پیرامون دخالت بشردوستانه


             

مطلبی با نام « جنگ علیه ایران و وظیفه اپوزیسیون» در روزآنلاین منتشرشده که مفهوم «دخالت بشردوستانه» در کشورها را بار دیگر مطرح کرده است. اشاره به سه موضوع جا دارد:
۱- در خاورمیانه هم‌اکنون ما شاهد دو اشغال هستیم یکی اشغال عراق و دیگری افغانستان: 
عراق: اشغال بر اساس اتّهامهایی واهی و کاملاً بی‌ربط -هم به حمله‌ی القاعده به امریکا و هم داشتن سلاحهای کشتار جمعی- اشغال شد. این اشغال -که زودتر از این هم ممکن بود و بنا به مصالحی انجام نشد تا صدّام آن شیعه‌کشی فجیع را در جنوب عراق به راه بیندازد-، خلاف قوانین جهانی و بدون جلب رضایت سازمان ملل و شورای امنیّت بود، این کار از آنجا که هدف وسیله را توجیه نمی‌کند و خلاف مقرّرات بین‌المللی بود کاملاً محکوم است (بماند که هدف امریکا هم ربطی به گسترش دموکراسی و مانند آن نداشت). هرگونه اظهار نظر درباره‌ی این اشغال بدون اشاره به غیرقانونی و مردود بودن بودن آن، می‌تواند در راستای توجیه آن باشد. سازمان ملل مانند هیئت منصفه‌ایست که بدون رضایت آن اگر قرار باشد هر کشوری به کشورهای دیگر حمله کند، سنگ روی سنگ بند نمی‌شود.  
افغانستان: اشغال افغانستان نیز پس از حمله القاعده به امریکا بود و ربطی به آنچه مردم این کشور زیر حکومت واپس‌مانده طالبان تحمّل می‌کردند نداشت. بدون توجّه به نقش امریکا و کشورهای منطقه در حمایت اوّلیه از القاعده و حتّی طالبان، کمک به نیروهای جبهه شمال و حمایت هوایی می‌توانست مانع تسلّط طالبان بر افغانستان شود و بعد از تصرّف کابل هم از سوی طالبان نیز شکست آنها بدون دخالت نیروی زمینی و پایگاه زدن در آن کشور ممکن بود.
افغانستان با فشار امریکا روی شورای امنیّت و با استفاده از فضای ملتهب پس از یازده سپتامبر اشغال شد. گرچه حمله به افغانستان با تأیید سازمان ملل همراه بود ولی در راستای منافع امریکا بود و به سادگی می‌توان ادّعا کرد که اگر حمله به برجهای دوقلو نبود، به افغانستان نیز حمله‌ای صورت نمی‌گرفت. منافع یک کشور خاص باعث این حمله شد نه اهداف بشردوستانه. گرچه در مقایسه با عراق این حمله دفاع‌پذیر است امّا جای چون‌وچرا درباره‌ی نیّت عاملان آن و چگونگی اجرای آن باز است.
هر گونه دعوت دیگران به دخالت در کشورهای دیگر (مانند مشکل فلسطین) باید طبق الگوی افغانستان و با آسیب‌شناسی آن باشد؛ یعنی هر عملی باید از مجرای سازمان ملل باشد و جز این الگو هیچ الگوی دیگری نباید توصیه یا توجیه شود.
۲- اوّلین بار دو سال و نیم پیش با دیدن این مقاله از آرش نراقی یادداشتی کوتاه در این باره نوشتم. نراقی در آن یادداشت به وظیفه امریکا در قبال دیگر کشورها پرداخته بود بی آنکه لزوم اجماع جهانی برای هرگونه دخالت در کشورها را یادآوری کند و من نیز نوشتم که این وظیفه بدون در نظر گرفتن کارنامه‌ی امریکا و بدون تأیید جهانی به خودسری و تجاوز به دیگر کشورها منجر خواهد شد. او هم در مثالی که در این مقاله آورده(غریق و قهرمان شنا) و هم در مثالی که بعدها دراین نوشته آورد ( بدهکار شریر و طلبکار) یک کشور را به جای جامعه‌ی جهانی دارای این تکلیف دانسته است که به دیگران «امداد» برساند، در حالیکه اگر در کشوری ظلمی صورت بگیرد «همه‌ی کشورها» دارای این تکلیف هستند و هر کشوری تنها به عنوان یکی از اعضای سازمان ملل باید در این «امداد» شرکت کند. احسان یا وظیفه بودن این امداد و اینکه کشورهای قویتر سهم بیشتری دارند، فرع مسأله است. از  دید من مثالهای نراقی ناقص و نادرست بود.
