پایان نصرالله،‌ ادامه‌ی حزب‌الله

                                                                                                                      جمعه ۶ مهر ۱۴۰۳


حزب‌الله هنوز کشته‌شدن سیّدحسن نصرالله را تأیید نکرده است ولی با توجّه به قراین و اعلام رسمی اسرائیل احتمال زنده‌بودن او خیلی کم است. چه شد که کار به اینجا رسید؟

 

بیشتر تحلیلهای منتقدان اسرائیل از حمله‌ی پارسال حماس به اسرائیل شامل ستایش از شکل حمله، غافلگیری و گروگانگیری از یک‌سو و نکوهش قتل عام غیرنظامیان از سوی دیگر می‌شد. این قتل عام بی‌سابقه که ناشی از دستیابی غیرمنتظره به حریفی ظاهراً شکست‌‌ناپذیر بود، به تدریج به عکس اهداف حماس تبدیل شد تا جایی که برخی فرماندهان حماس در مصاحبه‌ها می‌گفتند که فکر نمی‌کردند اسرائیل اینطور بی‌پروا به غزّه حمله کند. گرچه حماس نابودشدنی نیست و به فرض شکست قاطع باز هم از نو ساخته می‌شود ولی بخش نظامی آن در آینده‌ی نزدیک و متوسّط از کار افتاده و سنوار هم به زحمت از دام اسرائیلیان در آینده جان سالم به در ببرد.

 

حزب‌الله با درگیرکردن خویش در قضایای لبنان خود را در معرض حملات اسرائیل قرار داد. گویا عکس‌العمل اسرائیل در حد جنگ سی‌وسه روزه برآورد می‌شد که حمله و عقب‌نشینی اسرائیل را در پی داشت. اسرائیل امّا حالا چند تغییر اساسی کرده است: 

 

یک. نفوذ انسانی و احاطه‌ی اطلاعاتی این کشور در لبنان به مقدار بی‌سابقه‌ای افزایش یافته است به گونه‌ای که به زحمت بتوان جایی را خارج از دسترس اطلاعاتی آن تصوّر کرد. ترور حدود هفتاد فرمانده حزب‌الله این سازمان را از لحاظ نیروی انسانی زبده دچار فقر کرده است و بر تصمیمهایش اثر خواهد گذاشت. انفجار بی‌سیم‌ها و دیگر ابزار ارتباطی تراژدی دیگری بود که به سردرگمی بیشتر این گروه انجامید و به گمان من هنوز مین‌های عمل‌نشده‌ی دیگری باقی مانده است.

  

دو. اسرائیل تا پیش از این تحت شرایطی برخی معاهدات و کنوانسیون‌های بین‌المللی یا توافق با هم‌پیمانان خود را رعایت می‌کرد ولی این‌بار گرچه در ظاهر با امریکا  و غرب رایزنی می‌کند ولی در نهایت کار خودش را می‌کند. به عبارت واضحتر دیگر هیچ خط قرمزی برای خود متصوّر نیست. اسرائیل با در امان بودن از هرگونه پاسخگویی بین‌المللی با توجّه به احتیاط چین و نقش رو به تضعیف روسیه دلیلی نمی‌بیند که ترسی از عواقب کارهایش داشته باشد.

  

سه. ایران نشان داده که -گذشته از آسیب‌پذیربودن در برابر حملات اسرائیل و باخت در تقریباً تمام رویارویی‌های چندسال اخیر- توان و تمایل به ورود جنگ با اسرائیل را ندارد. اینکه این بی‌میلی از روی حزم و دوراندیشی است یا ناتوانی نیز جای تأمّل دارد. ایران می‌داند که امروز ِلبنان فردای ایران خواهد بود و حتّی در صورت عدم همکاری امریکا و کشورهای غربی در جنگ احتمالی بین دو کشور ایران و اسرائیل آسیبهای ایران به مراتب بیشتر خواهد بود و زمینه‌ی ایجاد نارضایتی اجتماعی و شاید شورش را فراهم می‌کند. ایران در صورتی می‌توانست به اسرائیل لطمه بزند که مانند همین کشور اهداف سیاسی و نظامی را هدف قرار دهد و مسئولیّت نپذیرد. این کار نیاز به داشتن احاطه‌ی اطلاعاتی دارد که ایران فاقد آن است. گزارشها از احتمال کشته‌شدن عبّاس نیلفروشان به همراه هاشم صفی‌الدین هم اشاره کرده‌اند. نکته اینجاست که ایران در حالی به درخواست کمک حزب‌الله با استدلال حضور پزشکیان در نیویورک جواب رد داد که نتانیاهو از همان‌جا دستور حمله به نصرالله را صادر کرد.

