی که از رهبر فرمان ‌نمی‌برند، می‌دانند که اگر این نافرمانی در جهت حمله به منتقدان وی باشد، ‌با نهی وی مواجه نمی‌شود. برای همین بسیاری افراد به رغم حمایت خامنه‌ای از تیم هسته‌ای همچنان به آنها می‌تازند، یا به رغم فتواهای موجود از وی در مورد حقوق شهروندی بهائیان، ‌آن حقوق را از ایشان دریغ می‌کنند یا برخلاف گفته‌های او تصویری مبالغه‌آمیز از رهبری وی ارائه می‌کنند. کسانی که به سفارت انگلیس حمله کردند - با وجود مخالفت بعدی خامنه‌ای- چه شدند؟ چرا شورای نگهبان تمام نمایندگان متحصّن را باز هم برخلاف گفته‌های خامنه‌ای ردّ صلاحیّت کرد؟ آمران و قاتلان قتلهای زنجیره‌ای چه شدند؟ با اکثر آنان برخورد نشد و زندانیان نیز پس از مدّتی آزاد شدند. سعید امامی به شکل صوری معدوم شد و به نحوی جور دیگران را کشید. روزی نیست که پرونده‌ی خودسرهای اقتصادی دولت محبوب رهبر رو نشود ولی آیا نشانه‌ای از برخورد جدّی با آنان دیده می‌شود؟ چطور از دادگاه شهرداری کرباسچی -به تعبیر تاجزاده- سریال تلویزیونی ساختند ولی کسی از دادگاه و پرونده‌ی «معاون اوّل نظام» خبری ندارد؟ به سادگی می‌توانید به این فهرست موارد بسیار زیاد دیگری بیفزایید.
  
معتقدان به عملکرد رهبر نظام و منتقدان آن از دو منطق گوناگون پیروی می‌کنند، ‌منتقدان وفادار به اصل نظام، اجرای بی‌تنازل قانون اساسی را می‌پذیرند و معتقدان به آن ریاکارنه و مدام بر اطلاق ولایت و برداشتهای غلوآمیز از رهبر نظام و فرمان‌پذیری از او انگشت می‌گذارند (می‌گویم ریاکارانه چون خودشان چنین نمی‌کنند و هرجا لازم بدانند فرمان نمی‌برند). فاصله‌ی بین قانون اساسی و اختیارات فراقانونی رهبر را یک چیز پر می‌کند: بحران مداوم. نیروی خودسر، نیمه‌ی تاریک سپاه، دولت در سایه یا هر نامی که بر آن بگذاریم، با بحران‌آفرینی پی‌درپی موجب ایجاد آشفتگی دستوری می‌شود؛‌ چیزی که باعث بقای نظام است.  
 
کسانی که به رفع تحریمها به عنوان راهی برای ضعیف‌کردن کاسبان فتنه دل بسته‌اند به یاد بیاورند که اسکله‌های غیرمجاز در زمان خاتمی و پیش از تحریمهای کمرشکن هم بودند ولی هشت‌سال فریاد و فغان اصلاح‌طلبان راه به جایی نبرد. الآن -فقط درباره‌ی همین یک موضوع- کار به جایی کشیده که اسکله‌های مجاز هم به دست نیروهای نزدیک به نیروهای امنیّتی -و هرکه بپذیرد با آنان کار کند- افتاده است؛‌ این وضع با رفع تحریم عوض نخواهد شد. 
  
نقش نیروهای سبز، تمرکز نظری بر شکاف بین قانون و قدرت مطلقه و نقد بی‌تفاوتی (یا تشویق غیرمستقیم) رهبر درباره‌ی نیروهای سایه است و وظیفه‌ی رئیس جمهور نیز عمل به توسعه‌ی همه‌جانبه. روحانی فقط در یک زمینه‌ی سیاست خارجی (آن هم بیشتر در رابطه با مذاکرات هسته‌ای)‌ فعّال عمل کرده است و نیروهای مخالف را با سخنان و نهیبهای خود در حصار نگه داشته است ولی در زمینه‌های داخلی ساکت و منفعل بوده است. بحث تقدّم کدام مدل توسعه خیلی وقت است که گذشته؛ واقعاً قرار نیست که مثلاً توسعه در سیاست خارجی «به تنهایی» به رفع مشکلات داخلی کمک کند. روحانی باید همان کنشمندی و حمله به مخالفان خود را در دیگر زمینه‌ها نیز اعمال کند چون این نیروها فقط با برخورد متقابل، مهار (و نه نابود) می‌شوند. عملکرد آنان نوعی اسیدپاشی دائمی و هدفمند به جامعه است؛ این می‌تواند به بهانه‌ی انتشار یک کتاب مانند «کلنل» یا اکران یک فیلم مانند «خانه‌ی پدری» باشد؛ مهم ایجاد تنش و هجمه است، بی‌تفاوتی و سکوت به جری‌تر شدن اشباح ساکن سایه و نیروهای وفادار به آنان می‌آنجامد. درباره‌ی دو مثالی که زدم، نیازی نیست خود دولت سینه سپر کند بلکه کافی است دست نهادهای مدنی مانند خانه‌ی سینما و جامعه‌ی نویسندگان را در دفاع از خود باز بگذارد. روحانی تا همین حالا هم درباره‌ی وعده‌هایی که در زمان انتخابات داد، کوتاهی کرده است. جواب او به این نقد آن بوده که وعده‌هایش را فراموش نکرده است؛‌ امیدوارم او تغییر وضعیّت خود را در رتبه‌بندی نامزدهای انتخاباتی، با حمایت نیروهای منتقد جامعه فراموش نکرده باشد، چون آنان حتماً فراموش نکرده‌اند.

