حیرت در «عصر حیرت»

                                                                                                      شنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۰

  

 

کتاب «عصر حیرت» مهدی نصیری دستاورد یک عمر انقلابی‌گری تند، سرخوردگی، گرایش به تفکیک، ‌ضدّیّت با مدرنیته، تجدیدنظرطلبی و موعودگرایی نویسنده‌اش است. ملغمه‌ای از همه‌چیز و هیچ‌چیز که نیم‌نگاهی به آن بی‌فایده نخواهد بود. (دانلود از اینجا)

 

مهمترین ویژگی این کتاب بلاتکلیفی در پروردن و بیان ایده‌ی اصلی آن است. واقعاً معلوم نیست هدف نویسنده از کنار هم گذاشتن این همه ادّعاهای ضدّونقیض چیست؟ صرفاً برای نمونه در صفحه‌ی ۱۸ کتاب می‌خوانیم که «ادّعای اساسی کتاب این است که غیبت امام معصوم وقتی با تمدّن مسیطر و فراگیر جدید ]مدرنیته[ همراه می‌شود،‌ مانع تحقّق دولت و تمدن و جامعه‌ی تراز دین است و حتّی در صورت استقرار حکومت دینی با محوریّت ولایت فقیه امکان تحقّق چنین تمدّنی در حدّ مطلوب و قابل قبول وجود ندارد و تنها نسبت محدودی از آن مقدور و میسور -و البتّه مهم و تکلیف- است.» نصیری کمی جلوتر این محدودیّت را ناشی از سیطره‌ی تمدّن مدرن می‌خواند و می‌گوید که «عدم توجّه به این محدودیّت می‌تواند نتایج زیانباری هم برای دین و هم برای نظام دینی داشته باشد». سپس می‌افزاید که «منظور از تمدّن تراز دینی نظام مهدوی نیست بلکه تمدّنی است که در آن معرفت صحیح،‌ معنویّت، ‌عدالت و فقدان فقر و فساد غالب است،‌ هرچند ممکن است که درصدی هم ظلم و گناه و فساد هم در آن یافت شود.»

 

وقتی مقدّمه‌ی کتاب که حاوی چکیده‌ی کتاب است چنین پریشان باشد، ‌تکلیف مابقی روشن است. چنانکه می‌بینید او نه تنها تحقّق چیزی مانند نظام موعود مهدوی بلکه یک درجه نازلتر از آن یعنی نظامی که عدالت و معنویّت در آن غالب باشد را هم ناممکن می‌داند ولی از طرف دیگر آن را «مهم و تکلیف» نیز می‌خواند. یک صفحه‌ی بعد گویا فراموش می‌کند که چه نوشته و می‌پرسد «آیا اساساً امکان تحقّق چنین جامعه‌ و تمدّنی -حتّی در سطح جامعه‌ی ایران- وجود داشته و جمهوری اسلامی مکلّف به آن بوده است؟» در صفحه‌ی قبل گفت که عدم توجّه به سیطره‌ی مدرنیته می‌تواند برای دین و نظام زیان‌بار باشد که لابد به این معناست که توجّه به این مسأله از زیان آن می‌کاهد ولی در فصول بعد نویسنده اذعان دارد که گریزی از مدرنیته نیست و این تمدّن بر همه‌جا سیطره یافته که با استدلال نویسنده هرگونه تأسیس حکومت اسلامی زیانبار خواهد بود؛ پس چطور تأسیس چنین حکومتی مهم و تکلیف هم می‌تواند باشد؟

 

نصیری در همین مقدّمه با تأکید بر این که «جامعه‌ی تراز دین» جامعه‌ی مهدوی نیست ابتدا آن را تحقّق هفتاد یا هشتاد درصدی ارزشهای دینی برمی‌شمارد (ص۱۲)، سپس در صفحه‌ی ۳۶ کتاب با فراموشی این اعداد -که معلوم نیست از کجا‌ آمده‌اند- امکان وقوع ارزشهای دینی در چنین جامعه‌ای را کمتر از پنجاه درصد می‌داند (بیست،‌ سی درصد دیگر کجا رفت؟) بعد پایین‌تر و با در نظرگرفتن اینکه در همه‌ی زمینه‌ها همین پنجاه‌درصد هم ممکن نیست،‌ نهایتاً به سی‌درصد رضایت می‌دهد! (ص ۳۷) دقّت مطالب طرح شده در کتاب چیزی در همین حدود است. شاید بگویید که فایده‌ی پرداختن به این کتاب چیست؟ در پایان خواهم گفت.

