انتقاد از شاه

انقلاب‌نامه - ۱                                                                                      سه‌شنبه ۴ بهمن ۱۳۹۰
        
سيّدمصطفي تاجزاده سؤالی را به عنوان پرسش هفته مطرح کرده است: چرا دیگر حتی در آستانه سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی نمی‌شود به رژیم شاه انتقاد کرد و چرا هر سوالی از رژیم گذشته و از شاه برمی‌گردد به از صدر تا ذیل نظام و اصولگراها؟ راستی چه اتفاقی افتاده که هرگونه نقدی را توهین به رهبری قلمداد می کنند و خواهان اجرای اشدّ مجازات برای منتقدین رهبری هستند؟
   
۱- در جریان نوشته‌ی حسین علایی آنقدر که واکنش طرفداران رهبر نظام گویا بود، نوشته‌ی او آن معنا را نداشت. به سادگی می‌شد آن نوشته را نه در مقایسه‌ی دو نظام بلکه نقدی بر رژیم گذشته دانست. هر تشبیه سه رکن دارد، مشبّه، مشبّه به و وجه شبه، نوشته‌ی علایی دارای دو رکن آن بود یعنی رژیم گذشته و ارائه‌ی چند پرسش یا ملاک کلّی که تعمیم‌پذیر بود. آن اعتراضها رکن سوّم تشبیه یعنی نظام فعلی را هم می‌پذیرفت ولی تلاش می‌کرد که بگوید «شباهت دلیل همانندی نیست».
   
۲- جواب رفع‌ورجوع فوق خیلی سخت نیست، اوّلاً این ادّعا جای بحث دارد، ثانیاً تک‌تک موارد آن در خور بحث مستقل است مثلاً دستور تیر به معترضان، این رژیم و آن رژیم ندارد، اجازه‌ی جواب ندادن به مخالفان همینطور؛ اینها را می‌توان مستقل از اینکه در چه نظام یا کشوری هستیم بحث کرد، ثالثاً- و از همه مهمتر- آن شباهتها دلیل سرنگونی رژیم شاه شد، گیرم نظام فعلی کاملاً به حق باشد، این موارد باعث سقوط آن هم می‌شود، به حق بودن یا نبودن ربطی به تزلزل جایگاه ندارد، آن رژیم ناحق بود و سقوط کرد، شما اگر برحق هم باشید با ادامه‌ی این وضع همان سرانجام را خواهید داشت. پس اگر به رعایت این نصایح معتقد نیستید (که نیستید) لااقل برای بقای خود تلاش کنید.
   
۳- موضوع فقط تشبیه به شاه نیست، این روزها نوشتن درباره‌ی صدّام و قذّافی و برخی افراد دیگر هم بلافاصله ممکن است تعبیر به قیاس با رهبر نظام شود. دو راه کلّی برای حکومت‌داری داریم یا نظامهای فردی سنّتی که فرد ملاک است و دیگر نظامهای جدید که قانون اساس است. در آن نظامها تفاوت مذاق و سلیقه‌ی دو حاکم سرنوشت بلاد را رقم می‌زد و در نظامهای فعلی افراد هستند که تابع ساختار سیاسی می‌شوند. در آن کشورها که وضع روشن بود، در ایران نیز مدّتهاست که تأکید چندانی بر قانون اساسی و حتّی اسلام نمی‌شود؛ همه‌چیز به «ولایت‌پذیری» یا اطاعت محض از یک نفر ختم می‌شود.
       
۴- جنبه‌ی دیگر نامه‌ی علایی و پرسش تاجزاده این است که اوضاع که در دو سال گذشته از اصلاح‌طلبی گذشت و به اصلاحگری (جنبش سبز) رسید حالا افقی تازه را پیش رو دارد. یکی از گزینه‌های مفروض پیشرو برای آینده‌ی ایران، حفظ نظام و تغییر بالاترین مقامها بود ولی انقلاب، تغییر نظام است؛ گرچه تا اجماع بر آن راه درازی پیش روست ولی سرعت تحوّل زمانه و تصلّب نظام فعلی ممکن است دیر یا زود اکثر مردم را مانند بيشتر معترضان به این نتیجه برساند که این ساختار ذاتاً معیوب است و با عوض شدن دو یا چند نفر حل نمی‌شود. این سرآغاز جدیدی در جنبش اجتماعی مردم ایران خواهد بود.
   
۵- این نکات در آن نامه برجسته بودند : سیل نامه‌نگاری‌ها به شاه، شاه یا عامل نابسامانی‌های کشور، قیاس شاه با «سایرین»، تحریک وزارت اطّلاعات با نوشته‌ها (حالا با برنامه‌های تلویزیونی)، اجازه‌ی جواب‌ندادن به منتقدان، منع راه‌پیمایی مسالمت‌آمیز، دستور تیر به مخالفان، حصر و زندانی و تبعیدکردن مخالفان، خارجیان را عامل تحریک دانستن، مخالف را متّهم به اقدام علیه امنیّت کشور کردن، حقّ ابدی حکومت برای حاکم، دوره‌شدن به وسیله‌ی چاپلوسان و متملّقان و... یکبار دیگر به رئوس مطالب علایی دقّت کنید و موجی که راه انداخت. این نشان می‌دهد که - علاوه بر جایگاه علایی- سنجش زمان و مکان مناسب (۱۹ دی، روزنامه اطّلاعات) به همراه یک نوشته‌ی کوتاه ولی گویا و دقیق، بهتر از تولید انبوه محتوا اثرگذار است. خود ِعلایی قلمی در دست زمانه است؛ شباهتها وجود دارند، اگر او نبود کس دیگری می‌نوشت. تا زمانی که طرفداران نظام به جای پذیرش نقد، صورت مسئله را پاک کنند، سؤالها یکی پس از دیگری طرح خواهد شد؛ امروز علایی، فردا کس دیگر.

۱ نظر:

  1. عجیبه انگار کسانی که بیشتربه بیت نزدیک هستند نکگات مشترک بیشتری بین خلق و خوی ومنش ایشان با شاه سابق وصدام قذافی می بینند تا ما ها که دو تریم

    پاسخحذف

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.