سیاست دینی علیه دین سیاسی

                                                                                         چهارشنبه ۲۸ شهریور ۱۳۹۷


از حدود سیصدسال تاریخچه‌ی زندگی معصومان فقط اندکی از آن را‌ آنها «در قدرت» و بخش عمده‌اش را «بر قدرت» بودند. به عبارت دیگر، درسهای چگونگی زندگی در برابر قدرت و نحوه‌ی نقد اجتماعی آنها بسیار بیش از آموزه‌های دوران زمامداری آنهاست. نقد اجتماعی هم مستقیماً به کسانی برمی‌گشت که خود را خلفای پیامبر می‌خواندند. اینکه در دوران پهلوی روحانیان مرور دیدگاههای کسی مانند امام حسین را دستمایه‌ی قیام کنند در خور درک است امّا حالا باید بیشتر نگران نقد خود با همان معیارها باشند.

یک. حکایت سخت‌گیری امام علی به قضاتی مانند شریح قاضی معروف است که او را فقط به خاطر بلندکردن صدایش عزل کرد. او به خوارج که رسماً او را تکفیر می‌کردند کاری نداشت تا زمانی که دست به شمشیر بردند.  پس به نام حسین نمی‌توان به جای «عدلیّه»، «ظلمیّه» راه انداخت و هر مخالفی را به زندان افکند آن هم بدون رعایت تشریفات قانونی و حقوق مصرّح در قانون اساسی.

دو. حکومت دینی مستلزم داشتن نگاه دینی به طرفداران خود است. نمی‌توان هم مدّعی داشتن ایدئولوژی دینی بود و هم کسی که صراحتاً اسلام سیاسی را رد می‌کند،‌ دوست و برادر خواند. به نام دین نمی‌توان از بی‌دین سکولاری مانند بشّار اسد دفاع کرد. اگر در دوران جنگ با عراق، ‌اتحاد کوتاه‌مدّت با پدر سفّاکش توجیهی داشت،‌ حالا هیچ توجیهی ندارد.  

سه. طالبان افغانستان وارثان خوارج و سلف داعش‌اند. دشمنی آنان با تشیّع نیز کتمان‌پذیر نیست. به نام دین نمی‌توان از طالبان در افغانستان -به صرف مخالفت با امریکا- حمایت کرد.

چهار. امام حسن با معاویه صلح کرد و امام حسین پیش از درگیری و برای اتمام حجّت در کربلا پیشنهاد بازگشت به مدینه و ترک مخاصمه داد. به نام الگوگیری از معصومان نمی‌توان بر آتش اختلاف بین کشورهای مسلمان دمید،‌ سفارتشان را به آتش کشید و عاملان را آزاد گذاشت و برای آنان طلب مرگ و نابودی کرد.

پنج. مختار ثقفی حتّی برای خوانخواهی امام حسین نخواست و نتوانست از امام چهارم تأییدیّه بگیرد و متوسّل به محمّدبن حنفیّه شد. پس به نام دین نمی‌توان از شورشیان یک کشور (مانند یمن) علیه دولت مستقر دفاع کرد.

شش. نظام ایران از قاعده‌ی نفی سبیل برای جلوگیری از ورود ساسان سپنتا به شورای شهر استفاده می‌کند ولی پای روسیه را به معرکه‌ی سوریه باز می‌کند و فضا و پایگاه ایران را در اختیار آنان می‌گذارد.

هفت. کشور روسیه وارث نظامی دین‌ستیز به نام اتّحاد جماهیر شوروی است. حتّی اگر اینطور هم نباشد، حمایت این کشور از صربها در جنگ بوسنی فراموش‌نشدنی است. امروز هم مدافع نظامیان مسلمان‌کش میانمارند. حکومت چین نیز دستگاه عریض و طویلی برای تفتیش عقیده و شست‌وشوی مغزی مسلمانان آن کشور دارد. کسی که خود را ولیّ‌امر مسلمین جهان می‌داند هیچ برخوردی در حدّ تذکّر هم با این دو کشور نکرده است. پوتین از مسلمان‌کش حمایت می‌کند بعد به ولیّ خودخوانده قرآن هدیه می‌دهد!

