لطیفه‌های گریه‌آور

                                                                                                            شنبه ۱۴ دی ۱۳۹۲
   
 
تصوّر خیلی‌ها از بعضی کسان که بعدها تندرو یا ‌افراطی نامیده شدند رُمانتیک بود و هست. دوباره به یاد بیاوریم یادداشت کیارستمی را درباره‌ی احمدی‌نژاد به هنگام دوئل وی با هاشمی در مرحله‌ی دوّم انتخابات۸۴ که «تو را دوست دارم امّا رأیم را به دیگری می‌دهم». تصوّرها از او، مردی با صفای رجایی،‌ مردمی و خاکی بود؛‌ کسی که بیست‌سال دیر به عرصه آمده است و بوی دهه‌ی شصت می‌دهد. شاید خیلی هم این تصوّر بیراه نبود امّا این شکاف بیست‌ساله دهشت‌زا بود. در بهترین حالت می‌شد گفت که برداشت بسیاری از ا.ن، آدم مناسب در زمان نامناسب بود که بعد دیدیم خودش هم مناسب نبود و این افراد ظاهراً کارنامه‌ی استانداری و شهرداری او را درست ندیده بودند.
  
دوسه سال پیش از دورخیز جلیلی برای ریاست جمهوری، به او پیشنهاد ریاست گروه علوم سیاسی دانشگاه امام صادق را دادند. گفت من کجا و این پست کجا؟ برای خودش زود می‌دانست و نپذیرفت. بعد چه شد که خود را مناسب ریاست جمهوری پنداشت؟ چنانکه دیدیم جز تکرار چند نظر نصفه‌نیمه در مناظرات حرفی برای گفتن نداشت و نیمچه‌ برنامه‌ی اقتصادیش را هم رئیس گروه اقتصاد امام صادق برایش جور کرده بود. حالا همین کس در مقام نقد برنامه‌ها‌ی پنج‌ساله‌ی گذشته و سند چشم‌انداز بود. در وصف احمدی‌نژاد و جلیلی در ادب قدیم از تمثیل «تیغ و زنگی مست» استفاده می‌کردند امّا حالا اگر بپذیریم که اینها افرادی در جایگاه نامناسب هستند کافی است،‌ نیازی به زنگی مست و تیغ هم نیست. آدمی ناشی را فرض کنید که پشت فرمان تریلی در بزرگراه بنشیند؛‌ وقوع فاجعه حتمی است.
  
چندی پیش سهیل محمودی درباره‌ی قزوه گفت که او مانند ا.ن خطرناک است. چرا خطرناک؟ درست به همین دلیل که بالا گفتم. به اشعار خنده‌دار او نگاه نکنید، کافی است در پستی قرار بگیرد ‌آن وقت مقصود محمودی و معنی خطرناک را می‌فهمیم. من چندی پیش یکی از معیارهای «افراطیّون» را برشمردم. اینها سینه‌چاک رهبر هستند ولی هر وقت لازم بدانند، ‌با او مخالفت می‌کنند. رهبر گرزی است برای کوبیدن بر سر دیگران ولی برای خودشان مطلب برعکس است. قزوه اخیراً گفته است که اگر سفارت انگلیس زودتر تصّرف می‌شد فتنه‌ی ۸۸ رخ نمی‌داد. او نمی‌داند که رهبر حمله به سفارت انگلیس را نادرست دانست؟
  
محمود نبویان نیز گفته است که «ما به دنبال بمب اتم نیستیم امّا برای اینکه اسرائیل را سرجایش بنشانیم لازم است» این درحالی است که رسانه‌ها مکرّراً از فتوای حرمت تولید بمب اتم به نقل از رهبر گفته‌اند. نکته‌ی مهمتر اینجاست که این افراد با اخطار رهبر نظام و اطرافیانش روبه‌رو نمی‌شوند و همین جای تأمّل دارد. فکر کنم با افشای گفتگوی ولایتی با امریکا دستکم یک نکته واضح باشد که جلیلی نماینده‌ی رهبر در انتخابات نبود،‌ شریعتمداری و دیگر تندروان هم سخنگوی رهبر نیستند، پس چرا می‌مانند و حمایت می‌شوند؟ شاید بهترین توجیه، ‌حمله‌ی این افراد به تمام تغییرخواهان و ایجاد تعادل بین نیروها باشد؛ ‌امّا دو اشکال پیش می‌آید:
  
یکی اینکه گاهی اینها وارد چرخه‌ی قدرت می‌شوند و مانند احمدی‌نژاد فاجعه می‌آفرینند حتّی برای خود رهبر. دوّم اینکه بسیاری -چه داخل نظام و چه بیرون آن- همچنان گفته‌ها و رفتار این افراد را به پای رهبر می‌گذارند و این جز بی‌اعتباری روز‌افزون برای او چیزی به ارمغان نخواهد آورد.

۱ نظر:

  1. جمهوری اسلامی از کار افتاده است - رضا تقي زاده
    http://www.roozonline.com/persian/opinion/opinion-article/archive/2014/january/07/article/-5ef05470d1.html

    پاسخحذف

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.