    

فصل دوّم این کتاب به حضور امام دوازدهم همچون خورشید پشت ابر می‌پردازد و اینکه جامعه نه کاملاً محروم و نه کاملاً برخوردار از حضور امام است و حکومت اسلامی نیم‌بند در چنین زمانی هرچه باشد از حکومت ظلم بهتر است. نصیری در سراسر کتاب دو گزینه پیش روی خواننده می‌گذارد، یکی ولایت مطلقه‌ی فقیه و دیگری حکومت غیردینی. با کمترین درجه‌ی عقلانیّت هم می‌شد دست‌کم به چهار گزینه پرداخت: یکی حکومت حاضر و ولایت مطلقه‌ی فقیه، دیگری ولایت مقیّده،‌ محدود و انتخابی فقیه، حکومت غیر فقیه بر اساس قدر مشترک آرای فقها و حکومت غیر دینی. هیچ جای کتاب خبری از دیگر گزینه‌ها نیست. این نقص،‌ نقصی مفهومی است. در مرحله‌ی مصداق هم نصیری کاری با آنچه در این چهل‌سال بر ایران گذشته ندارد و انگار نه انگار که در حال بحث از تجربه‌ای است که چهاردهه امتحان خود را پس داده است. گویی نگارش کتاب به سالهای آغازین دهه‌ی پنجاه برمی‌گردد حال آنکه دقیقاً به‌خاطر سرخوردگی ناشی از عدم تحقّق شعارهای این چهار دهه،‌ «عصر حیرت» نوشته شده است.

 

نصیری در فصل سوّم روایات متعدّدی می‌آورد در تفسیر آیه‌ی «إن اصبح ماءکم غوراً فمن یأتیکم بماء معین» (ملک – ۳۰) که امامان همگی متّفق‌القول می‌گویند یعنی به جای امام غائب،‌ چه امامی جایگزین خواهد شد؟ جواب ولائیان موجود به این پرسش خیلی واضح است: «امامین انقلاب». طبعاً منظور من ارجاع ساده به واژه‌ی «امام» نیست. موعود شیعه بر عکس موعود مسیحیّت به آسمان نرفته بلکه همینجا حضور دارد، پس با کدام توجیه در قانون اساسی رهبر منتخب مجلس خبرگان «رهبر امّت اسلام» نامیده می‌شود؟ لااقل برای حفظ ظاهر هم که شده «نائب امام» می‌نوشتند. نقدناپذیری ولیّ فقیه تا مرحله‌ی ادّعای «عصمت اکتسابی» هم پیش رفته و بدون پرداختن به آن نمی‌توان از ولایت مطلقه‌ی فقیه دفاع کرد. نصیری که در نوشته‌اش درباره‌ی حبیب‌الله آشوری این‌چنین درباره‌ی رهبرنظام سخن می‌گوید،‌ چطور می‌تواند از ولایت مطلقه‌ی چنین کسی به سادگی بگذرد؟

 

کمی دقّت در برخی روایاتی که نویسنده آن را موثّق می‌داند می‌توانست ایشان را به نتایجی دیگر برساند. مثلاً از صفحه‌ی ۷۲ به بعد،‌ با آوردن روایاتی که شیعه در زمان غیبت را اهل ضلال (به معنای حیرت و سرگردانی و نه گمراهی) می‌خواند، ‌آنان را اهل بهشت می‌داند چون حجّت بر آنان آشکار نیست و آنان برای مخالفت احتمالی در عقیده و عمل معذورند. این بشارت را باز هم قیاس کنید با عمل حکومت ولایت فقیه که مخالف خود را با قتل و حصر و زندان و تبعید مواجه می‌کند. آیا با اهل بهشت چنین رفتار می‌کنند؟ یکی از عاملان این برخوردها خود نصیری در زمان جوانی‌اش بود و بازخوانی و اعتذار از آن باید جایی مکتوب شود نه اینکه در کلاب‌هاوس بیان گردد.


