مغالطه‌ها -۱۱

                                                                                                        سه‌شنبه ۲۴ آبان۱۳۹۰
۵۳- پهلوان‌پنبه (straw man)
همانگونه که پهلوان‌پنبه کسی است که غلبه بر او بسیار سهل است، پیروز شدن بر یک نظر ضعیف نیز آسان است. کسانی که یک نمونه‌ی افراطی یا تفریطی از یک دیدگاه، مکتب، دین یا نظریّه را برای نقد انتخاب می‌کنند و با ردّ آن وانمود می‌کنند بر اصل آن مسئله پیروز شده‌اند، از مغالطه‌ی پهلوان‌پنبه استفاده کرده‌اند.
الف- این روزها که اعتراض به نظام سرمایه‌داری فراگیر شده است، بازخوانی این سخنان نیکسون در سال ۱۹۷۲ در توصیف- و البتّه تضعیف- سیاستهای اقتصادی جناح مقابل خود، جا دارد:
«... کاری که ما کرده‌ایم، ساختن یک بنای عظیم و مستحکم اقتصادی در آمریکاست. این بنای اقتصادی، بلندترین بنای جهان نیز هست امّا از آن جایی که برخی پنجره‌های این بنا شکسته است، مخالفان ما معتقدند که باید این بنا را کاملاً خراب کنیم و از نو بسازیم ولی ما می‌گوییم که بهتر است بنا را نگه داریم و پنجره‌ها را عوض کنیم؛ تفاوت و اختلاف ما همین است»
ب- علوم عقلی مانند منطق و فلسفه از ابتدای ورود به جهان اسلام با مقاومت روبه‌رو بوده‌اند. کتاب «الأمتاع و المؤانسه»ی ابوحیّان توحیدی یکجور هزارویکشب فلسفی است که در وقایع شب هشتم آن یک مناظره‌ی جالب روایت می‌شود. در این شب ابوبشر متّی، منطقی برجسته‌ی آن زمان، با ابوسعید سیرافی فقیه و نحوی معروف درباره‌ی دانش منطق بحث می‌کنند. سیرافی می‌گوید رعایت دقیق نحو ما را از منطق بی‌نیاز می‌کند و اصلاً چگونه یک علم یونانی می‌تواند ایرانیان و عربها و هندیان را از اشتباه باز دارد؟ سیرافی با بهره‌بردن از مسلّط نبودن متّی بر زبان یونانی و چیرگی بیشتر خود بر ساختار نحو عربی، پرسشهایی را درباره‌ی برخی نکات ریز زبان عربی از حریف خود می‌کند که وی در پاسخ درمی‌ماند و جواب متّی که می‌گوید اگر او هم از سیرافی چنین سؤالهایی را از دانش منطق کند وی نیز کم می‌آورد، باعث نمی‌شود او کوتاه بیاید و علاوه بر آن وی منطقیان را به راه‌دادن لغات بیگانه در زبان عربی متّهم می‌کند و می‌گوید اگر منطق آن چیزی بود که خودتان ادّعا می‌کردید، با رعایت منطق این همه اختلاف بین فرقه‌های عقل‌باور وجود نداشت.
متّی کسی است که مانند خود توحیدی یا منطقی دیگر برجسته‌ی آن زمان ابوسلیمان سجستانی بر زبان عربی تسلّط نداشت و همین نقطه ضعف به علاوه مقابله به مثل نکردن او باعث می‌شود که نحویان به پیروزی ظاهری دست یابند و او و کندی و دیگر کسانی که دانشهای یونانی را به جهان اسلام وارد کردند، تمسخر شوند. ( این مثال، مورد بعد و اصولاً بسیاری از مغالطه‌ها را بنا بر اینکه بر کدام وجه آن شبه‌استدلال انگشت بگذاریم، می‌توان زیر بعضی انواع دیگر مغالطه نیز دسته‌بندی کرد)
ج- اگر نگوییم همه، بسیاری از نظریّات سیاسی، اجتماعی و فلسفی معاصر در ایران امروز ابتدا به شکلی ضعیف تقریر و پس از آن رد می‌شوند. برای نمونه امروز دیگر مانند گذشته نمی‌توان نظریّه تکامل را فقط با رجوع به داروین بررسید بلکه باید پیشرفتهای چند دهه‌ی اخیر را هم لحاظ کرد. «پایان تاریخ» فوکویاما در تحلیل چگونگی افول رژیمهای سلطنتی، فاشیسم و کمونیسم به عنوان بدیلهای نظام لیبرال مبتنی بر بازار آزاد، بیشتر به معنای پیروزی قطعی این نظام