استمرار دهه‌ی شصت

                                                                                           چهارشنبه ۳۱ شهریور ۱۳۹۵


هرسال به نسبت سال پیش نوشته‌ها پیرامون آغاز و پایان جنگ محتاطانه‌تر و آمیخته به تردید می‌شود. طبیعی است که جوّ پرسشگر جامعه روی نویسندگان اثر بگذارد. می‌پرسند چرا آغاز جنگ را گرامی می‌داریم؟ من نیز پیش از این جزو مدافعان گرامیداشت پایان جنگ بودم. الآن نیز این کار بیراه نیست ولی آغاز جنگ، آغاز دفاع هم هست پس می‌توان ایستادگی کم‌نظیر خوزستان و خرّمشهر برابر ارتش مجهّز عراق را گرامی داشت. اگر توقّف عراق پشت دروازه‌های خرّمشهر در برابر مشتی جوان با سلاح سبک نبود،‌ الآن خوزستان از ایران جدا شده بود. پس این دفاع جشن گرفتن هم دارد. روز فتح خرّمشهر هم که جای خود دارد ولی دفاع ایران فقط دوسال و اندی بود و نه بیشتر و پس از ‌آن «جنگ» بود؛ جنگی که هر دو طرف در آن مقصّر بودند. قبول آتش‌بسی دیرهنگام و پایان جنگی که بسیار پیش از این می‌شد پایان یابد، جشن گرفتن ندارد. نویسنده می‌نویسد که چون امام گفته «جام زهر» پس فلان و بهمان؛ این هم نوعی از استدلال است که به جای نظر به حقایق به فلان گفته‌ی شخصی ارجاع داده شود آن هم بدون اینکه بدانند چرا او از اصطلاح «جام زهر» استفاده کرده است. نویسنده می‌گوید که تضمینی نبود که اگر پس از فتح خرّمشهر آتش‌بس می‌شد صدّام پس از تجدید قوا دوباره حمله نمی‌کرد؛ خوب مگر در سال ۶۷ چنین تضمینی وجود داشت؟ می‌نویسند که هنوز نفت‌شهر در تصرّف عراق بود؛ بسیار خوب با برنامه‌ریزی و بازپس‌گیری این شهر آتش‌بس را می‌پذیرفتیم نه اینکه بگوییم اگر جنگ بیست‌سال هم طول بکشد، ما ایستاده‌ایم. شعر پایانی البتّه در سوگ جوانانی که به خاطر لجبازی عدّه‌ای پرپر شدند خواندنی است و این پرسشگری در آینده ادامه خواهد داشت.

پیشتر و درباره‌ی اعدامهای سال۶۷ نوشته بودم که با توجّه به منطق اعدامهای اخیر، آن تفکّر هرچند به شکلی بسیار کمرنگتر همچنان ادامه دارد. الآن نیز با توجّه به شرایط منطقه می‌گویم که آن جنگ‌طلبی (مثلاً برای رهایی ملّتها ولی در واقع برای تحکیم قدرت خود) ادامه دارد و اساس تفکّر عوض نشده است. تنها حضور نظامی معقول خارج از مرزهای ایران، کمک به جنبشهای جهادی فلسطین و لبنان برای جلوگیری از تاخت‌وتاز اسرائیل و کمک به دولت عراق است و نه بیشتر. می‌گویند در سوریه‌ایم چون اگر آنجا نجنگیم باید با داعش در مرزهای خود بجنگیم (برخی با اغراق می گویند وسط ایران!) خوب اوّلاً عراق واسط بین ایران و سوریه است. ایران با کمک به دولت عراق و کردهای ساکن اقلیم در حقیقت خود را از داعش دور نگه داشته است در ضمن این جنبش فقط در مناطق آشوب‌زده کارایی دارد و توان برخورد با یک ارتش نظامی را ندارد. از طرف دیگر مگر طالبان سلف داعش و مشابه آنان نبودند و نیستند؟ چطور ما با آنها در مرز افغانستان وارد جنگ نشدیم؟ سوّمین مثال نقض یمن است. ما با یمن چه مرز مشترکی داریم که کسی بخواهد به ما حمله کند؟ وضع حوثی‌ها مثل اسد است یعنی به زحمت نماینده‌ی نیمی از مردم یمن‌اند و نخواهند توانست هیچگاه بر کلّ یمن سلطه یابند. ایران باید از فکر سلطه بر سوریه و یمن بیرون بیاید و با کمک سازمان ملل یا حتّی دو کشور روسیه و امریکا آتش‌بس را بر این دو کشور حاکم کند و پس از آن مهار کشور را به انتخابات مردمی بسپارد.

می‌گویند سوریه در محور مقاومت است و نباید از دست برود. اوّلاً حزب‌الله الآن به قدری قدرت یافته که بدون سوریه نیز سر پای خود ایستاده و امکان کمک‌رسانی به آن –برخلاف غزّه- از راه دریا و هوا ممکن است. حماس و جهاد اسلامی هم به رغم تمام محدودیّتها همچنان ایستاده‌اند. یا مردم سوریه بقای در «محور مقاومت» را خواهند پذیرفت که فبها و اگر نپذیرند، به جبر نمی‌توان حکومت پدر-پسری غیردموکراتیک را بر آنان حاکم کرد.

«محور مقاومت» ظاهراً محلّل کارهای ایران در سوریه و خیلی جاهای دیگر است. طبق این معیار ایران سیاستش را بر اساس دشمنی با اسرائیل بنا می‌کند و حتّی خصومتش با امریکا بیشتر به خاطر آن است. امّا شیعه‌گری ایران در بحرین و یمن و سوریه و نقاط دیگر باعث شده که اعراب از ترس ایران به اسرائیل نزدیک شوند. گذشته از حماقت‌بار بودن اشتباه آنان، اگر دشمنی با اسرائیل معیار اوّل و آخر منطقه‌ای ایران است، نظام باید جلو نزدیکی این کشورها به اسرائیل را بگیرد که لااقل کشورهای بی‌طرف یا غیرمتخاصم به حدّ خصومت و هم‌پیمانی با اسرائیل نرسند ولی می‌بینیم که ایران به سیاستهای گذشته‌اش ادامه می‌دهد. برخی وزرای عربی برای اوّلین‌بار به شکل علنی با مقامات اسرائیلی ملاقات کرده‌اند و محور مذاکرات هم ایران بوده است. چرا ایران برای نزدیکی با این کشورها کاری نمی‌کند؟

ادامه‌ی جنگ در منطقه با ادامه‌ی جنگ هشت‌ساله مشابهتهای زیادی دارد که مهمترین آن بی‌مسئولیّتی نظام ایران در قبال کشته‌ها و آسیب‌دیده‌ها و ویرانی‌هاست با سیاستی مبهم و توجیه‌گر. سیاست هسته‌ای ایران نیز چنین ویژگی‌هایی داشت. در رویارویی یا دشمنی قدرتهای برتر و برخی کشورهای مرتجع منطقه با ایران شکّی نیست ولی بسیاری از این دشمنی‌ها اوّلاً با شکل سیاست‌ورزی ایران است، ثانیاً بعضی وجوه آن نیز با مذاکره و گفتگو حل می‌شود. مشکل اینجاست که وجود دشمن برای خیلی‌ها درون ایران نعمت است که نباید آن را از دست داد و این حکایت دیگری است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.