 فصل ۴ و ماجرای سقیفه به‌رغم اهمیّتی که نویسنده برای آن ادّعا می‌کند ربط چندانی به مدّعای کتاب ندارد. در فصل  پنجم به روایاتی معروف می‌پردازد که می‌گوید قائم با دعوت یا دینی جدید می‌آید آن‌چنان که پیامبر اسلام با دعوتی جدید آمد. تدبّر در این دسته روایات می‌توانست و می‌تواند برای او و ما بسیار راهگشا باشد. نصیری این روایات را مانند مشهور علما معنا کرده است؛ یعنی اسلام دچار تحریف و دستکاری شده و امام آن را به همان شکل صدر اسلام ارائه می‌کند، ‌گویی دینی جدید آورده است. دین سنّتی مرسوم در حوزه چندان تفاوتی با دین هزارسال پیش ندارد. مسلمانی که بر اساس فقه موجود عمل می‌کند تفاوتی با عامل به فقه شیخ طوسی ندارد. در کلام و عقاید نیز مثلاً کتب چندصدسال پیش مانند «باب حادی عشر» همچنان تدریس می‌شود . مطالب ترجمه‌ی جدید از الهیات مسیحی و فلسفه‌ی دین یا فلسفه و عرفان حتّی در حوزه هم غالب نیست چه رسد بین متشرّعان.

 

این روایات یک تفسیر عالی دیگر می‌تواند داشته باشند و آن هم اینکه غالب عالمان دین فقط در مرحله‌ی ادّعا اجتهاد داشته‌اند؛‌ اگر اجتهاد واقعی یعنی بازخوانی عقلانی و انتقادی میراث گذشته و تطبیق کلیّات دین بر شرایط زمان و مکان رایج بود، الآن علم دینی دیگری داشتیم. بدون این تغییر تدریجی،‌ اگر کسی علم دینی را واقعاً به‌روز کند، تغییری دفعی به نظر خواهد آمد،‌ گویی که دین جدیدی آورده است. چنین نتیجه‌گیری کاملاً خلاف روش نصیری است که دعوت به گونه‌ای اخباری‌گری و اکتفا به آرای پیشینیان می‌کند.

 

برای اینکه بحث طولانی نشود مستقیم می‌روم سراغ بحث مدرنیته و برداشت نصیری از آن. نصیری مدرنیته را بدعتی بزرگ در برابر سنّت نظری، ‌عملی و تمدّنی وحیانی انبیا می‌داند که جهان را در بر گرفته است و تحقّق تهدید شیطان (نساء – ۱۱۸) در برابر خداست. یعنی مدرنیته‌ای که واکنشی به قرون وسطای تاریک،‌ جمود و دگم‌اندیشی کلیسای کاتولیک، ‌تفتیش عقاید و مسائلی مانند این است را بدعت در برابر اصل دین می‌داند. مثل این می‌ماند که منتقدان طالبان و القاعده را ضدّ دین بخوانیم. بسیاری از افراد، منتقدان دنیای جدید را مانند کسانی که در آرزوی بازگشت به عصر حجرند توصیف می‌کنند، ‌از جمله آیت‌الله خمینی در جواب کسی که به فتوای حلیّت موسیقی و شطرنج او تاخته بود. اگر فکر می‌کنید که این فقط یک اتّهام یا دست‌کم نوعی اغراق است، ‌این بخش از کتاب «عصر حیرت» می‌تواند برای شما جالب باشد: «در وضعیّت حاضر اخذ علوم و تکنولوژی را از باب اضطرار لازم و ضروری می‌دانم و البتّه چنانچه پیش از ظهور، تمدّن مدرن نابود شود (مثلاً بر اثر یک نبرد اتمی) می‌توان به بازگشت به تمدّن طبیعی و سنّتی و ارگانیک اندیشید.» (پانوشت ص ۱۵۷)

 

شاید اگر سطور پایانی را در ابتدای کتاب می‌خواندم،‌ از ادامه‌ی خواندنش منصرف می‌شدم. کتاب فعلی نه تنها درباره‌ی «عصر حیرت» بلکه خود بارزترین نشانه از حیرت و سرگشتگی مدافعان حکومت اسلامی به شیوه‌ی ولایت مطلقه است. آخرین نقل قول اعترافی آشکار است که ولایت مطلقه بیشتر به درد تمدّنی با ویژگی‌های هزارسال گذشته می‌خورد و در زمان ما چیزی بیش از ملغمه‌ای درهمجوش از «اختلاط جاز و اذان» نیست. 

۷ نظر:

  1. "حکومت غیر فقیه بر اساس قدر مشترک آرای فقها" مشابه "فقه حداقلی" سروش نیست؟

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. نه، فقه حداقلی در پی کم‌کردن گستره‌ی فقه است ولی عمل به قدر مشترک آرای فقها، بسنده‌کردن به فتوای کم‌الزامتر در حیطه‌ی عمومی است. مابه‌التفاوت را هر شخص بنا به تکلیف خود عمل می‌کند.

      حذف
  2. صرف نظر از نقدهایی که وارد کردید همین که یک نفر گذشته خودش رو بازخوانی کنه امر مثبتیه.

    پاسخحذف

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.