یا تمجید و تحسین و بی‌جانشین خواندن آن تعبیر شده است. «جنگ تمدّنها»ی هانتیگتون نه به مثابه‌ی یک دیدگاه توصیفی و اخطاردهنده بلکه به معنای مبارزه‌جویی نظام حاکم بر غرب یا چیزی مانند آن نشان داده شده است و موارد از این دست فراوان است. برای نقد هر دیدگاه مناسبترین کار این است که به سراغ قویترین و مستدلترین نمونه‌ی آن برویم و آن را بررسی کنیم و گرنه حتّی یک نقل قول ناقص یا بدون توجّه به پیش‌زمینه‌ی آن می‌تواند به بررسی ابتر یک نظر بینجامد برای نمونه کلام معروف تقی‌زاده در اینکه «باید از فرق سر تا ناخن پا فرنگی شد» یا خبر عضویّت فلان دانشور یا سیاستمدار موجّه در لژهای فراماسونری هفتادسال پیش و مواردی مانند آنها باید با توجّه به شرایط فرهنگی آن زمان و دیگر نوشته‌ها، گفته‌ها و عقاید آن افراد بررسی شود نه تنها یک نقل قول مفرد و بی‌پس‌زمینه یا خبر بی‌تحلیل.
۵۴- تکذیب (falsification)
هیچ گزاره‌ی غیربدیهی را نمی‌توان بدون دلیل رد یا قبول کرد؛ پس همانطور که برای اثبات یک گزاره نیاز به دلیل‌آوری داریم برای ردّ آن نیز نیاز به دلیل هست. بسیاری این اشتباه را مرتکب می‌شوند که یک ادّعای ثابت‌نشده را بدون تأمّل در آن، تکذیب می‌کنند.
الف- روایتهای تاریخی جزو همین دسته از ادّعاها هستند که همانقدر که پذیرفتن آنها به دلیل نیاز دارد، مجعول‌خواندن آن هم نیاز به دلیل دارد و گرنه- یعنی بدون استدلال- جایی بین ردّ و قبول قرار می‌گیرد. اکبر گنجی در نوشته‌های خود به سادگی فقیهان، راویان حدیث و برخی عالمان دینی را متّهم به «برساختن» می‌کند. می‌توان یک نظر فقهی یا یک روایت را نپذیرفت، دلایل آن عالم دینی را نقد و رد کرد، یک روایت را تضعیف کرد یا نظری را به دلیل وجود نظر قویتر به کناری نهاد ولی جعل و برساختن اتّهامی است که به این سادگی اثبات‌پذیر نیست.
در کتاب «میعاد با ابراهیم» که به تازگی ذکرش رفت، شریعتی جایی به حدیثی اشاره می‌کند که صحبتهای دنیایی را در مسجد روا نمی‌دارد و بلافاصله می‌گوید که نمی‌دانم از کی این روایت را ساخته‌اند چرا که جای ساختن دنیا در مسجد است (پاروقی ص ۲۱۵) او می‌تواند یک حدیث را نپذیرد (به دلیل وجود حدیث مخالف قویتر و مستندتر یا مخالفت با قرآن و جزآن) امّا اثبات ساختن و ازخوددرآوردن به این سادگی نیست و نیاز به دلایل جداگانه دارد.
بماند که اتّفاقاً این حدیث با سیستم فکری شریعتی سازگار است. او معتقد است که امور را نباید به دنیایی و آخرتی تقسیم کرد بلکه هر امری دو وجه دارد یکی دنیایی و دیگری آخرتی و بسته به رویکرد ما دارای یکی از  این دو صفت می‌شود، خواه بحث سیاسی باشد، خواه عبادت. با این توصیف نهی از بحث دنیوی در مسجد، نهی از یکی از این دو رویکرد است نه نهی از آوردن اجتماعیّات و سیاسیّات در مسجد.
ب- درباره‌ی شیوه‌ی برخورد با شایعات و اخبار ناموثّق پیشتر این ایما را نوشتم و حالا مکرّر نمی‌کنم. اگر خبری تأیید نشد، الزاماً به معنای دروغ یا جعلی بودن آن نیست، ممکن است درست باشد ولی فعلاً نتوانیم یا نگذارند که دلایل لازم برای اثبات آن را ارائه کنیم؛ باید آن را در نظر داشت تا مجال اثبات مستدل یا ردّ مستدل آن فراهم شود.
ج- برخی افرادی که در زمان پیامبران پیشین می‌زیستند به آنها ایمان نمی‌آورند ولی به جای اینکه به آنها بگویند که دلایل شما برای ما کافی نیست، آنها دروغگو می‌خواندند و تکذیب می‌کردند. در قرآن نزدیک به دویست بار به این مورد اشاره شده است مانند: هر بار که پیامبری به سراغ قومش می‌رفت او را تکذیب می‌کردند (مؤمنون،۴۴)
