تابوت تابو

                                                                                               ‌پنجشنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۰

           

۱

مستحضرید که این روزها اخبار سرزمین باستانی ما از همیشه دل‌انگیزتر و مفرّح‌ترند. مادری دو فرزندش را می‌کشد و خودکشی می‌کند، ‌دانشجویان پزشکی خودکشی سریالی می‌کنند، اعضای یک خانواده پدرشان را می‌کشند، یک نظامی بازنشسته و همسرش پسرشان را قطعه‌قطعه می‌کنند و بعد معلوم می‌شود داماد و دخترشان را نیز همینطور کشته‌اند و نامبرده به دخترش از کودکی تجاوز می‌کرده است. وی پس از انجام این اعمال افتخارآمیز سجده‌ی شکر هم به جای می‌آورد. در این میان خبر قتل یک جوان همجنسگرا هم جلب توجّه می‌کند. جوانی که پس از آمدن کارت معافیّت از خدمت سربازی، به‌خاطر گرایش جنسی خود به دست بستگانش به قتل می‌رسد. شنیده‌اید که می‌گویند شاه می‌بخشد ولی شاه‌قلی نمی‌بخشد. در کمال تعجّب، نظام مقدّس گرایش جنسی را از حالت تابوی مطلق خارج کرده، ‌آن را به رسمیّت شناخته و برای این‌گونه افراد امکان معافیّت از خدمت هم قائل می‌شود ولی فرهنگ عامّه به خشن‌ترین وجه ممکن به آن واکنش نشان می‌دهد.

 ۲

برای دیدن فیلم «جشن فارغ‌التحصیلی» (The Prom) ژانر موزیکال و حضور مریل استریپ کفایت می‌کند. داستان فیلم درباره‌ی امتناع خانواده‌ی دانش‌آموزان یک دبیرستان و اولیای مدرسه از حضور یک دختر دگرباش با شریک مؤنّثش در جشن فارغ‌التحصیلی پایان سال است. وقتی خبر در تویتر پخش می‌شود اعضای یک گروه تآتر موزیکال برادوی برای کمک به آنها پیش‌قدم می‌شوند و باقی قضایا. اکثر فیلمهای موزیکال کلیشه‌ای بودن را پذیرفته‌اند، پس خیلی نباید انتظار زیادی از آن داشت؛‌ کلیشه‌هایی مانند پایان قابل پیش‌بینی، شخصیّتهای زیادی که لابه‌لای آوازهای فراوان مجال شکل‌گرفتن نمی‌یابند و تغییر دفعی رفتار شخصیّتها از منفی به مثبت و جز آن. فیلم که بر اساس یک نمایشنامه به همین نام ساخته شده دارای به‌اصطلاح پیامی است که آن را منتقل می‌کند با مقداری آواز و سرخوشی که در روزگار سخت کرونا غنیمت است. مریل استریپ که در نوجوانی آموزش می‌دید تا خواننده‌ی اوپرا شود، در سالهای بعد به بهترین نحو از این آمادگی تارهای صوتی خود در آثار موزیکال استفاده کرد و اینجا نشان می‌‌دهد که هنوز هم دود از کنده بلند می‌شود.  

۳

برخی هنرمندان که پس از وقوع قتل در اهواز درباره‌ی آن چیزی نوشتند،‌ مجبور شدند که نوشته‌شان را حذف کنند. آنان حتّی در دفاع از دگرباشی مقتول هم چیزی ننوشته بودند، فقط قتل کسی را که حتّی نظام حاکم هم گرایش جنسی‌اش را به رسمیّت شناخته، زشت و ناپسند شمرده بودند که با هجوم سایتهای ارزشی‌نما روبه‌رو شدند. شرط اوّل حلّ یک معضل این است که بتوان درباره‌اش حرف زد؛ وقتی نتوان آن را حتّی مطرح کرد، ‌چه انتظاری می‌توان داشت؟

۲ نظر:

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.