جستجوی ابوذر

                                                                                               ‌سه‌شنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۶
               
...قهرمان این داستان فرزند غیور صحرا است. فرزند صحرای مغروری است که با همه تنگدستی و عسرت، همواره عار داشته است که حتی آسمان بر او اشک ترحّم فرو بارد، فرزند صحرایی است که بر کرانه‌ی دریاها نشسته است و قرنها از سر غرور در زیر آتش خورشید تشنه مانده، برای آشامیدن آب سر به دریا نیز فرود نیاورده است. چهره گندمگون و آفتاب‌زده‌ای است که خشونت صحرا در آن نقش بسته؛ پوست چروکیده‌ای است که همچون پاره‌چرمی در زیر آفتاب جزیره، خشکیده و سیاه گشته است؛ قامت باریک و بلندی است که بار رنجها و سختی‌های بیابان اندکی آن را خمیده است؛ سینه لاغر و استخوانی‌ای است که مردی و پایداری از آن می‌تراود، و دو چشم دلیر شیری است که از لهیب آتش صحرا، برای خویش، دو نگاه ساخته است. این داستان سرگذشت تندبادی است که در میان قبیله‌ای طغیان کرد و در صحرای خلوتی فرو نشست... سرگذشت مردی از غفار است...

علی شریعتی / مجموعه آثار ۳ / ابوذر / ص ۱۹

۳ نظر:

  1. شما از وقتی رفتی توییتر اینجا کم کار شدی، کمپین بازگشت عیار راه بندازیم.

    پاسخحذف
  2. ما نسل قدیمیم از قافله عقبیم. کجا شما را در توییتر پیدا کنیم؟

    پاسخحذف

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.