دوشنبه ۶ آبان ۱۳۹۲
چند روز پیش در پی شنیدن خبر محکومیّت علی دهباشی بهخاطر چاپ شعری، ایمایی نوشتم با همین نام. خوشبختانه آن خبر تکذیب شد و من آن نوشته را حذف کردم امّا حسّی به من میگفت که به زودی لازم میشود یادداشت مشابهی بنویسم که متأسّفانه همینگونه شد.
۱- پگاه آهنگرانی بازیگر و مستندساز به هجدهماه حبس تعزیری محکوم شده است. جرم وی شرکت در اعتراضات سال ۸۸ است که چهارسال از آن میگذرد. اگر محکومیّتی لازم بود باید بسیار زودتر از این اعلام میشد و تازه اگر قرار به مجرم دانستن تمام معترضان باشد که باید تهران را به زندانی بزرگ بدل کنند و میدانیم چه افراد و نامآورانی در آن اعتراضات بودند که لازم به یادآوری نیست.
۲- روزنامهی بهار به خاطر چاپ مقالهای توقیف شد. انتشار یک مقاله به معنای دفاع از محتوای آن نیست و روزنامهی بهار ابتدا چند یادداشت در نقد آن مقاله منتشر کرد سپس داوطلبانه چند روز انتشارش را متوقّف کرد که به نظرم نالازم آمد و با خود گفتم احتیاط تا چه حد؟! (اظهارنظر عارف دربارهی این روزنامه خیلیها را شگفتزده کرد. من پس از ردّصلاحیّت هاشمی نوشتم که روزنامهی بهار با علم کردن وی مرتکب اشتباه شده است)
اینگونه احکام و موارد مشابه - مانند شکایت از نعیمه اشراقی- ما را به یاد دوران پس از خرداد۷۶ میاندازد. چندی پیش عرض کردم که آقایان دارند تغییر روش میدهند و قوّهی قضا را برای ایستادن در برابر خرداد۹۲ انتخاب کردهاند. صدور این احکام درست پس از جسارت به فرزندان میرحسین ابداً نشانههای خوبی نیست امّا یک نکته بسیار مهم در این میان شایان توجّه است:
بسیاری از تحلیلگران پس از پیروزی روحانی، او را برکشیدهی خامنهای دانستند و گفتند که قرار است احمدینژاد قربانی بیتدبیریهای رهبر نظام و گوشهنشین شود. پیشرفتهای به دست آمده در دولت روحانی به حساب خامنهای نیز نهاده میشود و این به تثبیت جایگاه وی و بقای نظام حاکم کمک میکند. من و جمعی دیگر این نظر را به وقت خود نقد کردیم ولی حاکم شدن تدبیر و اعتدال حتّی اگر به ارادهی حاکمان نباشد، به بقای آنان کمک میکند. از دید من، نظر تحلیلگران مذکور درست نبود امّا این رفتار دستگاه قضا برنامهی فوق را- چه با اراده و چه بدون ارادهی حاکمان- کاملاً بیاثر میکند. اعتراضات۸۸ زمانی کمرنگ میشد که کشور در مسیر آرامش و ثبات حرکت میکرد و گشایش اقتصادی و سیاسی، آزادی زندانیان و رفع حصر میتوانست جایگاه اصلاحطلبان درون نظام را- که میگفتند با همین افراد و با همین ساختار میتوان کارستان کرد- تقویت کند. امّا واکنشهای مردمی جدید به این رفتار دستگاه قضایی نه ربطی به دولت قدیم خواهد داشت و نه دولت جدید. گرچه مسئولیّت واکنش، اعتراض یا احیاناً دخالت دولتیان به جای خود محفوظ است امّا آنان اقدام عملی خاصّی نمیتوانند انجام دهند. مردم خواهند دانست که مشکل اصلی با آمدن روحانی به جای خود باقی است و آنهم نهادهای انتصابی نظام جمهوری اسلامی است. قوّهی قضا شاید با این کارها برای تغییرخواهان چنگودندان نشان دهد امّا همه را دوباره متوجّه میکند که هدف اصلی کجاست و این هشدار و بیدارباشی بسیار خوب خواهد بود.
چند روز پیش در پی شنیدن خبر محکومیّت علی دهباشی بهخاطر چاپ شعری، ایمایی نوشتم با همین نام. خوشبختانه آن خبر تکذیب شد و من آن نوشته را حذف کردم امّا حسّی به من میگفت که به زودی لازم میشود یادداشت مشابهی بنویسم که متأسّفانه همینگونه شد.
۱- پگاه آهنگرانی بازیگر و مستندساز به هجدهماه حبس تعزیری محکوم شده است. جرم وی شرکت در اعتراضات سال ۸۸ است که چهارسال از آن میگذرد. اگر محکومیّتی لازم بود باید بسیار زودتر از این اعلام میشد و تازه اگر قرار به مجرم دانستن تمام معترضان باشد که باید تهران را به زندانی بزرگ بدل کنند و میدانیم چه افراد و نامآورانی در آن اعتراضات بودند که لازم به یادآوری نیست.
