التماس نمی‌کنم

                                                                                              شنبه ۳ آبان ۱۳۹۹                             
  مستند «عیّار تنها» بخشهای کوچکی از کار و حرفه‌ی بهرام بیضایی را به ما نشان داد که پیشتر ندیده بودیم،‌ از جمله پیشینه‌ی خانوادگی، سانسور پیش و پس از انقلاب و اعتبار برخی نقل قولها از وی. در عین حال به نظر می‌رسد کارگردان، تمام آنچه تا اینجا درباره‌ی بیضایی گفته و نوشته شده را دقیقاً پیگیری نکرده است و مشاوره با یک منتقد باسابقه می‌توانست عیار مستند را بالاتر ببرد. مثلاً فیلم از توقیف «باشو» می‌گوید ولی نمی‌گوید که این فیلم سراپا میهن‌دوستانه چرا توقیف شد. اگر بینندگان می‌شنیدند که ممیّزان دهه‌ی شصتی گریز یک کودک خردسال از حمله‌ی دشمن متجاوز را «فرار از جنگ» تفسیر و فیلم را توقیف کرده‌اند، حتماً از تعجّب شاخ در می‌آوردند؛ یا مسافران چرا پس از اکران در جشنواره و کسب جوایز فراوان اصلاحیّه خورد و مانند آن. اینها یا باید به صورت سوال یا گفتار روی متن در فیلم آورده می‌شد.

 

فرض کنید فیلمسازی با سابقه‌ی نیم قرن کار (فیلم‌نامه،‌ نمایشنامه، اجرای تآتر، ‌ساخت فیلم،‌ کتابهای پژوهشی) در کشوری صاحب سینما باشد، هر نامی را بیاورید کوهی از کتاب و مطلب و پایان‌نامه درباره‌ی او هست ولی ما چه کرده‌ایم؟ غرض اینکه ابتدا یک سوزن به خودمان بزنیم، بعد از ساختار حاکم شاکی باشیم. بیضایی در فیلم می‌گوید که با آهنگسازی به خاطر اینکه با فراوانی نمای نزدیک از چهره‌ی پروانه معصومی در فیلم کلاغ مشکل داشت، کار نکرد. حاکمان بخشی از همین جامعه‌اند و تا وضع زمینه این باشد، تغییر چندانی رخ نخواهد داد.

 

آوردن توضیح مجدّد بیضایی درباره‌ی نقل قول کیمیایی -که متأسّفانه مانند بسیاری از روایتهای ایشان مخدوش است- جان‌مایه‌ی فیلم است. از او روایت شده که به سعید امامی می‌گوید «از ما که گذشته است، به فکر بچّه‌های ایران باشید». بیضایی می‌‌گوید چرا وقتی هنوز هستیم و کار می‌کنیم و نفس می‌کشیم از ما گذشته باشد و اصلاً چرا من باید بچّه‌های ایران را به دست مشتی امنیّتی که دشمن آنانند بسپارم؟ از شما چه پنهان از همان ابتدا باور نمی‌کردم او چنین گفته باشد.

 

سیّدمحمّد بهشتی یک‌جا از رجوع فیلمسازان پیش از انقلاب به دفترش برای کار مجدّد می‌گفت. به گفته‌ی او «همه شکستند» یعنی به ساختار جدید خضوع و فروتنی نشان دادند تا اجازه‌ی کار بگیرند، «جز یک نفر، بیضایی که نشکست». او هم اینجا می‌گوید که برای کار کردن «التماس نمی‌کنم». به امید اینکه از منتقدان و مستندسازان خارج کارهای قوی‌تری را از زوایای پنهان یک عمر فعّالیّت هنری بیضایی بیینیم و اینجا هم کسانی پیدا شوند و بهشتی و گروهش را مجبور به پاسخگویی کنند که به چه حقّی و بر اساس چه منطقی با نخبگان فرهنگ و هنر این سرزمین چنان کردند.

۳ نظر:

  1. توقیف فیلم کمترین کارشان بود، شلاق هم می‌زدند!
    تازه به آن دوران افتخار هم می‌کنند.

    پاسخحذف

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.