فرد و ساختار

                                                                                                      شنبه ۲۳ تیر ۱۳۹۷


این نوشته از محمّد مالجو در نقد نیکفر و دفاع ضمنی از فاطمه صادقی را اواخر سال گذشته دیدم امّا اصل بحثش کهنه نشده و نمی‌شود. آیا مسئولیّت اعمال اشخاص را به خود آنها برگردانیم یا به «جا»ی آنها در ساختاری که در آن حضور دارند. بحث نیکفر این بود که نباید مسئولیّت را به گردن سیستم انداخت و نقش افراد را کمرنگ کرد. خلخالی می‌توانست در آن نقش نباشد و یا اگر بود می‌شد رفتار دیگری از خود بروز دهد. مالجو گرچه با او ابتدا موافقت می‌کند ولی در آخر تأکیدش را روی ساختار می‌گذارد نه فرد. اگر اینطور نبود،‌ اصولاً نوشتن این یادداشت لزومی نداشت. این بحث حالا هم تازه است، به ویژه اینکه خلخالی‌های کوچک دیگری در فرایند قضایی‌ و بازرسی افکار عمومی حضور توأمان دارند مثل سعید مرتضوی و درگذشت عبّاس امیرانتظام نیز بار دیگر بحث بخشش و فراموشی را تازه کرده است.
  
ابتدا بگویم که بحث نیکفر صفرویکی نیست یعنی اگر او کسی بود که مدافع نظام اسلامی بود،‌ می‌شد گفت که اصل عادلانه‌بودن نظام قضایی ایران را بدیهی گرفته و فقط مشکلش با شخص خلخالی است. در آن صورت می‌گفتیم اصل را رها کرده و به فرع چسبیده است امّا می‌توان کسی که «الهیّات شکنجه» را درباره‌ی نظام قضایی نوشته به چنین عقیده‌ای منتسب کرد؟ پس او هم می‌داند که ساختار مهم است امّا از ساختار (که مالجو می گوید نام جهل ماست) نمی‌شود شکایت کرد و آن را به دادگاه کشاند. از طرف دیگر مالجو یک خلط کوچک انجام می‌دهد؛ خلخالی را به هنگام تصدّی و داشتن مسئولیّت، جزئی از ساختار می‌بیند ولی وقت حساب‌رسی از او، فقط وجه شخصی‌اش را ملاحظه می‌کند. اگر او در دادگاه صالح یا در پیشگاه تاریخ یا افکار عمومی محاکمه می‌شد/بشود علاوه بر شخصش، آن ساختار نیز به پرسش کشیده می‌شد/می‌شود. مفهومی انتزاعی را جز در مصادیقش نمی‌شود بازشناخت و به پرسش کشید. 

مالجو نوشته که خلخالی کاری می‌کرد که قدرت فائقه در کشور از او می‌طلبید. این هم اشتباه دیگر. قلع‌وقمع مخالفان شاید در کوتاه‌مدّت تفوّقی را برای نظام به ارمغان آورد ولی در بلندمدّت زیر پایش را خالی کرد. سعید مرتضوی در کوتاه‌مدّت با بستن روزنامه‌ها شاید نیاز به تغییر را مهار کرد ولی آبی پشت سدّ نظام جمع شد که دیر یا زود آنرا در هم خواهد شکست. هم خلخالی می‌توانست عادلانه رفتار کند (و به استقرار بلندمدّت نظام کمک کند) و هم مرتضوی می‌توانست با مدارای بیشتری فرمان بگیروببند رهبر را اجرا کند تا تغییر تدریجی باعث بقای بیشتر نظام شود. یعنی کار ایندو حتّی با معیار دفاع از نظام هم درخور پذیرش نبود و همان زمان برخی از درون نظام این‌دو را نقد کردند. مطهّری نیز با خلخالی اختلاف‌نظر داشت ولی از دیدگاه درون‌ساختاری؛ مالجو این ایراد را به مطهّری می‌توانست بگیرد ولی به نیکفر خیر.

با همین معیار برخی از طرفداران رهبرنظام احمدی‌نژاد را -پس از رویارویی با خامنه‌ای- محکوم کردند تا بگویند نظام که ایرادی نداشت، او بد بود ولی بلافاصله جواب شنیدند که او درون همین نظام رشد کرد و رهبرنظام بالاترین حمایتها را از او کرد، پس مسأله را به شخص تقلیل ندهید. محاکمه‌ی احمدی‌نژاد،‌ محاکمه‌ی نظام و رهبرش نیز خواهد بود. کسانی که از خلخالی حساب می‌کشند نیز هم او و هم حلقه‌های قدرتی را که او را ساختند زیر ذرّه‌بین می‌برند. آخرین نکته اینکه توضیح‌خواهی از امثال خلخالی، مرتضوی و احمدی‌نژاد باعث می‌شود کسانی که همین حالا دارای مسئولیّتند،‌ حساب کار دستشان بیاید و سرمست از قدرت هرکاری بخواهند نکنند. «ساختار» خودآگاهی ندارد تا چنین واکنشی به نقد منتقدان نشان دهد ولی اشخاص آگاه و حسّاسند و می‌فهمند که مکافات ظلم گریبان آنها را خواهد گرفت. اگر مالجو اصراری بر دفاع از مصاحبه‌ی خام فاطمه صادقی با اندیشه پویا نداشت، خودش این نکات را به سادگی درمی‌یافت. 

۱ نظر:

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.