خودامام‌پنداري


                  
رهبر دیروز در نماز جمعه مطالبی گفته است که راجع به آن نکاتی به نظرم می‌رسد:


مردم مراقب باشند که بعضی از این روز برای ایجاد تفرقه استفاده نکنند.
«مردم» و «بعضی» نیاز به ایضاح دارند: آیا«بعضی» یعنی جمعیّت میلیونی بیست و پنج خرداد و شرکت‌کنندگان در نماز جمعه‌ای که هاشمی خطیبش بود و «مردم» یعنی حاضران در سخنرانی «خس و خاشاک» احمدی‌نژاد؟  


علی برای«احقاق حق، ایجاد عدالت و مبارزه با ظلم» حکومت را پذیرفت.
اینها مفاهیمی الزاماً دینی نیستند و با یک حکومت سکولار متّکی بر عقل عرفی نیز به دست می‌آیند، پس اینهمه تلاش برای اجبار ظواهر دینی برای چیست؟ علی بیت‌المال را به تساوی قسمت می‌کرد و هیچ‌گاه دغدغه‌ی اصلیش حجاب زنان نبود. توصیف حکومت علی با مفاهیم عام انسانی، حکومت اسلامی ولایی را به شدّت زیر سؤال می‌برد.


یکی از ویژگیهای سیاست ورزی حضرت امیرالمومنین علیه السلام، پرهیز از مکر و فریب بود در حالیکه در نظامهای سکولار و نگرشهای مبتنی بر جدایی دین از سیاست، استفاده از هر روشی از جمله مکر و حیله اشکالی ندارد.
قسمت اوّل آن درست ولی اوّلاً دیانت برای سیاست‌ورزی تنها یکی از ضامنهای رفتار درست است؛ ثانیاً ادّعا چیزی است و عمل چیز دیگر. در یک کشور مکّار فریب‌گر، یک وزیر به خاطر کوچکترین دروغ یا استفاده از اموال عمومی مجبور به استعفا می‌شود و اینجا فوق دیپلمی خود را دکتر می‌خواند و رئیس‌جمهورش از نرخ تورّم تا وضعیّت دانشجویان محروم از تحصیل( ستاره‌دار) را به دروغ اعلام می‌کند. 


حضرت علی علیه السلام بطور جدی از مردم می خواستند که با تملق و چاپلوسی با او سخن نگویند.
آیا« ولی امر مسلمین جهان» گفتن به رهبر ایران، نشانه‌ی فروتنی و تواضع وی است؟ ایشان رهبر سیاسی مردم ایران از مسلمان و یهودی و زرتشتی و مسیحی است. این لقب جز اینکه وی را مایه‌ی تمسخر دیگر مسلمانان مانند اهل سنّت نکند، فایده‌ای ندارد. ما به حاکمان سعودی که خود را «خادم الحرمین» می‌خوانند طعنه می‌زنیم و آنها را لایق این لقب نمی‌دانیم، آنها درباره‌ی کسی که ادّعای ولایت بر آنان دارد، چه می‌گویند؟


مدارا با مخالفان و حتی دشمنان تا حد ممکن.
«حدّ ممکن» یعنی چه؟ منتظری استاد رهبر فعلی است( خامنه‌ای قسمتی از اسفار اربعه را پیش او خوانده است) با یک انتقاد از بازیچه‌کردن مسأله‌ی مرجعیّت حبس شد. حرف او انتقادی شخصی به یک نفر بود نه کلّ نظام و دست آخر با تلاش و توصیه‌ی بسیاری از مراجع از جمله مرحوم بهجت حصر وی برداشته شد. «حدّ ممکن» اصطلاح گل و گشادی است که از دید ایشان احتمالاً این است:« کمترین انتقاد یا حتّی نزدیک‌شدن به ساحت رهبر». مصباح یزدی، نامه‌نوشتن رفسنجانی به رهبر را نیز اسائه‌ی ادب خوانده بود. 