این فهرست را می‌توان ادامه داد. توجیه خادمان نظام این است که اینها اقتضای منافع کشور است و در سیاست منافع بر اخلاق (و دین لابد) ارجحیّت دارد. خوب اگر اینطور است چه تفاوتی است بین نظام شاهنشاهی و نظام ولایی؟ شاید مهمترین دلیل پافشاری رسانه‌های نظام بر بخش احساسی قیام عاشورا همین باشد که توجّه به وجه ظلم‌ستیزانه‌ی آن به خودشان برمی‌گردد و آنان را به چالش می‌کشد.

۴ نظر:

  1. حواستان هست که حواستان نیست،حواستان کجاست؟!
    از تاریخچه‌ی زندگی معصومان «بر قدرت» و چگونگی زندگی در برابر قدرت و نحوه‌ی نقد اجتماعی آنها که بگذریم،می رسیم به گربه های نمک به حرومی که جَد و در جَد ولیمه خور مجلس شادی و عزای من و همه کسان من بوده اند و برای رونق حوزه و حجره کسادشان،دیدگاههای کسی مانند حسین ابن علی دستمایه کسب و کارشان کردند و ننگ ابدی بر پیشانی خود نقش زدند و مرده و زنده خودشان را مضحکه و رسوای همه کسان و ناکسان نمودند؟
    ١-حکایت عزل شریح قاضی توسط حضرت علی و مدارا با خوارج،تُفی است بر پیکر متعفن جلاد جمارانیِ که ششدانگ قتل و غارت و تجاوز به نام او سندخورده است و اعوان و انصار پرورشگاهی که خشم و خروش طالقانی و عصیان و اعتراض گلزاده غفوری را دیدند و برای کسب نام و نان،فرامین قرآن و رسول خدا و گذشت و سکوت ٢٥ ساله حضرت علی و خلف وعده و امر به جاسوسی کردن جلاد جماران را نادیده گرفتند و سرود ما همه سرباز توایم را سرلوحه کار خود قرار دادند و «ظلمیّه» را به جای «عدلیّه» بخورد مصیبت زده گان دادند،پس نمی توانی در کار نیست،چرا که وقتی دختر ابراهیم گلستان با وقاحت تمام می گوید:ما خواستیم و شد و پسر مفعولش به جانیان دهه ٦٠ و ٧٠ رای می دهد و انگشت جوهریش را به رخ مختاری و پوینده و پروانه اسکندری و داریوش فروهر می کشد و خواری طلبان و دمکراتها و سکولارهای ‌دَهنی و قلمی او را به چارمیخ سخره نمی کشند،جلاد جماران و پفیوز اعظم نظام مشرکین هم می توانند بدون رعایت تشریفات قانونی و حقوق مصرّح در قانون اساسی هر کاری که دلشان خواست بکنند و حروم لقمه های خواری طلب هم بی اجازه او هیچ گهی نمی توانند بخورند،‌اگرم بخورند طولی نمی کشد که با حکم حکومتی آنچه را خورده اند بالا می آورند و بنا به فرموده مصلحت و منفعت و حفظ نظام،دوباره بالا آورده را سر می کشند و آروغ جابجا و نابجا می زنند؛دراین باره مصداق عینی فراوانی وجود دارد که می توان فهرست کرد.