۴ نظر:

  1. مملكتِ معجزه-درمانى - http://kharmarderend.wordpress.com/
    هر سيستمى كه مريض ميشه (جسم، روان، اجتماع، حكومت، مملكت) اول بايد نوع مرض توسط مشاهده دقيق و تجربه تشخيص داده بشه.
    بعد علت يا علل بوجود اومدنش بررسى بشه.
    بعد روشهاى معالجه و هزينه و امكانات و سود و ضررهاى جانبيش سبك سنگين بشه،
    تا در نهايت درمان شروع بشه.
    كه تازه بايد روند درمانى دائم تحت نظر باشه
    و نهايتاً اگر موثر بود روشهاى جلوگيرى از برگشتن مرض پيگيرى بشه.
    اكثر ما در مواجهه با امراض بالا، اول از همه بدون تجربه و رعايت هيچ سلسله مراتب منطقى زرت يك فتواى كلى ميديم كه غالباً مغرضانه و متمركز روى اشتباهات بقيه است و تغييراتى كه اونا بايد بكنن. بعد در همون راستا يكى دوتا واكنش شكمى هم از خودمون در ميكنيم. و اگر بهبود آنى مورد انتظارمون انجام نشد انگشت اتهامه كه به سمت دوست و دژمن ميگيريم و خدا رحم كنه اگه قدرت توبيخشون را هم داشته باشيم.
    بيخود نيست ميگن مملكت امام زمان. فقط معجزه ميتونه شفامون بده

    پاسخحذف
  2. سه شنبه ۱۶ دى ۱۳۹۳
    خرابه های جمهوری اسلامی
    ابراهيم نبوی
    نصف شان دارند سنگ پرت می کنند توی چاه، نصف شان درش می آورند. نصف بودجه را می دهند به شورای نگهبان و مجلس و قوه قضائیه که برای دولت دردسر کنند، نصفش اش را هم می دهند به دولت که جلوی دردسرهایی که حکومت برایش درست می کند بگیرند. یعنی اگر دو هزار سال دیگر مثلا خرابه های جمهوری اسلامی را کاوش کنند، از روی بقایای تمدن جمهوری اسلامی به چند نتیجه می رسند:

    یک، تمدن جمهوری اسلامی، تمدنی بود که هیچکس نمی خواست آن را از بین ببرد، برای همین برای خودش دشمن تولید می کرد.

    دو، رهبران تمدن جمهوری اسلامی برای از بین بردنش همه تلاش ها را می کردند، ولی مردم برای نابودی حکومت با آنها همکاری نمی کردند.

    سه، طرفداران حکومت سعی می کردند دولت را از بین ببرند، ولی مخالفان حکومت سعی می کردند دولت را حفظ کنند. (در اینجا باستانشاس بدجور قاطی می کند.)

    چهار، یکی از ویژگیهای تمدن جمهوری اسلامی این بود که هیچ وقت به نتیجه نمی رسید، هر برنامه ای را شروع می کرد، ولی به سرعت از کاری که کرده بود پشیمان می شد و کار جدیدی را شروع می کرد. به همین دلیل اکثر مردم در آن متهم می شدند، ولی هیچکس محکوم نمی شد و هیچ حکمی اجرا نمی شد.

    پنج، بقایای تمدن جمهوری اسلامی نشان می دهد که اغلب اشخاص مهم در آن دائما در حال حرف زدن بودند و هر کسی تصمیم می گرفت هر کاری بکند، همه سعی می کردند جلوی او را بگیرند و هیچ اثری از اینکه این تمدن چگونه اداره می شد در بقایای آن یافته نشده است.

    شش، برخلاف اغلب تمدنها که براثر سعی و خطا اداره می شدند، تمدن جمهوری اسلامی براساس تئوری خطا و خطا اداره می شد، نشانه های یافته شده در منطقه ای به نام پاستور نشان می دهد که آنها دائما خطا می کردند، بعد آن را متوقف می کردند و خطای دیگری را تکرار می کردند.

    هفت: تمدن جمهوری اسلامی از گروهی به نام "نخبگان" برخوردار بود که نشانه های مختلف می گوید که افراد بسیار هوشمند و خلاقی بودند. در این تمدن سالها تلاش می شد تا نخبگان بیاموزند و تجربه کنند و وقتی آنها به درجه عالی می رسیدند، آنها را می زدند، یا زندانی می کردند، یا فراری می دادند.

    هشت، هیچ نشانه ای از چگونگی سقوط این حکومت پیدا نشده و به نظر می رسد به تدریج فرسوده شده و از میان رفته است.

    همه اینها را گفتم که بگویم قانون "امر به معروف و نهی از منکر" که بعد از چند ماه دعوا، بزن بزن، درگیری، بی آبرویی، اسیدپاشی، چاقو زنی در جهرم و جاهای دیگر به وسیله نمایندگان مجلس تصویب شده بود و اعضای شورای نگهبان هم بارها از آن حمایت کرده بودند، دیروز توسط شورای نگهبان به دلیل اینکه مخالف قانون اساسی بود، رد شد. این قانون رد شده سیزده ماده داشت که در این سیزده ماده، چهارده مورد خلاف قانون اساسی بود. باز هم بگید خدا نیست.

    پاسخحذف

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.