آن حضرت در مقاطع و حوادث مختلف تا آنجا که امکان داشت با مخالفان و معارضان با تسامح و خوش رفتاری برخورد می کردند اما اگر در نهایت چاره‌ای باقی نمی ماند، با قاطعیت مقابل آنها می ایستادند.
قاطعیّت زمانی بود که آنان شمشیر برمی‌داشتند نه اینکه انتقاد کنند. خوارج علی را تکفیر کردند ولی او چیزی نگفت تا زمانی که سپاه تشکیل دادند و به جنگش آمدند. 


رفتار آن حضرت با همه افراد و جریانهای معارض و مخالف، یکسان نبود و میان آنهایی که با وجود داشتن اهداف حق، از روی جهالت و قشریگری، به راه انحراف و اشتباه می افتادند، با افرادی که از ابتدا در راه باطل بودند تفاوت قائل می شدند ضمن اینکه آن حضرت در مقابل انحراف و توسل به ظواهر دینی، قاطعانه می ایستادند.
اوّلاً کسی که سالها در مسجد امام حسن مشهد درس تاریخ اسلام داده است، نباید اینقدر کلّی حرف بزند و باید مثال هم بیاورد. در ثانی جنگهای علی همه تدافعی بود. کسی در کوچه زبان به ناسزای علی گشود، حاضران خواستند به او حمله کنند، امام گفت که او به «علی» فحش می‌دهد، از کجا می‌دانید کدام علی؟ این همه علی داریم! او تکفیرگران و ناسزاگویان به خود را می‌بخشید ولی معتقدان به خدایی خود را مجازات می‌کرد، حالا وضع برعکس است.


این گونه برخوردهای امام حتی در سطوح بالاتر از رئیس جمهور هم دیده می شد به گونه ای که امام (رض) در اواخر عمر با کسانی که احساس کردند مدارا با آنها دیگر امکان ندارد، برخورد کردند.
نکته اینجاست که اوّلا برخورد به معنای کنار گذاشتن از حاکمیّت بود نه تهدید و حبس و حصر، دوّم اینکه تاریخ ثابت کرد که منتظری در تمام انتقادهای خود بحق بود و ثالثاً سیّد روح‌الله خمینی، معمار اصلی انقلاب ایران بود و او بود که هرگاه خواست، توانست کسی را - درست یا نادرست- از گردونه خارج می‌کرد ولی خامنه‌ای، خمینی نیست و گرنه پس از پیام تبریک او به احمدی‌نژاد آن همه جمعیّت به خیابان نمی‌آمدند. از من بشنوید که این «خودامام‌پنداری» کار دست رهبر خواهد داد. او شاید این نکته را زمانی بفهمد که راهی برای بازگشت نداشته باشد.


این اختلاف سلایق باید در چارچوب اصول یعنی «اسلام، قانون اساسی و رهنمودها و وصیتنامه امام» باشد، نه مسائلی که اسمش را اصول می گذارند اما در حقیقت با مبانی و اصول انقلاب بیگانه است.
بسیار خوب است، آیا طبق موازین اسلام، اعتراف در زندان ارزش دارد؟ طبق قانون اساسی هر تجمّع خلاف میل حاکمیّت باطل است و باید افراد را زندانی کرد و بدون امکان ملاقات یا گرفتن وکیل، تا سی روز خانواده‌شان از آنها بی‌خبر باشند؟ بگیر و ببندهای اخیر با فرمان هشت مادّه‌ای امام چه نسبتی دارد؟


ایشان جذب حداکثری و دفع حداقلی را سیاست نظام در قبال جریانهای مختلف کشور اعلام کردند و افزودند: نظام تا جایی که مجبور نباشد با جریانی برخورد نمی کند بنابراین اگر کسی و جریانی دنبال خشونت نرود، برای بر هم زدن امنیت و آسایش جامعه تلاش نکند، با مبانی نظام معارضه نکند و دنبال دروغ‌پراکنی و شایعه‌سازی نباشد، در فعالیت ها و ابراز عقاید خود، آزاد است و هیچ کسی با او کاری نخواهد داشت.
کوتاه می‌گویم «مبانی نظام» مانند دم رضاشاه شده است، هر روزنامه‌ای با کمترین انتقاد بسته می‌شود و حتّی به افراد گوشه‌گرفته مانند حجاریان نیز رحم نمی‌شود. دامنه‌ی مبانی نظام تا کجاست؟ اگر دروغ‌پراکنی و شایعه‌سازی گناه باشد، اوّل از همه تمام مدیران ارشد صداوسیما و روزنامه‌های دولتی باید دستگیر شوند.


