آغاز بحران ایران-ترامپ

                                                                                                 سه‌شنبه ۱ خرداد ۱۳۹۷
   
    
امریکای ترامپ با اظهارنظر اخیر پمپئو گویا می‌خواهد تمام حساب چهل‌سال گذشته‌اش با نظام ایران را یک‌جا تسویه کند. گذشته از قول ترامپ درباره‌ی پاره‌کردن برجام و اصرار به نابودکردن میراث اوباما،‌ حوادث یک‌سال گذشته نیز در این بین بی‌تأثیر نبوده است. سیاست امریکا ترکیب پیچیده‌ای از سلطه‌گری یا امپریالیسم، منافع ملّی و لابی‌های کشورهای دیگر است که هر یک به نحوی یکدیگر را تکمیل می‌کنند. ایران روی ترامپ تاجر حساب باز کرده بود که بی‌جهت کاری نمی‌کند که ضرر مادّی برایش داشته باشد و به تضمین قرارداد بوئینگ نیز نیم‌نگاهی داشت ولی لابی قدرتمند عربی بر ایران چربید و کفّه‌ی ترازو را به آن طرف سنگین‌ کرد. ترامپ پیش از این از فایده‌ی ایران در سوریه و عراق گفته بود که با دشمن مشترکشان می‌جنگد ولی با پایان استیلای داعش این امتیاز نیز از بین رفت. در این میان هر قدر از تحریک عربستان پیش و پس از اعدام شیخ نمر و اشغال سفارت بگوییم کم گفته‌ایم. سخن سرداران نظامی پیرامون احتمال پایگاه‌زدن در سوریه و یمن و شعارنویسی روی موشک نیز محکم‌کاری کسانی بود که سر به تن برجام نمی‌خواستند. به اینها درگیری ایران و اسرائیل در سوریه را نیز بیفزایید.
  
جز امریکا و نظام ایران که یکی با هر دوازده‌بندی که پمپئو گفت موافق و دیگری مخالف است، بازیگران دیگری نیز هستند که هر کدام با بخشی از آن موافق یا مخالفند و این مسئله را بسیار پیچیده می‌کند. مخالفت اروپا با ترامپ حدّاکثر ناظر به بخش هسته‌ای خواسته‌های امریکاست ولی درباره‌ی مسائل منطقه‌ای و ‌موشکی مذاکره را لازم می‌دانند. روسیه نیز آرام‌آرام با قدرت‌گرفتن اسد خواهان خروج ایران شده که ممکن است در درازمدّت شاهرگ حیاتی حزب‌الله را هم تضعیف کند. حکایت عراق و یمن نیز با تفاوتهایی از همین دست است. نکته اینجاست که جز ارتباط ایدئولوژیک با حزب‌الله، هیچ کشور یا گروهی در ازای کمک ایران،‌ تسلیم خواسته‌های این کشور نخواهد شد. فلسطینیان به ایران این تذکّر را دادند ولی نمی‌دانیم که آیا شنیده شد یا نه.
  
حکایت منتقدان نظام ایران داستان دیگری است. گذشته از چندپاره بودن آنان ولی سلیقه‌ای که من می‌پسندم طرفدار برجام و مخالف دخالت خارجی ایران در کشورهای دیگر است. حمایت از حزب‌الله تا آنجا که سدّی برابر زیاده‌خواهی و تجاوز اسرائیل باشد خوب است و بیش از آن نه. حمایت از فلسیطنیان نباید همراه با تعیین تکلیف برای آینده‌ی آنان باشد که مثلاً حتماً باید طرفدار نابودی اسرائیل هم باشند. رابطه‌ی ایران و طالبان در هر شکلی مذموم است؛‌ اگر بحث حقّابه‌ی ایران است باید از راه دیگری حل شود،‌ اگر بحث تضعیف داعش است، باید با کمک به دولت مرکزی باشد. حوثی‌ها فقط بخشی از مردم یمن‌اند و به اندازه‌ی تعدادشان در آینده‌ی یمن سهم دارند و نباید آنان را انقلابیان یمن و طرف دیگر را مزدور سعودی خواند. می‌بینید که برآیند این چهار دیدگاه، معضل را پیچیده‌تر می‌کند.
   
برخی اصلاح‌طلبان سابق و لاحق در بیانیّه‌های تویتری خود نوشته‌اند که اگر رفع حصر و آزادی زندانیان سیاسی و گسترش آزادی‌های مدنی و چه و چه را شاهد باشیم، امریکا و جهان در برابر ایران کاری از پیش نمی‌برند ولی این حرف شعاری بیش نیست. اگر نظام سر عقل بیاید و دست از بسط روزافزون دایره‌ی قدرت خود و محدودکردن هرچه‌بیشتر آزادیهای شهروندان بردارد،‌ حدّاکثر جلو شورشهای اجتماعی را می‌گیرد ولی این چه ربطی به تحریمهای ریزودرشت خواهد داشت؟ ایران اگر نتواند مشکلات خود با دیگر کشورها، به ویژه امریکا و کشورهای منطقه را حل یا کم کند،‌ یک کوبای بزرگ خواهد شد.

مهم این است که منتقدان بدانند به قول ابوالفضل قدیانی تهدید خارجی نباید باعث شود که استبداد داخلی در پرانتز قرار داده شود. آزادیخواهان باید هر دو را با هم نقد کنند؛‌ نه از ترس ترامپ، از کارهای غلط نظام دفاع کنند و نه از جور نظام به قدرت خارجی پناه ببرند. با کمال تأسّف تعداد کسانی که بتوانند این موازنه را به شکلی مفید و مطلوب در اندیشه و کنش خود برقرار کنند بسیار کم‌ است. 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.