جمعه ۲۲ اسفند ۱۳۹۹
نمیتوان دست کشید روی چیزی که نیست/ قدم میزنی قدم میزنی/ پلیسها مشکوکاند/ وقتی به تو دستبند میزنند/ حقیقیاند و سایه نیستند/ حتّی ستارههای روی شانههایشان حقیقی است/ ولی تو لیز میخوری/ و از توی دستبند رد میشود
یکی از مهیبترین پرسشهایی که هرکس در طول زندگی با آن روبهرو میشود این است که اگر آنچه فکر میکنم واقعی است، واقعی نباشد چه؟ اگر آنچه میپندارم درست یا حقیقی است، نادرست یا توهّمی از حقیقت باشد چطور؟ متأسّفانه چه بپسندیم و چه نپسندیم، این امکان همیشه و در هر زمینهای وجود دارد. همین پرسش بود که چرخشی اساسی در زندگی فکری دکارت و غزالی بهوجود آورد که به تغییراتی در جامعهی فکری آن زمان انجامید. یکی از دلایلی که بخش احساسی خیلی از ما از فیلم «بهترین پیشنهاد» تورناتوره خوشش نیامد همین بود. فیلم دربارهی این بود که نه تنها زیباترین تابلوهای نقاشی میتوانند بدل یا کپی باشند، حتّی «عشق» هم میتواند جعلی باشد؛ درست مثل صدای آن روبات سخنگویی که در پایان فیلم کامل میشود. به شعر زیر دقّت کنید:
اگه اینجا دنیا نمیاومدم/ اگه اون قدیم قدیما بود/ یه دزد دریایی میشدم/ میرفتم کارائیب/ جانی دپ میشدم/ ولی افتادم اینجا توی دستای ویکتور هوگو/ ژان والژان شدم/ هی همش فرار میکنم از این زندان به اون زندان/ از این جزیره به اون جزیره/ قیافه عوض میکنم/ شبیه رئیس جمهورا شدم! نشدم؟
ژان والژان تغییر قیافه داد ولی خودش هم عوض شد برعکس جانی دپ که فقط ادای دزد دریایی را درمیآورد. شاعری که میگوید «قیافه عوض میکنم» مثل کدامیک از آن دو نفر است؟ هرچه هست یا به تغییر قیافه علاقه دارد یا ناچار است. همین شاعر جای دیگر میگوید:
هی هر شب باید بمیریم و شهید شویم/ برویم مثل یک تئاتر بچسبیم به جوخه و سوراخ شویم و بیفتیم زمین/ یکی بیاید بزند توی مغزمان خلاص را/ هی همش خسته شدیم اینقدر که مردیم ما/ نقش دیگری بدهید آقای کارگردان/ خر که نیستیم/ سی سال نمیشود توی یک نقش بازی کنیم/ صحنه را عوض کنید آقای تهیهکننده
شاعر سه شعر بالا با نامهای «خیابان»، «فرار» و «صحنه را عوض کنید» مهرداد عارفانی است؛ یکی از متّهمان بمبگذاری در پاریس. عضو باسابقهی مجاهدین که در ایران به استخدام نیروهای امنیّتی درآمد و با مأموریّت خبرچینی، جاسوسی و احتمالاً کارهای دیگر در ازای دریافت پول و امکان زندگی در اروپا به فرانسه رفت. سایت «هشتاد» را اداره میکرد و نقدهای زیادی بر اشعارش نوشته میشد. شعر او آمیزهای از سیاست، مهاجرت، جنسیّت و دیدگاه انتقادی به دین است. جالب اینجاست که بخش امنیّتی حکومت مذهبی حاکم بر ایران شاعری را به استخدام خود درمیآورد که مجموعه شعری به نام «مرگ بر خدا» دارد. تغییر قیافه و نقش بازی کردن از مفاهیم تکرار شوندهی اشعار اوست. نوعی حدیث نفس کاملاً واقعی که پشت اشعار دروغین پنهان شدهاند. شاعر با اینکه مدام عوض میشود ولی چیزی هست که دست از سرش برنمیدارد، در شعر «سایه» میگوید:
خیلی وقته افتاده دنبالم/ خاک بر سر مث قیر/ شبیه منه – گاهی دراز و گاهی کوتاه/ همهجا تعقیبم میکنه/ توی مترو که میرم خودشو میندازه/ روی دیوارای سیاه و خاکستری/ دخترای مراکشی و پسرای لبنانی/ مو بلوندا و مسلمونا/ هندوها کمونیستا همشون/ سایههاشون توی هم میشه و/ تند و تند، ایستگاه به ایستگاه/ همهچیز عوض میشه/ غیر از این لعنتی
کسی که عامل جمهوری اسلامی است، پس از حمایت شاهین نجفی از علی عبدالرضایی از او انتقاد میکند و عبدالرضایی را عامل جمهوری اسلامی میخواند. کسی که در استخدام نظامی است که خاوران را آفرید، خود به دنبال ایجاد خاوران دیگری در قلب اروپاست ولی خود در سوگ خاوران چنین میسراید:
رفتیم ددر/ قایم موشک کردیم/ یه چیز قرمز اومد رفت و گرم شد لباسم توی برفا/ کلاغا اومدن هی نوک زدن به دستمون/ تکون نخوردیم/ خیلی بودیم/ زیاد بودیم/ این روزا میگن سه هزار/ ولی دروغ میگن/ بزار بشمرم/ یک دو سه سیهزار و صد و سی و سه/ همین حدودا/ خیلی وقته زیر این خاکه جا خوردیم و یه روز میگیم/ سوک سوک/ ما بردیم/ ما بریدم/ کی باخته؟ این گرگه کلّهگنده
گاهی هم میان این همه جعل، بارقهای از حقیقت ناخواسته خودش را نشان میدهد:
ماندهام بدون خدا/ اینقدر میمیرم این شبها که دیگر روز نمیشود/ مگر کورید؟!/ دارم تقاص میدهم/ عربها بیرونم کردهاند و کافرم/ در اروپا خدا را شکر/ تروریست شدم و توریست نشدم
از کجا معلوم که در این آخرین حرکت او هم بازی تئاترال نیست
پاسخحذففکرش را بکنید وانمود به همکاری با رژیم می کند و سر بزنگاه همه چیز را لو میدهد
از کجا میدانید که او خودش مامور اطلاعاتی بلژیک یا چمیدانم یک کشور دیگر اروپایی نیست و قرار گذاشتند بی سر وصدا پس از اجرای ماموریت با یک نام جعلی دیگر برود دنبال یک زندگی راحت در کرائیب
زیادی پیچیده شد ولی بهگمانم همین روایت دادگاه درستتر باشد. برای اثبات ماجرا، اسناد اسدی و رابطهاش با آن زوج کافی است؛ نیازی به شخص دیگری نبود.
حذف