چفیه

                                                                                                     دوشنبه ۲۵ امرداد ۱۳۹۵


کیارستمی می‌گفت که محدودیّتها می‌تواند باعث شکوفایی خلّاقیّت شود. به گمانم جز عرصه‌ی هنر در دیگر زمینه‌ها هم برخی محدودیّتها برای خیلی‌ها می‌تواند مانع افراط و تفریط شود. بشر تمایل غریبی به زدن به سیم آخر دارد ولی حقیقت خیلی وقتها در جوار واقعیّت و میانه‌های راه است و نه در مقصدی خاص. نوشته‌های سابقاً عجیب نویسندگان جلای وطن کرده دیگر برای من شگفتی‌‌آور نیست. هربار که کسی می‌رود آن‌طرف منتظر می‌مانم که نوبتش کی می‌رسد. نویسنده‌ی این متن هم مدّتی مقاومت کرد ولی آخرش رفت قاتی باقالیا.

ساده‌لوحی بلکه اشتباه مهلک محمود عبّاس در دیدار با رهبر فرقه‌ای رسوا و بدنام به اندازه‌ی کافی مادّه‌ی خام برای نوشتن می‌دهد ولی از میان آن همه، ‌انتخاب متلک‌پراندن به خامنه‌ای، دیدن جرجیس از میان پیامبران است. نه عبّاس مساوی فلسطین است و نه اشتباه او مانع حمایت از آرمان قدس. تنها انگیزه‌ی خواندن متن، چفیه‌ی رهبر بود که نمی‌دانستم این وسط چه کاره است. نویسنده هم مثل بسیاری از وبزیان پنداشته چفیه‌ای که بر دوش رهبر است از فلسطین آمده یا لااقل به یاد آنان است. چفیه همان کوفیّه است (ر.ک به المنجد)؛ ‌یعنی پارچه‌ای که در کوفه  بافته می‌شود و از اینجا به دیگر نقاط رفته است. عراق در حوزه‌ی تمدّنی ایران بزرگ واقع شده و خلاصه اینکه نه خود این پارچه بیگانه است و نه خامنه‌ای صرفاً به‌خاطر فلسطین بر دوش می‌افکند. چفیه‌‌ی مردم عرب خوزستان در زمان جنگ در جبهه کارکردی چندگانه یافت و از دید رهبر نظام نماد بسیج و انقلابی‌گری است.

جا دارد ما و عقلای منتقد از خودمان بپرسیم که اگر همه‌ی فکر و ذکرمان بشود دیدن فلان لکّه‌ی تیره در دامان نظام و بزرگنمایی آن تا حدّ امکان، بی‌طرفی انتقادی و دیدن تمام جوانب و ملاحظه‌ی نقاط مثبت به کنار،‌ واقعاً حوصله‌مان سر نمی‌رود؟ چه حالی دارید اگر آهنگی که دوست دارید در تمام اوقات شبانه‌روز برایتان پخش کنند (از شیوه‌های مجرّب شکنجه است) یا غذایی که دوست دارید در همه‌ی وعده‌های غذایی جلوتان بگذارند؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.