    ٢- این جمله شما «حکومت دینی مستلزم داشتن نگاه دینی به طرفداران خود است»غلط است،چرا که حکومت دینی موظف است که رعایت حال قاطبه مردم را بکند،
    چرا که داشتن همین نگاه دینی به طرفداران خود بود که حکایت بدوی های دهه ٦٠ و بدنی ها دهه ٧٠ را به فلاکت خواری طلبی و دریوزگی کشاند،از این که بگذریم فقط با داشتن نگاه دینی به طرفداران خود است که می توان هر قتل و غارت و تجاوزی را توجیه کرد و هم مدّعی اسلام ناب محمدی بود و هم با مک فارلین گفتگو کرد و هم از اسرائیل اسلحه خرید و هم با رعایت تشریفات قانونی و حقوق مصرّح در قانون اساسی،به پدر و پسر سفاک سوری نفت و نیروی مجانی داد؛بنابراین وقتی مردم عادی می توانند مشتری دائمی یک طیف سیاسی نباشند و از طیفهای دیگر یارگیری کنند،طبعا بر حکومتی که بنا به گفته* منتظری، نه جمهوری و نه اسلامی است،حرجی نیست که در آن واحد از نیروی های طالبان افغانستان و وارثان خوارج و سِلفِ داعشی یارگیری* کند و دشمنی کتمان‌ناپذیر آنان را با تشیّع فاکتور بگیرد و جنس بنجلش را بَرند جهانی کند.
    ‌٣-٤- ٥-در تمامی این موارد،تجربه ثابت کرده که برای حفظ نظام مشرکین،هر کاری می توان کرد و نمی توانی در کار نبوده و نیست و نخواهد بود،از مصداق عینی می توان بسیار نوشت.
    ٦- اولا قبلا به شما تذکر* دادم و یاد آور شدم که این حکومت،نظام ایران نیست و نظام مشرکین است،دوما خواری طلبان بدنی و قلمی و دهنی،باید کلاه و شال گردن و عمامه پفیوزی شان را بالاتر بگذارند،سوما مگر دولت و مجلس ٢٢ میلیونی،بعد از ٢٠ سال تحمل فشار از پائین و پذیرش لب دادن از بالا،دستاوردش چه بود؛مگر دولت منتخب ٢٤ میلیونی انگشت جوهری ها چه وزن و ارزشی دارد که بود و نبود ساسان سپنتا مهم باشد،آنچه مهم و ارزشمندست،بود و نبود روسیه در کشتارگاه سوریه است و بحث اختیار دادن و ندادن محلی از اعراب ندارد؛چرا که استفاده روسیه از فضا و پایگاه های نظام مشرکین،مزین امتنان بدوی ها و مدنی ها است؛وگرنه با رشادت تمام در برابر بخشیدن سهم دریای خرز سکوت نمی کردند و حمایت روسیه از تحریم نفتی و اتحاد با عربستان و امارات را به ثبت درتاریخ حواله نمی دادند؟!
    ٧-اگر سنسور های بخش خاکستری مغزت را فعال کنی،درمی یابی که این تناقضها کاملا طبیعی است و اصلا تعجبی ندارد،چون وقتی عقب عقب رفتی،بالاخره یا از این ور بوم میفتی از اون ور بوم،عجبا که مدعیان تحول و تغییر و پیشرفت،از هر طرف بوم که بی افتند،باز توی دامن نظام مشرکین می افتند.
    از ایران ایلخانی گفتن بود که گفت:به پایان آمد این دفتر،هنوز دو سه خطی مانده ...

