پنجشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۸
بیستماه
ِپیش رو احتمالاً سختترین دوران جمهوری اسلامی از لحاظ اقتصادی باشد که ممکن است
جنبههای سیاسی خیلی جدّی نیز پیدا کند. همانقدر که این وضعیّت ممکن است به ایجاد
بحران بینجامد، میتواند راهی نو نیز برای آیندهی ایران بگشاید. تلاش میکنم
لایههای گوناگون این وضعیّت را به اختصار باز کنم:
یک. اساس
مشکل کجاست؟
اساس مشکل
تعارض منافع چهلسالهی امریکا با نظام حاکم بر ایران است که ربطی به دولت ترامپ
هم ندارد و کلّ ساختار سیاسی امریکا را در بر میگیرد. شاید گروگانگیری این تعارض
را به نقطهی انفجار رساند ولی بدون آن هم این مشکل وجود داشت. دیر یا زود با ریشهگرفتن
جمهوری اسلامی و گسترش حمایت از شیعیان و دیگر مسلمانان انقلابی، نفوذ ایران در
منطقه افزایش مییافت و این تعارض تشدید میشد. گروگانگیری، انفجار مقرّ
تفنگداران غربی در لبنان و دیگر اتّهامهای منسوب به ایران به علاوهی درگیری نظامی
در اواخر جنگ ایران و عراق، سقوط صدّام و قدرتگرفتن شیعیان در عراق، جنگ یمن و
بهویژه جنگ در سوریه زمینهی بسط قدرت ایران را فراهم کرد و کار را به اینجا
رساند.
دو. کار
امریکا بر چه فرضهایی استوار است؟
دولت
اوباما میدانست که امکان ندارد تمام مشکلات را یکشبه حل کرد و به مسئلهی هستهای
اکتفا کرد امّا موفّقیّت امریکا در آوردن ایران به پای میز مذاکرات با فشار
اقتصادی، یکی از دو مقدّمهای بود که دولت ترامپ را به این نتیجه رساند که میتوان آن
سناریو را بار دیگر نیز اجرا کرد. مقدّمهی دوّم اقتصادیدانستن اعتراضات دیماه
۹۶ بود و هر دو اشتباه. جمهوری اسلامی برای «به تأخیر انداختن تولید اورانیوم غنیشده»
به پای میز مذاکرات آمد و نه حتّی برچیدن صنعت هستهای. حالا امریکا میخواهد
ایران از تمام اهرمهای قدرت و سیطرهی خود در منطقه چشمپوشی کند که به شوخی
بیشتر شبیه است. هرکدام از این دوازدهبند نیازمند یک برجام است. تفسیر امریکا از اعتراضات ۹۶
نیز اشتباه است؛ آن اعتراضات فقط ابتدایش انگیزهی اقتصادی داشت آن هم در ظاهر و
در باطن کار گروهی از مخالفان روحانی برای زیر سؤالبردن دولتش بود ولی
ادامهی آن صرفاً بیان نارضایتی از کلّ نظام حاکم بود نه فقط فشارهای اقتصادی.
سه. امریکا به دنبال چیست؟
ترامپ عجول و نمایشگر است و میخواهد نمایشی مانند کره شمالی را برای
ایران هم اجرا کند، خود را موفّق و متفاوت نشان دهد، با دستاوردهای دوران اوباما
مخالفت و در نهایت زمینهی انتخاب مجدّدش را فراهم کند امّا اطرافیانش در اصل
خواهان تغییر نظامند ولی آن را به صراحت نمیگویند چون به رغم تندرویشان میدانند
آلترناتیوهای نظام فعلی توان مقابله با آن را ندارند و مهمترین منتقدان نظام فعلی،
خود جزئی از این نظامند و در حصر. از آنجا که امریکا ابرقدرت فعلی دنیاست و انواع
تحریمها هزینهای برایش ندارد، چنین میکند تا به اصطلاح از این ستون به آن ستون
فرجی حاصل آید.
چهار. گره کار کجاست؟
در طرف امریکایی خواست دوازدهبندی است که عملاً به معنای گرفتن وجه
انقلابی از جمهوری اسلامی است یعنی –به قول ظریف- تبدیل ایران به پاکستان. این امر
با وجود رهبر فعلی و بافت اقتدارگرای اطرافش نشدنی است. از طرف ایران هم اعلام
دشمنی چهلساله و خطّ قرمزبودن هرگونه رابطه با امریکا از دید رهبر دوّم نظام حاکم
است، به تعبیر خودش که انقلابی است و نه دیپلمات و گرنه حتّی انقلابی دارای سیاست هم
میداند که با داشتن آب باریکهی رابطه یا کانال گفتگو با امریکا حتّی اهداف
انقلابیاش بهتر تأمین میشود. هاشمی رفسنجانی خیلی تلاش کرد که خامنهای را
متوجّه این موضوع کند ولی موفّق نشد.