۵۵- ردّ دلیل به جای ردّ مدّعا (refuting the reason instead of the claim)
این مغالطه در حقیقت صورت فنّی‌تر و پیشرفته‌تر مغالطه‌ی پیشین است که در کتاب -از دید من- نه در جای خود واقع شده و نه توضیح کاملی یافته است. شاید بتوان فرقهای این دو مغالطه را در این دانست که اوّلی صورت عادی و گاه بدون استدلال یک مدّعاست که رد می‌شود ولی دوّمی همراه با استدلال هم هست، اوّلی بیشتر در علوم نقلی یافت شود و دوّمی در علوم عقلی، اوّلی بیشتر میان عامّه‌ی مردم رایج است و دوّمی میان اهل دانش. شاید بتوان نام بهتری برای این مغالطه پیشنهاد کرد و آنهم «کافی دانستن ردّ دلیل برای ردّ مدّعا» باشد.
الف- دادستان خطاب به قاضی: با مدارک محکم در دادگاه می‌توان ثابت کرد که بسیاری از افرادی که پیرامون نبودن متّهم پرونده در محلّ جرم در زمان وقوع جرم شهادت داده‌اند، دروغ گفته‌اند؛ پس می‌توان مجرم بودن او را ثابت کرد. (به فرض اینکه دادستان بتواند چنین کند فقط جرم شهادت دروغ را برای شاهدان ثابت کرده است؛ امّا فرد متّهم، فقط برائتش زیر سؤال می‌رود ولی اثبات مجرم بودن او نیاز به شواهد جداگانه دارد.)
ب- همین الآن چشمم به سخنان تازه‌ی آیت‌الله امجد افتاد: «حکومت دینی در عصر غیبت معصوم غیرممکن است چون به جز معصوم همه در معرض خطا و جهل و ستمگری هستند». اینجا در پی بحث درباره‌ی شیوه‌ی مناسب حکومت در ایران آینده نیستم و  پیشتر پیرامونش نوشته‌ام. با در پرانتز گذاشتن اینکه حکومت دینی را نباید با حکومت روحانیان یا ولایت فقیه یکسان دانست، این ایراد به ایشان- و بسیاری دیگر که به همین نتیجه رسیده‌اند- وارد است که اگر فلان کس تعدّی و ظلم کرد معنایش این است که هر کس دیگرهم باشد، همین می‌کند؟ اگر جز معصوم همه در معرض خطا و جهل و ستمگری هستند (که حرف درستی است) این ایراد به مرجعیّت فقها وارد نیست؟ همین ایراد به حاکمان غیرروحانی هم وارد است، چرا آنان باید حاکم شوند؟ جواب فرضی: چون امکان تغییر آنها با رأی مردم و –مثلاً- استیضاح هست. بسیار خوب اگر مجلس خبرگان درست انتخاب شده باشد، کاری را که مجلس با رئیس‌جمهور می‌کند می‌تواند با رهبر کند و اگر نتواند، مدل روسیه در ایران نیز ممکن است پیاده شود و برداشتن عمّامه از سر حاکم مشکلی را حل نمی‌کند.(این را برای دفاع از تئوری حاکم نگفتم، برای نقد اصل استدلال نوشتم)
ج-  بسیاری از دیدگاهها در علوم نظری پس از چندصد یا حتّی دو هزارسال احیا می‌شوند و دوباره به آنها توجّه می‌شود. دلیل آن چیست؟ یکی از مهمترین دلایل این است که آن نظرات در زمان خود مطرح بودند ولی به تدریج با نقد و ردّ دلایل اثبات خود از گردونه خارج شدند ولی بعدها کسانی دیگر همان مدّعاها را با دلایل جدید بازسازی و مطرح کردند. اینجا یک دیدگاه قدیم، بار دیگر با دلایل جدید جان دوباره می‌گیرد و نقشی تازه در علوم ایفا می‌کند. چیزی که در علوم تجربی کمتر دیده می‌شود. بازخوانی فلاسفه یونان و قرون وسطی و یافتن نکاتی جدید با تبیین و استدلال نوین از همین قبیل است.

۱ نظر:

  1. سلام، مقالات مغالطه ها جالب بود. ادامه میدین یا سرفصلها رو بیشتر توضیح میدین؟!

    پاسخحذف

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.