    پاسخحذف
  2. حکایت دو سه خطی که نا گفته ماند.
    از ایران ایلخانی گفتن بود که گفت:دارم فکر می کنم کدوم اکانت بات و ربات و فیک و فحاش و مزدوری بود که گفت:ترسوها،دائم شعار میدن آزادی اندیشه با ریش و پشم نمیشه،شعار میدن مرگ بر روسیه،
    شعار میدن میز اگر صندلی بشه،ایران قیامت میشه،شعار میدن پیام ما روش عنه،حصر باید بشکنه؛ولی اینها بزدل سیاسی اند،هروقت ما میخواهیم یه کار عملی کنیم و برویم بن بست اختر را بزرگراه همت کنیم،باکتری ها و خس و خاشاکها هجوم میارند و میگن حمام خون راه نیندازید،ما داریم میلرزیم،خب به جهنم که می لرزید،برید یه جای گرم برای خودتون پیدا کنید،چکار کنیم ما؛آخه ما با چه آب و صابونی باید روتون و بشوریم؟
    *قرمساقزاده سپاه دولت پنهان می گوید:سپاه پاسداران انقلاب اسلامی،پسوند ایران ندارد،اونوقت یه عده ربات و بات و مزدور دَهنی و قَلمی و بَغلی دولت منتخب،هنوز شفاهی می گویند و کتبی می نویسند،جمهوری اسلامی ایران»طنز ماجر اینجاست که منتظری را رهبر معنوی خود نیز می خوانند و می دانند.
    *٢٤ شهریور در آخر بحث اذعان داشتید: مردم را نباید مشتری دائمی یک طیف سیاسی بدانیم و آینده‌ی را طیفی رقم خواهد زد که بتواند از دیگر طیفها یارگیری کند
    * ١٠ شهریوری که گذشت،برایتان ثبت برابر سند زدم که«ایران را به نظام مشرکین سنجاق نکنید که بد می کنید،که جابجا و نابجا و بی جا میکنید!»منتهی کو گوش شنوا و چشم بینا و زبان گویا؟!

