قتل چنین خواجه...

                                                                                                                یکشنبه ۲۳ مهر ۱۴۰۲

مرگ چنین خواجه نه کاری است خرد. شاید عبث‌ترین کار در این وانفسا نوشتن درباره‌ی داریوش مهرجویی و نقش او در شکل‌گیری فرهنگ مدرن ایرانی باشد؛‌ امّا گاهی نوشتن چندسطر نه برای انتقال معنا که حدیث نفسی است آشکار از سر ناچاری که قصد و غرضی را بیرون از خود نمی‌جوید همچون شیون سوگواران.

   

فارغ از اختلاف سلیقه‌ها، مهرجویی تأثیرگذارترین سینماگر ایرانی بر قشر نخبه،‌ طبقه متوسّط فرهنگی و سینماگران پس از خود است که گاه دایره‌ی آثارش فرهنگ عامه را هم تحت تأثیر قرار می‌دهد یا حتّی به تأسیس یک نهاد می‌انجامد («دایره‌ی مینا» و سازمان انتقال خون). کار مستمر فرهنگی و رابطه و دادوستد فکری با دیگر نخبگان همچون داریوش شایگان و غلامحسین ساعدی یکی از مهمترین وجوه کاری او است. در سرزمینی که تک‌روی و تک‌گویی فضیلتی به شمار می‌رود، وسوسه‌ی عنوان «نویسنده و کارگردان» برخی را به کشیدن دیواری دور خود و گاه کش‌رفتن داستان و ایده‌ی دیگران وامی‌دارد ولی از «گاو» و همکاری با غلامحسین ساعدی تا «اشباح» و اقتباس از هنریک ایبسن،‌ مهرجویی حدود سیزده فیلم خود را بر اساس داستان، ‌نمایشنامه یا فیلم دیگران ساخته است. گو اینکه با «اجاره‌نشین‌ها» و «هامون» ‌نشان می‌دهد که می‌تواند دو قشر متفاوت از جامعه را با ذهن مؤلّف، قلم خلاق و دید نافذ خود به تنهایی مخاطب قرار دهد. به فهرست افرادی که مهرجویی از آنان گرفته و بر آنان افزوده می‌توان علی نصیریان، گئورگ بوشنر، لوییس بونوئل، دیوید سالینجر، گلی ترقّی، کامبوزیا پرتوی، مهناز انصاریان، هوشنگ مرادی کرمانی،‌ نیکلای گوگول و هاینریش بل را هم اضافه کرد. 

  

قصد من از آوردن قید مدرن نیز همین به‌روزبودن، دادوستد کنشمند با سنّت فرهنگی خود و جهان است و البتّه صداقت آشکارکردن آن. تطبیق برخی داستانها با فرهنگ ایرانی در بعضی اقباسها به گونه‌ای است که بدون آوردن منبع اقباس شاید کسی متوجّه آن وامگیری نشود مانند «پری» بر اساس «فرنی و زویی» که نمایش آن را در امریکا با مشکل مواجه کرد. بسیاری با ساخت یکی دو فیلم از سینما کنار کشیدند و از خود اسطوره ساختند ولی مهرجویی که فیلمهایش پیش و پس از انقلاب توقیف شد، ایستاد و به رغم محدودیّتها با سانسور و خودکامگی فرهنگی مبارزه کرد. شاید باورتان نشود ولی یکی از «اقطاب» نقدنویسی ایران این کار او را به سازشکاری تعبیر کرده است. حکایت کسانی که از روز اوّل دوره‌ی جدید پس از انقلاب ۵۷ هرگونه کار فرهنگی در ایران را خدمت به نظام دانستند و نوجوانان خام فضای مجازی پیرو دیدگاه آنان نیز ناگفته بماند بهتر است.

  

عکس جمعی از نویسندگان ایرانی در جمعی خصوصی را با آشنایی می‌دیدم. گفت: این که دق مرگ شد،‌ آن یکی خودکشی کرد، آن دیگری را کشتند و...الخ. حالا حکایت ماست و این اخبار پیاپی که بر سرمان آوار می‌شود. مسعود بهاری -که او نیز به مرگی خودخواسته رفت- می‌گفت مهرجویی فیلم بد نمی‌تواند بسازد. مهرجویی در فیلمهای آخرش هم گهگاه بارقه‌هایی از آن طنز خالص و نگاه خاص خود را نشان می‌دهد. داستان شخصیّتهای سینمایی بی‌نظیری که آفرید و بازیگرانی که بهترین بازیهایشان را در فیلمهای او کردند و نوشته‌ها و دیگر وجوه حیات فرهنگی او بماند برای فرصتی دیگر. نوشته را با اندوه آغاز کردم و با امید به پایان می‌رسانم چون به یاد می‌آورم و می‌بینم که او در آثارش زنده است که ناخواسته تمام افعال را درباره‌ی او به زمان حال آورده‌ام. به امید پیروزی زندگی بر مرگ، آفرینندگی بر ممیّزی و مهرجویی بر هراس‌افکنی به شیوه‌ی خودش کات می‌دهم: بس!

۱ نظر:

  1. جالب اینجاست کسانی خونخواه مهرجویی شده‌ن که خودشون اون رو با توقیف و سانسور فیلمهاش در زمان حیاتش کشتن. بیضایی رو فراری دادن و تقوایی رو خونه‌نشین کردن. وقاحت تمام.

    پاسخحذف

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.