چهارشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۲
پیش از سخنان رهبرنظام هم مدّتها بود که باب هرگونه اصلاح مسالمتآمیز درونساختاری بسته به نظر میرسید ولی سخنان او دربارهی رفراندُم مُهر خاتمتی بر هرگونه امید بیهوده بود. اگر دربارهی این مسأله سکوت میکرد -لااقل برای خودش- بهتر بود ولی خوشبختانه بار دیگر نشان داد درون نظامی که صفت جمهوری دارد جز خودکامگی چیزی نهفته نیست.
مخالفت با نصّ قانون اساسی
مخالفت خامنهای با رفراندم مصداقی و پیرامون این مسأله یا آن مسأله نبود، مخالفت با اصل رفراندُم بود که مخالفت با صریح قانون اساسی است. اگر مسائل و مشکلات کشور قابل رفراندم نیست چرا از ابتدا در قانون برای آن راهکار پیشبینی شد و در معرض آرای همین مردم قرار داده شد؟ کسانی در چند روز، هفته و ماه گذشته از قانونیبودن حجاب گفتند؛ یک قانون عادی تحت تأثیر دستور رهبر وقت مهمتر است یا اصلی از اصول قانون اساسی؟ چرا امروز کسی از دلباختگان رهبرنظام گریبان چاک نمیکند و واقانونا نمیگوید؟
اگر مجلس خبرگان به جای خدمت به رهبر بر او نظارت داشتند، همین اظهارنظر متبخترانه میتوانست مخالفت عملی با قانون اساسی تلّقی شود -که اگر خامنهای رهبر شده به مدد همین قانون اساسی شده- و زمینهی استیضاح و حتّی عزل او فراهم میشد.
کجای دنیا؟
این هم یکی از ترجیعهای تکراری سخنان توخالی او دربارهی مسائل داخلی و خارجی است. لابد میدانید که همه جای دنیا چنین میکنند. منظور از همهجا هم کشورهایی که رهبر خودخوانده به آنها علاقه دارد مانند چین و روسیه نیست بلکه کشورهایی است که مردمسالاری در آنها برقرار است. قانون اساسی کشورهای گوناگونی بارها اصلاح شده است که گذشته از خود ایران، ترکیه و بسیاری کشورهای دیگر را شامل میشود. همهپرسی عضویّت یا عدم عضویّت در اتحادیّهی اروپا، استقلال یا عدم استقلال کشورهایی مانند اسکاتلند، حتّی امور مورد مناقشهای مانند حقّ سقط جنین یا ازدواج همجنسگرایان و مانند آن به همهپرسی گذاشته شده است.
در بهترین حالت اینگونه اظهارنظرهای سخیف رهبر نشان از بیاطّلاعی او دارد و در بدترین حالت دروغگویی. درست مانند انکار صریح دادن پهپاد به اوکراین آن هم در حالی که حتّی اجزای آن پهپادها کاملاً شناسایی شده و اینکه هر کدام از کدام کشور میآیند و تعداد آنها هم بسی بیش از آن مقداری است که ایران مدّعی است پیش از جنگ به روسیه داده است. در این گونه موارد واقعاً مرزی بین عدم صداقت و بلاهت باقی نمانده است.
مردم و و تحلیل مسأله
مگر همهی مردم امکان تحلیل مسأله [و رأی دادن به نفع من] را دارند؟ معلوم است که نه! در شبهانتخاباتی که در ایران برگزار میشود، با قلعوقمع همهی گزینهها میتوان ادّعای برگزاری انتخابات را داشت و مثلاً بین رئیسی و همّتی یکی را انتخاب کرد ولی در رفراندم چنین امکانی نیست و پاسخها بین بله و خیر است. این مردم دیگر همان مردمی نیستد که در راهپیماییهای حکومتی یا تشییع سلیمانی «مردم» نامیده میشوند؛ اینها همان مردم واقعیاند که رهبر جرأت ندارد خودش و انتخابهایش را در معرض گزینش آنان قرار دهد. با شنیدن یا خواندن این سخنان به آن «مردم» گزینشی برنمیخورد؟ اینکه کسی آنان را فاقد تحلیل بخواند برایشان گران تمام نمیشود؟ برای انتخاب اصل نظام، رئیسجمهور، مجلس شورا، مجلس خبرگان توان تحلیل داریم ولی مثلاً برای لغو نظارت استصوابی و برگزاری انتخابات آزاد بدون ردّصلاحیّت قدرت تحلیل نداریم!
خود رهبر با هزار زبان گفته و میگوید که تن به هیچگونه اصلاحی نمیدهد؛ با چنین کس و نظامش واقعاً چکار باید کرد؟ آن قانون اساسی که مشتی مردم فاقد تحلیل آن را انتخاب کردهاند دیگر اعتباری ندارد و اگر داشت هم مخالفت خامنهای با آن اعتبارش را زیر سؤال برده است. حالا دیگر پرسش دربارهی بله و خیر گفتن به این قانون اساسی نیست چون دیگر اعتباری برایش نمانده، بلکه پرسش از چگونگی و کم و کیف قانون اساسی آینده در میان است.
چون پرسش و پاسخ بود از دهانش در رفت. اگر سخنرانی بود قبلش یک کم فکر میکرد خودش را اینجور لو نمیداد.
پاسخحذفسوالات از قبل معلومه و جوابها در لحظه نیست ، اینم بخشی از سنت الهی است که کم کم هرچی تو دلش هست رو آشکارا برای ثبت در تاریخ عنوان میکنه.
پاسخحذف