    پاسخحذف
  3. بیدار شو ای دیده که ایمن نتوان بود،زین سیل دمادم که در این منزل خواب است.
    روشن است که حمله اهواز کار چه کسانی است؛باور ندارید،کتاب تاریخ معاصر را ورق بزنید و سابقه قرمساقزاده های بنام نظام مشرکین را از جلاد جماران و موسوی اردبیلی و موسوی تبریزی و میرمخنث و شیخ رشوه گیر و صانعی و گیلانی و لاجوردی و قدوسی و ری شهری و رئیسی و محمدی و فلاحیان و عالیجنابان سرخ پوش و خاکستری و سعید امامی و سعید حجاریان و سعید مرتضوی و سعید عسگر و سعید حدادیان را حرومزاده های جبهه مشارکت را در ذهنتان مرور کنید و این جمله های کلیدی «رُوش زیاد شده بود،گفتیم رُوش و کم کنند»،«آدم باشید،وگرنه میگم بییندازنتان بیرون»،«خفه شو پفیوز بتمرگ»،«دیپلمات‌ها و سفرای ما چریک‌های کت وشلواری هستند»،«قرار باشد ربع پهلوی بیاید،من هم چریک می شوم،«اگر مردم رو در روی نظام بایستند،من هم اسلحه بدست می گیرم و از نظام دفاع می کنم»،«ما به علت کمبود نیرو،دستگیرشدگان را برای جابجایی در تابوت گذاشتیم و وقتی که به مقصد رسیدیم همه مُرده بودند»،«اجازه به دهید این ٢٠٠ نفر را تا عاشورا نیامده اعدام کنیم»،«ما اشتباه کردیم که ٥٠٠ نفر اعدام کردیم»«کسانی که سینما رکس آبادان را آتش زدند،بعدا نماینده مجلس شدند»،را بخوانید و به فتوای قتل سلمان رشدی و دکترسامی و بختیار و فرخزاد و قاسملو و محسن نامجو و شاهین نجفی و امیر مقصودلو و جنایات کردستان و خوزستان و گنبد و کودتای سال ٦٠ و کشتار تابستان ٦٧ و پروژه قتلهای زنجیره ای و بدن مثله شده فروهر و پروانه اسکندری و امیرعلایی و پوینده و مختاری و حمید حاجی زاده و کارون ٩ ساله و کشتار ١٨ تیر و واجبی خوردن سعید امامی و بازجویی و توهین جنسی به زن سعید امامی و حکم حکومتی به خانه برگردید وگرنه خونتان پای خودتان است و قتلعام روز عاشورا و تجاوز سرپایی و عماله شیشه پپسی در کهریزک و انعکاس وسیع خبری آن در رسانه ها فکر کنید و حکم فرمان آتش به اختیار و اسیدپاشی نیروهای تحت امر و سریال تجاوز گروهی در کرمان و اصفهان و آتش زدن ساختمان پلاسکو و حمله ساختگی داعش به مجلس و نحو امدادرسانی به ساختمان پلاسکو و کشتی سانچی و مردم زلزله زده کرمانشاه و سرکوب همگانی متعرضین دیماه و کشتن سینا قنبری و صادقی و ترکاشوند و حیدری و قهرمانی و حبس و شکنجه ٤٠٠٠ نفری که دستگیر شدند و شوآف رضا ستوده و نسرین خندان و عکس سلفی گرفتن با پست برق ویدا موحدی که هیچ خط و خبری از زنده و مُرده اش نیست،را در تحلیلتان لحاظ کنید تا دربایید که چرا غارت شدگان در مردادماه فریاد می زدند،دشمن ما همینجاست،دروغ میگن امریکاست؛که چرا سرود پشت به دشمن و رو به میهن در سر خط خبرها قرار گرفت؛که چرا گفتمان براندازی حاکم شد و مدعیان بی اصل و نسب گفتمان خواری طلبی به مرخصی اجباری و استعلاجی رفتند،که چرا نوحه خوانی قرمساقزاده ها برای کشته شدگان اهوازی مضحکه و هجویه ای است که اصل مطلب را به محاق می برد،بنابراین پذیرش پروژه ای که چپ های راست شده و راست های چپ شده و چپ های چپ کرده و راستهای راست کرده و نخود لوبیاهای ملی منقلی و شوالیه های بی بدیل و غیرو ذالک ...آن را نسنجیده و نفهمیده حمله تروریستی قلمداد می کنند و همنوا با قرمساقزاده های نظام مشرکین،روضه محکومیتش را میخوانند،برای من قابل بلعیدن نیست؛چرا که هضم و دفعش معده و روده گاو و گوسفند می خواهد و مَخرج فیل،که ظاهرا عطا اله بهنود و مسعود اردلان و کسری ربع پهلوی و رضا ناجی و فرناز مهاجرانی و فرج نیکفر و محمد رضا دباغ و وکلای خیلی از پس و پیش برجسته ای نظیر مهرانگیز عبادی و شیرین کار و تحلیگران و مفسرین و ناظرین آگاه و امثالهم...از چنین نعمت و موهبتی برخوردارند،وگرنه با حاج کاظم پفیوز و سلحشور دیوث و جانیان حرم و ‌پرستوها و کلاغهای صادراتی و طوطیان بوقلمون صفتی که،جنایت دو_کلمه_ای تکرار می کنم را تکرار می کنند،همراه نمی شدند و تروریستهای دولت پنهان و دولت مستقر را هموطن نمی خواندند و دادگاه نرفته،بدون رعایت تشریفات قانونی و حقوق مصرّح در قانون اساسی حکم به تکلیفتان را روشن کنید و موضع استادیومی بگیرید؛وگرنه حامی ترویست ضد میهن و مردمید صادر نمی کردند و مُزورانه از حق* اعتراض و حق قومیّتها محترم ،ولی...د‌َم نمی زدند و به مشکلات خودساخته،پاسخ کوبنده موشکی و پوشکیِ نمی دادند و نان در خون یه مشت یتیم و صغیر و بیوه زن تیلت نمیکردند و روی خون به ناحق ریخته کشته شدگان تیکاف و ویراژ نمی دادند،این را من نمی گویم،این را تجربه عینی و ذهنی تاریخ معاصری می گوید که فصل فصلش گواهی می دهد که ایران و ایرانی دشمنی بی شرف تر از این جماعت غارتگر اجنبی پرست نداشته و ندارد؛این را من نمی گویم،این را گلستان خاوران می گوید که این من و ایمان و امید و آرمان و رویا و آرزو بوده ایم که در مقابل خیانت و اغتشاش و رذالت و بی شرفی اینان ایستادگی کردیم و از خونین سرای ایران ایلخانی