بعدها نراقی در این گفتگو با زمانه در جواب سؤالی از درستی یا نادرستی اشغال عراق فقط از نیّت امریکا ابراز عدم اطمینان کرد حال آنکه اصل اشکال قضیّه، حمله‌ بدون مجوّز سازمان ملل به عراق بود نه نیّت امریکا. او با مسلّم دانستن آن حق می‌گوید احتمال اینکه برخی از این حق (مانند مالکیّت!) درست استفاده نکنند، دلیل انکار آن نیست. این حق را برای جامعه‌ی جهانی - و مثالی مانند افغانستان- می‌توان ثابت کرد نه یک کشور- مثل حمله یک جانبه به عراق- که حالا از نیّت آن کشور بپرسیم که آیا خیر بوده یا نه. این اهمال در مسائل نظری ابداً بخشش‌پذیر نیست و متأسّفانه وی بدون توجّه به ایرادهای فاحش نظرات خود بر آن پای می‌فشارد.
در جواب دو تن از دوستان در بخش نظرات، کاستیهای مقاله‌ی او را بیشتر توضیح دادم و بعدها ذیل مطلبی که ربطی به این موضوع نداشت، در جواب کسی که با نام «احسان» نظر می‌گذاشت و معتقد بود من منظور نراقی را در نیافته‌ام، باز مسأله را بیشتر شکافتم. این گفتگوی طولانی را در ادامه‌ی یادداشت اصلی آورده‌ام و فکر می‌کنم حالا مطلب پرورده‌تر شده باشد. دوستان می‌توانند آنرا اینجا مطالعه کنند.
۳- در رابطه با مطلب روز هم چند نکته را به اختصار می‌آورم:
الف: متأسفانه نویسنده سایت روز هم به گونه‌ای همدلانه از حمله به عراق یاد می‌کند؛ در حالیکه هدف وسیله را توجیه نمی‌کند. حمله به عراق خلاف قوانین جهانی بود حتّی اگر به ایجاد دموکراسی در عراق می‌انجامید. پذیرش حمله به یک کشور بدون اجماع جهانی تالی‌های فاسد فراوانی دارد گرچه در یک مورد نتیجه‌ دهد.( که در آن هم چون‌وچرای بسیار می‌توان کرد)
ب: نویسنده نوشته اگر سیاستمداران و نظامیان بر حمله به کشوری مصر باشند، مخالفتها نمی‌تواند جلو آنها را بگیرد. بهتر از این نمی‌توان توصیه به تسلیم در برابر قدرتهای برتر جهان کرد. آیا بی‌فایده بودن مخالفت در برابر اعمال قدرت کشورهای استیلاجو شامل تمام موارد می‌شود؟  در مورد فلسطین از روز روشن‌تر است که امریکا و اسرائیل تمایلی به دادن اندک امتیازی به فلسطینان ندارند، آیا با دانستن قدرت برتر آنان، باید از پافشاری بر احقاق حق فلسطینیان چشم پوشید؟
ج: نویسنده نوشته که در صورت حمله به ایران یا باید با نیروهای مهاجم بود یا با جمهوری اسلامی. اگر سؤال اینگونه مطرح می‌شد که یا باید با نیروهای مهاجم بود یا با تمامیّت ارضی و استقلال ایران، جواب راحت‌تر بود. دفاع از استقلال ایران و دوری از سرنوشت تحقیرآمیز افغانستان و عراق، ربطی به جمهوری اسلامی ندارد. نه اتّهام دفاع از تروریستهای ادّعایی امریکا (مانند حزب‌الله) در برابر وقاحتهای اسرائیل چیزی به شمار می‌آید و نه حتّی بمب اتمی مفروض دلیل حمله به ایران است که پاکستان و خود اسرائیل هم چندین برابرش را دارند ولی کسی به آنان حمله نکرد.
گذشته از میهن‌دوستی و پافشاری بر استقلال کشور باید دانست ایران، عراق یا افغانستان نیست تا اشغال شود و حمله به ایران گرچه تا حدودی هیبت ادّعایی حاکمیّت را می‌شکند ولی فضای ایران را پادگانی می‌کند و - مانند تجربه‌ی جنگ هشت‌ساله- می‌تواند حرکت به سوی مردمسالاری را در ایران سالها به تأخیر بیفکند یا هزینه‌اش را بیشتر کند. راه هر گونه اصلاح یا تغییر در ایران از داخل کشور می‌گذرد و طرح هرگونه بحثی با عنوان «دخالت بشردوستانه»  یا «آماده‌کردن فعّالانه‌ی خود برای ایران پس از حمله‌ی ناگزیر» بسیار مضر و نادرست است و نیاز به نقد جدّی دارد. 
پ.ن: بعدها بهمنی در جواب نقدها مطلبی نوشت که اینجا آنرا بررسی کرده‌ام.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.