 

هدف اسرائیل بازگرداندن غرور و امنیّت از بین رفته پس از حملات حماس است که سه مرحله دارد. اوّل کوتاه‌مدّت است که با حمله به غزّه آغاز شد و بر خلاف انتظار آنها در زمانی کم موفّق نبود. با اینکه حماس تقریباً فلج شده است ولی از بین رفتن کامل آن با وجود حضور بسیاری از سران و نیروهای آن آن در خارج از غزّه محتمل نیست.

   

هدف میان‌مدّت اجبار حزب‌الله به عقب‌نشینی از جنوب لبنان است. اسرائیل می‌داند که حزب‌الله نابودشدنی نیست ولی تضعیف‌شدنی چرا. ترور نصرالله و سران حزب‌الله می‌تواند این سازمان را به یک دوره‌ی کمون موقّت برای بازسازی خود ببرد و شاید هم این بار اسرائیل حمله‌ی زمینی محدود دیگری را برای ایجاد منطقه‌ی حائل بین لبنان و اسرائیل امتحان کند.


در بلندمدّت هم هدف دیگر به گمانم کشیدن پای ایران است تا با تکرار غزّه و لبنان در ایران،‌ این کشور را مجبور به عقب‌نشینی از سوریه کند که البتّه بسیار بعید به نظر می‌رسد. در این مرحله اشتباه ایران گرفتارشدن در دامی است که اسرائیل پهن کرده است. ایران اگر قصد صدمه‌زدن به اسرائیل را دارد باید از روش خود اسرائیل برای نفوذ، آسیب‌رسانی و به عهده‌نگرفتن مسئولیّت آن پیروی کند؛ با بالابردن توان اطلاعاتی نه حمله‌ی نظامی؛ با کار روی کرانه‌ی باختری در کوتاه‌مدّت، ارتباط با فلسطینیان ساکن سرزمین‌های اشغالی در میان‌مدّت و گشودن جبهه‌ای جدید از اردن در بلندمدّت.

۹ نظر:

  1. نظام دارد عواقب سیاست محو اسرائیل را می‌بیند. اگر به جای آن راهکار دوکشوری را دنبال می‌کرد شاهد این وضع نبود. شما خیلی وقت پیش یادداشتی نوشتید با عنوان حماس یا عباس؟ الآن به نظر می‌شود که جواب داده شده باشد:
    http://imayan.blogspot.com/2012/11/blog-post_30.html

    پاسخحذف
  2. عجیب بود این موضع گیری از شما که راهکار ایران را در پارادایم نظام موجود یعنی دکترین محو و مقاومت مطرح کردید. راه ساده تری هست: پارادایم موجود را تغییر دهید!

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. نظام با رهبر فعلی پارادایمش را عوض نمی‌کند. گفتم در راستای هدف موجود هم ورود به جنگ مطلوب نیست و راهش انجام کارهای دیگر است.
      برای راهکار دوکشوری نیز دیپلماسی ِتنها اسرائیل را وادار به پذیرش نمی‌کند. سطحی از اقتدار هم لازم است.

      حذف
    2. ممنون از پاسخ. لزومی ندارد که ایران کسی را وادار به پذیرش دو کشوری کند. می تواند موضع اصولی خودش را مثل مالزی داشته باشد آن موقع دوستان و دشمنان نسبت به موضع جدید (و نه پارادایم محو) مشخص می شوند.

      حذف
  3. شیربودن نظام فقط برای مردمش است و پیروزیهای منطقه‌ای را بیشتر مدیون اشتباه محاسباتی امریکاست مثل عراق و افغانستان. برای بار اول است که به دیوار سخت خورده و جز رجزخوانی کاری از دستش برنمی‌آید.
    راستی ولی امر مسلمین چرا حتا اشاره‌ای به قتل نصرالله نکرد؟ تسلیتی تبریکی چیزی...

    پاسخحذف
  4. در بند دوم، به اشتباه نوشته‌اید «حمله‌ی پارسال حماس به لبنان».
    و اینکه در بند آخر، باتلاق‌های جدیدی برای آینده و سرمایه‌ی مردم ایران را بعنوان راهکار معرفی کرده‌اید برای من واقعا جای تعجب داشت. متوجهم که حرفتان ناظر به شرایط فعلی نظام است ولی برای من نشان از این داشت که آن چارچوب فکری خطرناک در تفکر شما نیز جایی دارد.

    پاسخحذف
  5. تیتری که زدی می تونه شعار نماز جمعه این هفته باشه.

    پاسخحذف
  6. برای من عجیب است که علی رغم ترور همه فرماندهان مهم، نصرالله از منطقه خطر دور نشده بود. البته ایران برای او چندان امن نبود و اگر اسرائیل می خواست او را در ایران هم می توانست ترور کند اما چرا به جای دیگر نرفت یا چرا با وجود خطر قطعی و حتمی فرماندهان ارشد حزب الله باز در یک محل جمع شدند؟

    پاسخحذف

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.