    پاسخحذف
  4. از خونین سرای خوزستان و گنبد و کردستان و تبریز و آمل و بابل و قزوین و مشهد و تهران و اصفهان و قم و اراک و...،با مال و جان و خویش دفاع کرده ایم و زین پس خواهیم کرد تا خفته گان سراسر ایران زمین،سرخوش و مست و غزلخوان زمزمه کنند که از خون جوانان وطن لاله دمیده و زندگان ما سرود رهایی بخوانند تا همگان بدانند که جان ما را از برای آزادی و آبادی و استقلال ایران ساخته اند و سر و سینه و گردن ما هیچگاه هراسی از سُرب داغ و حلقه دار نداشته و نداردو نخواهد داشت؛چرا که خون سرخ ما از توپ و تانک و تفنگ و شلاق و شمشیر مشرکین بُرنده تر بوده و تا ابد خواهد بود،چرا که شاملو بیجهت نسروده که جلاد جماران را چه سود فخر به فلک بَر فروختن،هنگامی که هر غبار ِ راه ِ لعنت‌شده نفرین‌ش می‌کند؟جلاد جماران را چه سود از باغ و درخت که با یاس‌ها به داس سخن گفته‌اس.حرومزاده آن‌جا که قدم برنهاده باشد گیاه از رُستن تن می‌زند،چرا که قرمساق تقوای خاک و آب را هرگز باور نداشت. فغان! که سرگذشت ِ ما سرود ِ بی‌اعتقاد ِ پفیوزان ِ حرومزادهِ جلاد جماران بود که از فتح ِ قلعه‌ی روسبیان بازمی‌آمدند.باش تا نفرین ِ دوزخ از اعوان و انصارش چه سازد،که مادران ِ سیاه‌پوش ــ داغ‌داران ِ زیباترین فرزندان ِ آفتاب و باد ــ هنوز از سجاده‌ها سر برنگرفته‌اند!
    در هرحال همه ‌اینها را گفتم که بگم:پروژه حمله مسلحانه ای که در اهواز اجرایی شد،مراسم کفن و دفن خواری طلبان نظام مشرکین بود،چراکه اولا کاذب بودن ادعای سبز و بنفش های قهوه ای شده ای که گله ایی نعره می زدند عوضش امنیت داریم را به نمایش درآورد،دوما بیانگر آنست که حروم لقمه های و حرومزاده ها نظام مشرکین با همه ادعایشان از حوادث تاریخ معاصر هیچ نیاموخته اند و هنوز با سکه جوزده گی پی نخود سیاه می روند،پس ناگفته پیداست که کلیت نظام مشرکین و پااندازان و جااندازان و شریکان توبره و آخورش،تا روز سرنگونی محتوم،بجز دادن هزینه و خوردن چوب و پیاز و استحاله شدن راهی نخواهند داشت‌؛درآخر جا دارد که به آسیب دیدگان و بازماندگان اهوازی تسلیت بگویم و برائت و بیزاری و نفرت خود را به اطلاع بانیان و حامیان و جانیان حمله مسلحانه اهواز برسانم و به آنها یادآور شوم که حق با دی ماهیانی بود که فریاد برآوردند:بی شرف بی شرف دیگه تمومه ماجراااااا....
    از ایران ایلخانی گفتن بود که گفت:اگر محمود دولت آبادی و جمشید برزگر و مسعود بهنود و زیبا کلاغ و محمد رضا نیکفر و کدیور و فرج دباغ و مریم معمار صادقی و رامین جهانبگو و نسرین ستوده و نرگس محمدی و اعوان و انصار نظام مشرکین ایرانی و وطن پرست اند،من نه ایرانی هستم و نه وطن پرست.
    اگر برتولت برشتِ و مارلین دیتریشِ و اتو ولس آلمانی و ساخاروف روسی و محمدعلی کلی،وطن فروش هستند؛من نیز وطن فروشم.
    *حق اعتراض و حق قومیّتها محترم باشد یا نباشد،ولی بردار نیست،چرا که کلمه ولی هر حَقی را مشروط و مقیّد می سازد؛بنابراین یا سخن سنجیده گویيد یا خموش باشید و ترهات قرمساقزاده های نظام مشرکین و غرغره نکنید که بد می کنید!

    پاسخحذف

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.