پنج. بدترین وضع محتمل برای ایران چیست؟
بدترین وضع به حدّاقل رسیدن درآمد است به همراه تصویبنکردن FATF که باز هم آخر دنیا نیست چون دستکم در این بیستماه
میتواند با برداشت از صندوق ذخیرهی ارزی اوضاع را مهار کند مگر اینکه ترامپ باز
هم انتخاب شود که آن موقع قضیِّه جدّیتر خواهد شد. امریکای ترامپ به هیچوجه قصد
هزینهکردن ندارد و درست به همین دلیل خودش درگیر جنگ نمیشود. جنگ نیابتی با ناتو
عربی هم نمایشی است و برای فروش اسلحهی بیشتر ولی جنگ فرضی (معلوم نیست با کدام
بهانه) قیمت نفت را به آستانهی انفجار میرساند که دلخواه ترامپ نیست. پس تنها
ابزار او فشار اقتصادی حدّاکثری و صفبندی ناتو عربی است که از همین ابتدا با موضع
مصر به جایی نرسید.
شش. آیا گفتگو بین ایران و ترامپ ممکن بود؟
تحلیلگران آگاه ابتدای روی کار آمدن ترامپ گفتند که اگر قرار به
برقراری مسیر گفتگو باشد، الآن است نه وقتی که فشار زیاد شود. با تیلرسون میشد
حرف زد -چنانکه ظریف یکبار این کار را کرد- ولی پمپئو نه دیپلمات است و نه حریف
گفتگو. آن زمان هنوز امثال جان بولتون زبان در نیاورده بودند. پس از خروج از برجام
باز مجال گفتگو بود ولی نظام تعلّل کرد تا به تحریم پتروشیمی و فلزات و صنعت هستهای
رسید. شاید بپرسید که مگر بالاتر نگفتی که خواستهی دوازدهبندی از ایران عملاً
نشدنی است؟ چرا ولی گفتگو هم قرار نبود که مانند برجام به نتیجه برسد، فقط برای
اتلاف وقت تا زمان پایان ترامپ بود. یعنی چنین گفتگویی مانع میشد که امریکا به
دنبال تحریمهای بیشتر برود و میتوانست مانند گفتگوهای هستهای طول بکشد امّا حالا
و با تحریمهای پیدرپی به گمانم امکان گفتگو هم از بین رفته است.
هفت. ایران چه میتواند کند؟
برداشت من از نوع واکنش و سردرگمی مقامات امریکایی به کمشدن مقدار
پایبندی ایران به برجام این بود که دولت امریکا برنامهی جایگزین یا به اصطلاح
پلان ب ندارد. به بیان دیگر ترامپ و اطرافیانش فقط به افزایش فشار و تسلیم ایران
اندیشیدهاند ولی به این فکر نکردهاند که اگر ایران تسلیم نشود باید چه کار کنند.
همین جا نقطهی قوّت ایران است که اگر ابتکاری دارد، نشان دهد. بهرهبردن حدّاکثری از مفاد برجام، تفاوت سلیقهی اروپا و امریکا و مواضع دیگر کشورهای آسیایی و روسیه
راه کاهش فشار اقتصادی است و البتّه ایران باید برنامهای هم برای ریاست جمهوری امریکا
داشته باشد. اوباما و جان کری باید از دستاورد خود بهتر و بیشتر از این دفاع کنند
و اگر عقلی در مسئولان ایران باشد، راه ارتباطی با نامزد دموکراتها (به احتمال
زیاد جو بایدن) باز میکنند. اگر بازی با کارت ایران امتیازی باشد که ترامپ میخواهد از آن خود کند، چرا این امتیاز به شکلی دیگر نصیب بایدن نشود؟
بایدن با دادن تضمین برگشت به برجام و برداشتن تحریمهای ترامپ میتواند با وساطت
جان کری چنین کند. این رابطه دو گروه مخالف قطعی خواهد داشت، براندازان و
اقتدارگرایان و موافقانش هم اصلاحگران داخل و خارجند. فراموش نکنیم که ترامپ از
اینکه کری به مسئولان ایرانی گفته تا آمدن یک دولت دموکرات صبر کنند گله داشت.
ایران نباید منتظر بختواقبال بماند و باید برای روی کار آمدن دولت دموکرات کاری
کند؛ سالها پیش با تعلّل در مذاکرات بر سر گروگانهای امریکایی، باعث شد دموکراتها از قدرت کنار
روند و یکی از مهاجمترین جمهوریخواهان رئیسجمهور شود، حالا و از راه مسالمتآمیز
وقت جبران است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.