۲- روزنامهی بهار به خاطر چاپ مقالهای توقیف شد. انتشار یک مقاله به معنای دفاع از محتوای آن نیست و روزنامهی بهار ابتدا چند یادداشت در نقد آن مقاله منتشر کرد سپس داوطلبانه چند روز انتشارش را متوقّف کرد که به نظرم نالازم آمد و با خود گفتم احتیاط تا چه حد؟! (اظهارنظر عارف دربارهی این روزنامه خیلیها را شگفتزده کرد. من پس از ردّصلاحیّت هاشمی نوشتم که روزنامهی بهار با علم کردن وی مرتکب اشتباه شده است)
اینگونه احکام و موارد مشابه - مانند شکایت از نعیمه اشراقی- ما را به یاد دوران پس از خرداد۷۶ میاندازد. چندی پیش عرض کردم که آقایان دارند تغییر روش میدهند و قوّهی قضا را برای ایستادن در برابر خرداد۹۲ انتخاب کردهاند. صدور این احکام درست پس از جسارت به فرزندان میرحسین ابداً نشانههای خوبی نیست امّا یک نکته بسیار مهم در این میان شایان توجّه است:
بسیاری از تحلیلگران پس از پیروزی روحانی، او را برکشیدهی خامنهای دانستند و گفتند که قرار است احمدینژاد قربانی بیتدبیریهای رهبر نظام و گوشهنشین شود. پیشرفتهای به دست آمده در دولت روحانی به حساب خامنهای نیز نهاده میشود و این به تثبیت جایگاه وی و بقای نظام حاکم کمک میکند. من و جمعی دیگر این نظر را به وقت خود نقد کردیم ولی حاکم شدن تدبیر و اعتدال حتّی اگر به ارادهی حاکمان نباشد، به بقای آنان کمک میکند. از دید من، نظر تحلیلگران مذکور درست نبود امّا این رفتار دستگاه قضا برنامهی فوق را- چه با اراده و چه بدون ارادهی حاکمان- کاملاً بیاثر میکند. اعتراضات۸۸ زمانی کمرنگ میشد که کشور در مسیر آرامش و ثبات حرکت میکرد و گشایش اقتصادی و سیاسی، آزادی زندانیان و رفع حصر میتوانست جایگاه اصلاحطلبان درون نظام را- که میگفتند با همین افراد و با همین ساختار میتوان کارستان کرد- تقویت کند. امّا واکنشهای مردمی جدید به این رفتار دستگاه قضایی نه ربطی به دولت قدیم خواهد داشت و نه دولت جدید. گرچه مسئولیّت واکنش، اعتراض یا احیاناً دخالت دولتیان به جای خود محفوظ است امّا آنان اقدام عملی خاصّی نمیتوانند انجام دهند. مردم خواهند دانست که مشکل اصلی با آمدن روحانی به جای خود باقی است و آنهم نهادهای انتصابی نظام جمهوری اسلامی است. قوّهی قضا شاید با این کارها برای تغییرخواهان چنگودندان نشان دهد امّا همه را دوباره متوجّه میکند که هدف اصلی کجاست و این هشدار و بیدارباشی بسیار خوب خواهد بود.
همان حدیث گربه و مسلمان شدن است. کسی که بیست و پنج سال مدتی در ظاهر یکی به نعل یکی به میخ می زند و "نرمش" نشان می دهد ولی زیردستان به فرمان هر کاری دلشان خواست می کنند و در روز مبادایی که باید تصمیم قطعی بگیرد و بین زیردستان ظالم و مظلومان بی کس طرف یکی را بگیرد ناگهان شمشیر را از رو می بندد و در دهان این و آن می زند و به آن زیردستان چراغ سبز سرکوب بیشتر نشان می دهد که یک شبه روش خود را عوض نمی کند. آش همان آش است و کاسه همان کاسه. تازه آن گربه زاکانی حداقل واقعا توبه کرده بود و در برابر وسوسه موش تاب نیاورد، والا مگر کسی به ما و شما گفته بود که ما از گذشته پشیمانیم و می خواهیم جبران کنیم که حالا منتظریم که چرخ به مدار دیگری بچرخد؟
پاسخحذفقبلا هم گفته ام و شما هم نوشته اید تا زمانی که مسئله مسوولیت پذیری شخص اول مملکت در این کشور اساسی حل نشود، باعث اصلی و ریشه ای تمان مشکلات کنونی این مملکت و ظلمهایی که می رود که "مسوولیت ناپذیری شخص اول مملکت" است حل نخواهد شد. توتولوژی شد، ولی منظور اینست که برای رسیدن به "آن هدف" باید به عین "آن" عمل کرد، و با قدمهای کوچک نمی توان به "آن" رسید. همانطور که با اضافه کردن واحد ها به اعداد متناهی نمی توان به بی نهایت (ریاضی) رسید. باید پرشی کرد به آن سو و این مسئله را ریشه ای حل کرد، یا بحران بعدی آن را دوباره در برابر ما قرار خواهد داد. امیدوارم "هخر" برای آن روز بحران آماده باشند، چون فعلا که همانطور قرار است اعتدالی و کج دار و مریز رفتار کنند- که ظاهرا قرار نیست به جایی برسد.
این جنگ فرسایشی هم که فشار بیاوریم از پایین بلکه از بالا تغییر روشی حاصل شود، اگر آن سمبه پر زور
"سوال از شخص اول" و فشار سیاسی به وی از طرف مجموعه اعتدالیون را به همراه نداشته باشد تنها باعث فرسوده شدن بیشتر نیروهای اصلاحی می شود. باز هم اینها فشار می آورند و آنها به زندان می برند و آنجا سر اینها به جسم سخت می خورد، الخ. به قول فرنگی ها been there, done that