اگر مسائلی نظیر شکاف عظیم طبقاتی، استفاده از آزادی در جهت فساد و فحشا، و احساس ضعف و عقب‌نشینی در مقابل زورگویان جهانی به وجود آید اینها نشانه بیماری نظام اسلامی است.
با این حساب نظام اسلامی خیلی وقت است که بیمار است. شکاف عظیم طبقاتی به وجود آمده، فساد و فحشا با ظاهری قانونی و موجّه، ایران را فراگرفته است. البتّه بله،«احساس» ضعف در برابر قدرتهای جهانی وجود ندارد ولی واقعاً چنین ضعفی وجود دارد امّا مانند بیماری که هنوز به دلیل درد نداشتن از بیماری خود آگاه نیست، هنوز در بی‌خبری به سر می‌برد.


هیچ حکومتی در جهان نیست که مردم داخل یا خارج آن کشور، همه با او خوب یا همه با آن بد باشند همانطور که در طول تاریخ نیز هر حکومتی، مخالفان و موافقانی داشته است، و مهم این است که دقت شود مخالفان و موافقان هر حکومت چه کسانی هستند.
موافقان ایران در خارج، کره‌شمالی ، ونزوئلا و سوریه‌ (که با کمترین احساس منفعت از سوی دیگر، ایران را رها خواهند کرد) و در داخل مدّاحان و چاکران رهبرند و مخالفان اکثریّت روشنفکران و هنرمندان داخل و خارج و کشورها و نهادهای بین‌المللی هستند.


مخالفتها مایه افتخار ملت است و نباید کسی را بترساند و یا به تسلیم در مقابل دشمن بکشاند ضمن اینکه ملت‌های مؤمن و استقلال‌طلب در سراسر جهان و سیاستمداران مستقل، هوادار این ملت و این نظامند و این صف بندی، نشان دهنده حقانیت جمهوری اسلامی است.
بد نیست این ملّتهای مؤمن را نام می‌بردند تا ما آنها را بشناسیم؛ یمن و عراق و لبنان که نیستند، چون صدای سیاستمداران آنان به شکوه از دخالتهای ایران در اوضاع کشور خود به هوا بلند است و کره‌شمالی و ونزوئلا هم ظاهراً خیلی مؤمن نیستند، پس این هواخواهان ما- جز طرفداران تیم فوتبال ایران در فلان قهوه‌خانه‌ی آفریقایی- کجا هستند؟


مردم مراقب باشند که برخی، با تحرکاتی که در ده سال گذشته هم گاهی انجام داده‌اند اما با هوشیاری مردم مهار شده است برای ملت یک جمهوری اسلامی تقلبی درست نکنند و شعارهای همیشه جذاب و پر طراوت و پرثمر امام و انقلاب را تضعیف نسازند.
اوّلاً که معلوم شد که «مردم» همان خودیها یا نظامیان و پیروان رهبری هستند چون اینان بودند که مجلس منتخب«مردم» را وادار به استفعا کردند و نامزدهای مردم را با تیغ نظارت استصوابی قلع و قمع نمودند. ثانیاً خود رهبر فهمیده که منتقدان، باز هم به دنبال جمهوری اسلامی هستند و با ترساندن مردم از روی کار آمدن بی‌دینی دیگر نمی‌شود کاری کرد. جمهوری اسلامی واقعی از دید ایشان یعنی همین حکومت ولایی تک‌نفره که نقاب«جمهوری اسلامی» به چهره زده است و« جمهوری اسلامی تقلّبی» هم یعنی یعنی حکومت متّکی بر رأی جمهور که منافاتی با احکام اسلام نداشته باشد و همه‌ی راهها در آن به یک نفر ختم نمی‌شود. با این حساب: زنده‌باد جمهوری اسلامی تقلّبی!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.