باربنجلین

                                                                                                             شنبه  ۱۸ شهریور ۱۴۰۲

فیلم «چشمان باز بسته» در مورد تفاوت بود و نمود یا ‌ظاهر و باطن است. پس از تمام‌شدن سفر روحی کوتاه زوج جوان که به درک بیشتری از هم نائل می‌شوند و قرار بر این می‌گذارند که با چشمان باز ببینند نه اینکه خود را به ندیدن بزنند، دخترشان در فروشگاه از آنها می‌‌خواهد که برایش یک عروسک باربی بخرند. باربی به عنوان نماد ظاهرآرایی یا بهتر بگویم: «اصالت ظاهر»؛ یعنی ابتدا ویترین را درست کنیم بعد به فکر باقی مسائل باشیم. در فیلم «باربی» هم حتّی باربی برنده‌ی جایزه‌ی نوبل یا پزشک و مهندس و... هم ابتدا یک باربی است یعنی مشابه آن باربی بلوند اصلی است بعد فلان شغل را دارد.

 

فیلم باربی از آنچه فکر می‌کردم بهتر بود یا دست‌کم آنقدر که فکر می‌کردم بد نبود. گرتا گرویگ با چند فیلمی که ساخته نشان داده که سوراخ دعا را می‌شناسد و در هر حیطه که فیلم بسازد بلد است توجّه‌ دیگران را به خود جلب کند، ‌حالا اینکه ساخته‌اش چقدر ارزش دارد بحث دیگری است. تنها چیزی که می‌توانم درباره‌ی فیلم بگویم این است که فیلم در حدّ رده‌ی سنّی پیش‌دبستانی است که بزرگسالان به تماشایش نشسته‌اند. اینکه تا چه خود مثلاً ستاره‌ی فیلم مصداق پیام فمینیستی فیلم است را هم می‌توان از آنجا دریافت که خودش بیشتر شبیه باربی ابتدای فیلم است نه انتهای فیلم.

  

پیشنهاد می‌کنم به جای داستان کودکانه‌ و تخیّلی فیلم باربی، به تماشای مینی‌سریال «انجلین» بنشینید؛ یک باربی واقعی. انجلین که نیای کیم کارداشیان و پاریس هیلتون در امریکا بود، ‌نماد کسانی است که مشهورند فقط به‌خاطر اینکه مشهورند. زنی که در دهه‌ی هشتاد روی بیلبوردها رفت بدون اینکه شغل و پیشه‌ی خاصّی داشته باشد. کمی درکش سخت است ولی واقعاً یک نفر با ظاهر باربی‌طور برای مدّتها روی بیلبوردهای متعدّدی می‌درخشید و خودش را به عنوان نماد زن موفّق عرضه می‌کرد ولی نه بازیگر بود،‌ نه خواننده و نه هیچ چیز دیگر؛ یک هیچ بزرگ. عجیب ولی واقعی.

 

حیف از چنین داستانی که با آن یک سریال پنج قسمتی ساخته‌اند؛ با کمی ایجاز می‌شد یک فیلم سینمایی درجه‌یک از آن ساخت. بازی امی راسوم در این سریال به هدر رفت و اگر فیلم می‌شد پس از سالها به حقّش می‌رسید. احتمالاً -به جز شباهت با انجلین واقعی- او جزو معدود بازیگرانی است که در سی و چند سالگی هنوز می‌تواند نقش دختری هفده ساله را هم بازی کند یعنی سنّی که با «شبح اُپرا» در سینما مطرح شد و درخشید حتّی اگر اخیراً نقش مادر تام هالند را هم -با کمی کج‌سلیقگی- بازی کرده باشد.

  

انتهای سریال تلخ است چون هویّت انجلین که گذشته‌اش را می‌پوشاند و انکار می‌کند لو می‌رود. گذشته‌ی پررنج او و ریشه‌ی خانوادگی، مذهبی و پس‌زمینه‌ی سیاسی. انجلین هنوز زنده و هفتاد و چند ساله است؛‌ همچنان با ظاهری باربی‌مانند. شاید هم تفاوت میان آنچه هستیم و آنچه می‌خواهیم به دیگران نشان بدهیم منحصر به او نباشد و همه‌ی ما تا حدودی باربی باشیم؛ بعضی بیشتر و بعضی کمتر.

۳ نظر:

  1. اگر خود فیلم را هم ندید بگیریم آن صحنه آغازین و هتک حرمت کوبریک کبیر (اودیسه ۲۰۰۱) را محال است کوتاه بیاییم 😉

    پاسخحذف

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.