اعتراف صادقانه


              
لاریجانی درس کلام جدید را به کلاس نقد« قبض و بسط» تبدیل کرده بود. ابتدا می‌کوشید به دقّت نظرات سروش را شرح ‌دهد، سپس نقد خودش بر آن را می‌گفت. میان حاضران همه جور کسی بود. پس از چند جلسه از دانشجویان پرسید که چرا هر وقت نظرات دکتر سروش را توضیح می‌دهم همه ساکتند و کسی چیزی نمی‌پرسد ولی تا نظر خودم را می‌گویم، اشکال‌گرفتنها شروع می‌شود؟


هیچ کس جواب نداد. آخرش یکی از دانشجوهای نیشابوری که طلبه‌ای طنّاز و بانمک بود، ایستاد و با لهجه‌ی غلیظش گفت که:« حاج آقا ما مدنم وظیفه‌ما ایه که سروش ره رد کنم و واقعاً تمام تلاشمایه مکنم ولی حرفای او ره که شرح مدن، نمدنم چه راز و رمزی دره که به نظر ما منطقی مرسه امّا هر وخ شما نقدتا ره بیان مکنن، هرچی جلو خودما ره میگیرم، واز  به نظر ما ایراددار میه».  


همه زدند زیر خنده و شیخ صادق با تأسّف سر تکان داد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.