اعتراف‌بازی

                                                                                                                      پنجشنبه ۱۴ مهر ۱۴۰۱

                       

     

کسی بازی باخته را آغاز می‌کند و ادامه می‌دهد که چاره‌ی دیگری نداشته باشد و گرنه خود نظام نیز می‌داند که دیگر از این ستون به آن ستون فرجی در کار نخواهد بود. باز هم اعتراف تلویزیونی، باز هم دروغ و باز هم داستان‌پردازی. در حالی بستگان دورتر نیکا شاکرمی مجبور به اعتراف شدند که مادرش از این کار امتناع کرد و بلافاصله گفت که پزشکی قانونی پس از گم‌شدنش جسد را دریافت کرد نه ده روز بعد تا آن قصّه‌بافی بلافاصله بر باد رود. نمی‌توان بستگان نیکا یا پدر حدیث را شماتت کرد چون به شدّت تحت فشار بودند ولی مادر نیکا و حدیث و والدین مهسا را باید ستود که تهدیدها را به جان خریدند و تن به این بازی کثیف ندادند.

 

پخش اعترافات دو فرانسوی در این میان هم جالب توجّه است. ایران نمی‌تواند حتّی یکی از عاملان دهها خرابکاری هسته‌ای و ترور افرادش را پیدا کند ولی این دو تا را گرفته که مثلاً مأمور ایجاد اغتشاش و بلوا بودند. این اعتراف‌ها برای کیست؟ برای اندک سرسپردگان نظام که ترجیح می‌دهند آنچه می‌خواهند باور کنند نه آنچه واقعیّت دارد.

  

تعبیر جنگ رسانه‌ها خیلی هم نادرست نیست ولی یک‌طرف این داستان‌های بچّگانه است و یک طرف انبوه فیلمها از خشونت نیروهای نظام و اعتراض جوانان و نوجوانان. جنگ ادامه دارد ولی نیروهای یک‌طرف مدام در حال ریزش به طیف خاکستری و حتّی طرف مقابل است. صداوسیما اگر می‌خواهد ببیند که افق این جنگ چگونه به نظر می‌رسد، ببیند که تا کنون چندتا از مجریان و کارکنان خودش را کنار گذاشته است. دستگاه دروغ‌پردازی ولایی حتّی قادر به اقناع کارمندان خودش هم نیست چه رسد اکثریّت مردم.

 

رهبرنظام در سخنان اخیرش نکته‌های زیادی گفت که دوتایش در همین مدّت کوتاه جواب گرفته است. یکی تقسیم ورزشکاران و دیگر سلبریتی‌ها به باشرف و بی‌شرف و دیگر درخواست از همه (به احتمال قوی: مراجع تقلید) برای اعلام موضع. در همین مدّت کوتاه نام‌آوران عرصه‌های هنر و ورزش نشان دادند که اگر قرار است خامنه‌ای «شرف» را تعریف کند،‌ بهتر است آنها باشرف نباشند. سکوت مراجع نیز بسیار رساست. بسیاری از فعّالان سیاسی خواستار اعلام موضع مراجع به نفع معترضان شدند که از دید من خیلی بجا نیست چون امکان ندارد یک مرجع دینی از اعتراضی که نمادش آتش‌زدن روسری باشد دفاع کند ولی محکوم‌نکردن آن خیلی پرمفهوم است و به معنای دورشدن تدریجی نهاد سنّتی دین از دین حکومتی است.

 

بهار عربی مانند یک منجی برای نظام عمل کرد زیرا پس از جنبش سبز مرکز ثقل توجّه‌ها را از داخل کشور به خارج منتقل کرد ولی ساکن‌شدن اوضاع عراق و سوریه یا به عبارتی در گل گیرکردن نظام در سوریه که نه راه پیش و نه راه پس دارد،‌ دوباره کانون توجّه را به داخل آورده و این بار حدّاکثر فرافکنی نظام پس از آغاز اعتراضات، حمله به کردها بود که افاقه نکرد و کسی را نترساند. دروغ‌پردازی نظام فقط در اعتراف‌گیری نیست،‌ در کوچکترین عمل و کنش نیز بنا بر دروغ‌گویی است. در حالی پهپادهایشان در اوکراین ساقط و شناسایی می‌شوند که سخنگوی وزارت خارجه همچنان مدّعی است ایران پهپاد به روسیه نداده است. چین و هند به روسیه تجهیزات نظامی ندادند ولی ایران چرا! نظامی که بین گزینه‌ها همیشه بدترین گزینه را برمی‌گزیند چقدر دیگر بخت بقا دارد؟

۲ نظر:

  1. سلام
    همیشه نوشته های شما را دنبال میکنم
    توقع نیست همیشه مطابق نظر من بنویسید
    اما بعضی جملاتتان را هیچ جور درک نمیکنم
    طبعا کسی توقع ندارد مراجع از آتش زدن روسری حمایت کنند
    اما از حرمت خون بی گناهان چه؟
    سکوت سیاه مراجع سنتی درباره این همه سال جنایت اساسا محلی از اعراب برای آنها باقی گذاشته است؟
    برای من بعنوان یک مسلمان همان یک بیت مونا برزویی:
    ان دست که نفس بی گناهی را کشت
    انگار تمام مردمان را کشته
    از وجود همه این علمای زبون به حقیقت دین نزدیکتر است

    پاسخحذف
  2. ترس من از این است که نظام از ترس سقوط فرافکنی‌های بزرگتری بکند و مثل جنگ هشت ساله یا حمله به میدانهای نفتی باز به سیم آخر بزند.

    پاسخحذف

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.